مروری بر کتاب ننگ‌سالی

ملیحه کمال‌الدین

25 بهمن 1401


«ننگ‌سالی» عنوان کتاب خاطرات مردم محله علی‌قلی‌آقای اصفهان است از دوران کشف حجاب، ممنوعیت روضه و قحطی که پژوهش و مصاحبه‌های آن توسط هاجر صفائیه، نرگس لقمانیان، فائزه دره‌گزنی، رسول احمدی و مهدی تاجیانی انجام شده و به قلم فائزه دره‌گزنی به نگارش درآمده است.

در ابتدا خواننده به سرعت به این نکته پی می‌برد که این کتاب هم از لحاظ فرم شکلی و هم محتوایی، ساختاری نوآورانه دارد. نحوه صفحه‌آرایی کتاب از یک سو و انتخاب عناوین و حتی قلم متن گویای این مطلب است.

کتاب طبق معمول با پیشگفتار ناشر و مقدمه آغاز شده و در ادامه، سه فصل با عنوان‌های «پرده‌نشین»، «شاه‌نشین» و «خاک‌نشین» پیش روی خواننده قرار می‌گیرد. در انتهای هر فصل تعدادی عکس و سند به عنوان ضمیمه آورده شده است و در پایان کتاب هم پی‌نوشت‌ها را به تفکیک فصل‌ها مشاهده می‌کنیم.

در پیشگفتار کتاب که توسط واحد تاریخ شفاهی دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی نگارش شده، توضیحات مختصری از متحدالشکل‌کردن لباس‌ها، ممنوعیت روضه، کشف حجاب زنان و... در زمان روی کار آمدن رضاخان پهلوی داده شده و مقابله‌ای که جامعه دینی و سنتی ایران با این جریان ضددینی و منحط انجام داده را «هفت سال دفاع مقدس فرهنگی» نامیده است.

مقدمه کتاب در دو بخش نگارش شده است؛ در بخش اول، نگارنده با قلمی داستان‌گونه ذهن خواننده را در محله علی‌قلی‌آقا می‌چرخانَد و نقش‌ افرادی که در آن‌جا می‌زیسته‌اند به تصویر می‌کشد. در بخش دوم هم با قلمی خودمانی، توضیح مختصری از نحوه انجام کار داده و از افرادی که در این کار دخیل بوده‌اند سپاسگزاری کرده است. در قسمت‌های پایانی مقدمه کتاب می‌خوانیم:

کتاب پیش‌رو در سه باب مکتوب شده است:

اول، «پرده‌نشین» که پرده برمی‌دارد از روزهای آشوب و اضطراب؛

دُیُم، «شاه‌نشین» که کتیبه‌هایی است از ارادت‌های پنهانی به سید و سالار شهیدان؛

سِیُم، «خاک‌نشین» که خاک بر دهانم از گفتن آنچه بر این مردم گذشت از قحطی و بیماری.

فصل اول کتاب ناگفته‌هایی است از روزهای کشف حجاب در دوران رضاشاه. در مقدمه این فصل شرح تاریخی از روند کشف حجاب و تغییر لباس که اولین زمزمه‌هایش در سال 1306 آغاز شد آورده و توضیحاتی درباره مخالفت آشکار رضاشاه با روحانیان در این خصوص داده شده است. از آن‌جا که اصفهان به شهری مذهبی و سنتی با علمایی با اخلاص و مردمی دین‌دار معروف است، بسیاری از افراد این شهر با این اقدامات رضاشاه مخالفت کردند.

در این فصل از کتاب، تعداد 41 روایت با عنوان کلی «پرده» از خاطرات زنان و مردان محله سنتی و متدین علی‌قلی‌آقا از زمان کشف حجاب آورده شده است. برخی از این خاطرات مربوط به خود راوی بوده و برخی دیگر از زبان مادر، پدر یا مادربزرگ راویان نقل شده است.

رضاشاه پس از رسیدن به سلطنت، با سیاست‌ها و شگردهایش شکستن حرمت محرم و صفر را آغاز کرد. ابتدا مراسم سنتی مثل تعزیه و شبیه‌خوانی و زنجیرزنی ممنوع شد و در مرحله بعد محدودیت و ممنوعیت دسته‌جات عزاداری و برهم زدن شکوه مظاهر عاشورایی و به تمسخر گرفتن آن انجام شد. فصل دوم کتاب ننگ‌سالی به ناگفته‌هایی از روزهای ممنوعیت روضه می‌پردازد. در این فصل 14 روایت با عنوان کلی «کتیبه» از ارادت‌های پنهانی مردم محله علی‌قلی‌آقا به سیدالشهدا(ع) در زمانی که خواندن نام و یادش ممنوع بود آورده شده است.

در ایران، سه بار قحطی دامن مردم را گرفت. اولین‌بار سال 1249 تا 1250 شمسی در زمان ناصرالدین‌شاه قاجار رخ داد که بی‌تدبیری شاه در کنار خشک‌سالی‌های پی‌درپی و نباریدن باران علل اصلی آن بود. دومین بار در سال 1296 تا 1298 شمسی همزمان با جنگ جهانی اول بود که به سال «مجاعه» یا «دم‌پختکی»[1] معروف شد. سومین بار هم در سال‌های 1320 تا 1324 و مصادف با جنگ جهانی دوم بود که این بار نه خشک‌سالی و کمبود باران، بلکه نابسامانی اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور و اشغال ایران به دست متفقین از عوامل اصلی آن به حساب می‌آمد. فصل سوم کتاب، ناگفته‌هایی است از روزهای قحطی و غم‌نوشته‌هایی از خاطرات این سال‌ها که مردم محله علی‌قلی‌آقای اصفهان از سرگذراندند. در این فصل 24 روایت با عنوان کلی «چانه» آورده شده است.

چاپ اول کتاب ننگ‌سالی با 184 صفحه، شمارگان 1000 نسخه و قیمت 40هزار تومان در سال 1401 توسط انتشارات راه‌یار روانه بازار نشر شده است. همچنین نسخه الکترونیکی این کتاب توسط پلتفرم کتاب‌خوانی طاقچه با قیمت 15هزار تومان در اختیار علاقمندان قرار گرفته است.

 

[1] به نقل از: رسول جعفریان و فرشته کوشکی، «رساله تنبیه‌الغافلین و عبرةللناضرین در قحطی اصفهان»، پیام بهارستان،س1، ش3، بهار 1388، ص132.



 
تعداد بازدید: 1569


نظر شما


03 اسفند 1401   16:52:01
محمدمهدی عبدالله‌زاده
به نظر می‌رسد، کار خلاقانه‌ای باشد، باید دید و خواند. کاری بدین سبک ندیده‌ام. از اصفهان باید چنین کارهایی ارائه شود.
 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.