هفتمین نشست مجازی تاریخ شفاهی ایران

اصول، چارچوب‌ها و استانداردهای انجام تاریخ شفاهی - 4

تنظیم: سایت تاریخ شفاهی ایران

08 آبان 1401


هفتمین نشست تاریخ شفاهی در کلاب‌هاوس و رومِ تاریخگر در روز شنبه 2 دی 1400 با مدیریت و میزبانی دکتر مهدی فراهانی منفرد و اجرای خانم مصفا برگزار شد. در این نشست دکتر ابوالفضل حسن‌آبادی، مرتضی رسولی‌پور، دکتر حبیب‌الله اسماعیلی و دکتر مهدی ابوالحسنی ترقی در خصوص موضوع استانداردهای تاریخ شفاهی در نظر و عمل سخن گفتند. بخش چهارم این نشست مجازی در ادامه می‌آید.

دکتر فراهانی منفرد: می‌خواهم از جناب آقای دکتر اسماعیلی سؤالی بپرسم. می‌دانیم که آقای دکتر عزیزی کتابی با عنوان«تاریخ شفاهی ورزش ایران، کلیات و شیوه‌نامه اجرایی»[1] نوشته‌اند؛ شما هم که در زمینه تاریخ شفاهی ورزش فعالیت کردید و در این زمینه صاحب نظر هستید و دیدگاه دارید. پرسش من این است که آیا وقتی از استانداردهای تاریخ شفاهی صحبت می‌کنیم باید یک شیوه‌نامه ویژه داشته باشیم؟ مثل شیوه‌نامه کار کردن در تاریخ شفاهی جنگ یا تاریخ شفاهی نفت یا تاریخ شفاهی دانشگاه‌ها؟ یا این که نه یک مجموعه‌ای از قواعد و روش‌ها وجود دارد که ما در هر حوزه‌ای می‌توانیم از آن آیین‌نامه‌ها و آن قواعد استفاده کنیم؟

دکتر اسماعیلی: واقعیت این است‌ که بسیاری از نکاتی که در این‌گونه شیوه‌نامه‌ها مثل شیوه‌نامه‌ای که دکتر عزیزی زحمت تهیه آن‌را کشیده‌اند آمده مشترک است. یعنی این‌طور نیست که با همدیگر تفاوت بنیادین داشته باشد. گرچه بسته به موضوع تفاوت‌هایی خواهیم داشت. بنده به عنوان کسی که در تاریخ چیزی آموخته‌ام، تاریخ شفاهی را واقعاً جدای از روش، چیزی غیر از آن‌چه که در دانش تاریخ بدان «روش تحقیق» گفته می‌شود نمی‌دانم. بنده دائماً سعی کردم همان حرف‌ها را اینجا تعمیم دهم. اما در موضوع خاص ورزش، نکاتی وجود دارد که این نکات جنس کار را از جنس تاریخ‌نگاری جنگ یا تاریخ‌نگاری حوزه پزشکی و... متفاوت می‌کند و آن هم بیشتر به خود موضوع برمی‌گردد مثل اصطلاحات، قواعد، عناصر فعال و مواردی از این دست.

کاری که من انجام دادم، در حوزه فوتبال بود. بقیه بخش‌ها طبیعتاً کار من نبود و تخصصی هم نداشتم. هم کمی علاقه بود و هم این که آمدم در تیمِ کاری، از دوستان مختلفِ مرتبط با آن استفاده کردم. یعنی آن را دنبال کردیم و سعی هم کردیم این مسئله را نشان بدهیم. به نظر می‌آید جاهایی هم موفق شدیم و آن هم این است که گفتیم فوتبال به عنوان امری که در جامعه ما وجود نداشته، وقتی وارد جامعه ایرانی می‌شود همراه خودش چه‌چیزهایی و چه آثار و نتایجی به بار می‌آورد. آمدیم از بخشی از جامعه فوتبال یعنی از یک لیست صد و چهل، پنجاه نفره‌ای که وجود داشت، به اقتضای منابع مالی، به سن و سال، به اقتضای حافظه مناسب، به اقتضای دانش مرتبط، به اقتضای حضور در میادین مختلف و به اقتضای سوابقی که داشتند، نکاتی مشخص کردیم.

در بیست نفر قسمت سؤال‌ها شبیه به هم بود.‌ مثلاً زندگی‌نامه‌تان چه‌طور است؟ کجا متولد شدید؟ جایگاه طبقاتی‌شان را در آوردیم. اما این را هم سعی کردیم بپرسیم که وقتی فوتبال وارد زندگی فردی‌ و زندگی جمعی‌شان شد چه تغییراتی ایجاد کرد؟ مستحضرید که همراه فوتبال قاعده داوری، زمین، سازمان تربیت بدنی، لیگ، تبلیغات، هوادار، ورزشگاه و مواردی از این دست می‌آید. می‌بینید که پدیده‌ای مثل فوتبال چه تغییرات فرهنگی و اجتماعی عظیمی همراه خودش دارد. رسانه در آن حضور دارد، جنگ و دعوا در آن حضور دارد، آبی و قرمز در آن حضور دارد، زنده‌باد، مرده‌باد در آن حضور دارد و کلی موضوعات دیگر هست‌ که حول این ماجرا می‌شود چرخاند، چرخید و کشف کرد. به هر حال ما سعی کردیم بخش‌هایی از این را به اندازه توان خودمان و با یک طرح پیشینی وارد شویم. سعی کردیم روایت‌های مختلف را دربیاوریم.

