خاطرات اردوغان اوزلوک
25 مهر 1402
اردوغان اوزلوک، نویسنده و استاد دانشگاه اهل ترکیه که در کشتی آزادی غزه حضور داشته، مهمان دویست و پانزدهمین برنامه شب خاطره (2 تیر 1390) بود. او درباره اتفاقات کشتی ماریمرمره[1] خاطره گفت. او گفت: من به خاطره احساسی نگاه نمیکنم. خاطره باید مفهوم اندیشهای هم داشته باشد. شرکتکنندگان از همه رنگ و نژاد و دینی در کشتی بود. ما چهار شب و سه روز در دریا بودیم. هر کس هر جایی دوست داشت میخوابید. من سر درد داشتم، برای همین بیرون از سالن میخوابیدم. خانم حنین با اینکه نماینده بود همانجا میخوابید، در حالیکه در زندگی عادی ما به مقام و رتبه نگاه میکنیم. همانطور که قرآن میگوید هیچ کس از کسی بالاتر نیست مگر اینکه باتقواتر باشد.
در ادامه این روایت را ببینیم.
تاکنون 350 برنامه شب خاطره دفاع مقدس از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری و دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده 4 آبان 1402 برگزار میشود.
[1] اسرائیل در ۳۱ مه ۲۰۱۰ (۲۱ اردیبهشت ۱۳۸۹) توسط کماندوهای واحد شایتت ۱۳ ارتش اسرائیل به یک ناوگان دریایی حامل کمکهای بشردوستانه تحت عنوان ناوگان آزادی به باریکه غزه، که شامل شش کشتی حامل ۶۶۳ فعال حامی فلسطینیان از ۳۷ کشور بود، حمله کرد. این حمله در آبهای آزاد و در شرایطی انجام شد که این کشتی قصد شکستن محاصره دریایی نوار غزه و رساندن کمکهای بشردوستانه را داشت. 9 مسافر روی کشتی اصلی، ماری مرمره، طی زد و خوردی که در نتیجه ورود کماندوها به سطح کشتی درگرفت کشته شدند.
تعداد بازدید: 1221
![](images/sharing/print.png)
![](images/sharing/twitter.png)
![](images/sharing/email.png)
![](images/sharing/facebook.png)
![](images/sharing/google.png)
![](images/sharing/linkedin.png)
![](images/sharing/pinterest.png)
![](images/sharing/sapp.png)
آخرین مطالب
پربازدیدها
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 107
سربازی در دسته من بود به نام عصام احمد. این سرباز خیلی مؤمن بود و به جمهوری اسلامی علاقه داشت. او بیشتر اوقات درباره مسائل سیاسی و مخصوصاً جنگ با من صحبت میکرد. شبی داخل سنگر نشسته بودیم و حرف میزدیم. هنوز چند روزی به حمله شما برای شکستن محاصره آبادان مانده بود. فکر میکنم پنج یا هفت روز. من از یک ماه و نیم پس از شروع جنگ تا روز آخر در همین جبهه بودم. آن شب عصام برایم خیلی حرف زد و دردل کرد. او از این که در جبهه بود به شدت ابراز بیزاری و تنفر میکرد. میگفت: «ما چطور با نیروهای ایرانی جنگ کنیم، حال آنکه آنها مسلمانند و در کشورشان جمهوری اسلامی به پا کردهاند.![](pic/banner_box/263.jpg)
![](pic/banner_box/254.jpg)
![](pic/banner_box/169.jpg)
![](pic/banner_box/235.jpg)
![](pic/banner_box/180.jpg)
![](pic/banner_box/43.jpg)
![](pic/banner_box/25.jpg)
![](pic/banner_box/26.jpg)