به عنوان مثال یکی از چیزهایی که در ورزش همین الان هم وجود دارد بحث دخالت سیاست در فوتبال است. شما وقتی دارید کارِ تاریخی می‌کنید اگر به این موضوع نپردازید انگار متوجه مسئله نبوده و از تاریخ خارج هستید. یک رخداد در فوتبال کشور اتفاق افتاد که کاملاً آن رخداد محصول مداخله سیاسی است. مثل انحلال  تیم شاهین. یا مثلاً در گذشته افکار عمومی یا فضای عمومی این بود که چون تیم تاج نزدیک به دربار است، امکانات بیشتری دارد و چون جامعه با دربار و حاکمیت مخالفت داشت، می‌رفت سراغ تیم‌هایی که با اینها مشکل داشت. جالب اینجاست جایی مثل امجدیه، سه چهارم را پرسپولیسی‌ها یا شاهینی‌ها می‌گرفتند و یک گوشه‌‌‌‌اش مال استقلالی‌ها بود و کاملاً این فضا را می‌شد دید.

مثلاً یکی از اتفاقات بزرگی که در فوتبال می‌افتد دو مسابقه ایرانی‌ها با اسرائیلی‌‌ها است. یک بار با تیم هاپوئل رژیم صهیونیستی مسابقه دادند، یک بار هم در مسابقات آسیایی با اسرائیل مسابقه می‌دهند. برای اولین بار ایران قهرمان آسیا می‌شود. دوستانی که رفتن ایران به جام جهانی 1998م را در سال 1376ش به خاطرشان است، می‌دانند که در آن سال تهران به گونه‌ای دیگر شد. این اتفاق هم در آن سال در تهران بعد از بُرد ایران مقابل اسرائیل افتاد. ما این‌ها را نگاه می‌کنیم. کاملاً حواسم بوده که ما داریم به شکل تاریخی به موضوع نگاه می‌کنیم. مسئله‌مان صرفاً برد و باخت و این که چه کسی گل زد و چه کسی نزد و داوران را مورد عنایت قرار دادند یا ندادند نیست. مثلاً یکی از چیزهایی که وجود داشت و آن هم به لحاظ تاریخ فرهنگی اجتماعی مهم است، شرط‌بندی‌هایی بوده که در مسابقه فوتبال در قهوه‌خانه‌های اطراف میدان راه‌آهن و این‌ها انجام می‌شد. یعنی ما به گونه‌ای کاملاً رویکرد تاریخی داریم.

اعتقاد بنده این است که فعلاً در مرحله کنونی موقعی که وارد کارِ مطالعه تاریخی می‌شویم باید طرح داشته باشیم تا بتوانیم به تناسب مطالعات تاریخی، داده مناسب گردآوری کنیم. این را هم باید بپذیریم که ما هرکاری بکنیم، نظام ارزش داوریِ راوی و شاید وقت‌هایی هم روایت‌کننده یعنی مصاحبه کننده وجود دارد. به هر حال آن نکته گفت‌وگو یعنی دیالکتیک تولید متن تاریخ شفاهی، کاملاً مورد توجه است.

شما مثلثی را در نظر بگیرید که تاریخ شفاهی را تولید می‌کند و همواره در آن سه ضلع وجود دارد. یک ضلع رخدادی است که موضوع ما است. حالا این رخداد می‌تواند فرد یا نهاد باشد. به هر حال یک اتفاقی است؛ دو ضلع دیگر دارد که راجع به این رخداد دارند حرف می‌زنند، یعنی همان تاریخ یک و تاریخ دو می‌شود. یکی راوی است، یکی هم که سعی می‌کند از راوی روایت را بگیرد. به هر حال این‌ها تاریخ شفاهی می‌شوند و ما باید واقعاً بعد تکنیکی و فنی را کاملاً رعایت کنیم و این آگاهی را راجع به تولید متن تاریخ شفاهی داشته باشیم.

 

اصول، چارچوب‌ها و استانداردهای انجام تاریخ شفاهی - 1

اصول، چارچوب‌ها و استانداردهای انجام تاریخ شفاهی - 2

اصول، چارچوب‌ها و استانداردهای انجام تاریخ شفاهی - 3


1.عزیزی، غلامرضا، تاریخ شفاهی ورزش: کلیات و شیوه‌نامه‌ اجرایی، تهران، نگارستان اندیشه، 1400ش.



 
تعداد بازدید: 2003


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.