ششمین نشست مجازی تاریخ شفاهی ایران

شیوه‌های تدوین و نگارش تاریخ شفاهی – 1

تنظیم: سایت تاریخ شفاهی ایران

29 تیر 1401


ششمین نشست تاریخ شفاهی در کلاب‌هاوس و رومِ تاریخگر در روز شنبه 25 دی 1400 با مدیریت دکتر مهدی فراهانی منفرد و اجرای خانم مصفا برگزار شد. در این نشست دکتر ابوالفضل حسن‌آبادی، دکتر حبیب‌الله اسماعیلی، دکتر سید محمود سادات بیدگلی، دکتر جواد عباسی، دکتر مهدی ابوالحسنی ترقی، علی‌محمد زمانی، دکتر اشرف و دکتر نازیلا خلخالی در باب تدوین و ویرایش در تاریخ شفاهی سخن گفتند.

خانم مصفا برنامه را این‌گونه آغاز کرد: در ششمین نشست‌ از سلسله نشست‌های تاریخ شفاهی هستیم که با همت جناب آقای دکتر منفرد بنا شد و با تلاش‌ها و راهنمایی‌ها و سخنوری‌های آقای دکتر حسن‌آبادی، پنج جلسه از این نشست‌ها را پشت سر گذاشتیم. برای بنده واقعاً حکم یک کارگاه آموزشی را داشته و توانستم بسیار بهره‌مند شوم و استفاده ببرم. در ششمین نشست توسط مهمانان گرامی به شیوه‌های تدوین و نگارش تاریخ شفاهی پرداخته خواهد شد. سخن در باب این موضوع را با جناب آقای دکتر حسن‎آبادی شروع می‌کنیم و از ایشان می‌خواهم در باب مراحل تدوین و شیوه‌های نگارش تاریخ شفاهی برای ما سخن بگویند.

دکتر حسن‌آبادی پیش از سخنان خود به معرفی دکتر سید محمود سادات بیدگلی پرداخت و گفت: آقای دکتر سادات دوست مشترک بنده و آقای اسماعیلی هستند. ایشان دکتری تاریخ محلی دارند. سالها در سازمان اسناد وکتابخانه ملی مشغول به کار بودند و اکنون عضو هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی هستند. مدیر اجرایی مجله گنجینه اسناد هستند و در حوزه تاریخ شفاهی هم دستی دارند. ایشان با حوزه تاریخ شفاهی آشنا هستند و نقدهای خیلی خوبی هم خصوصاً در حوزه تاریخ شفاهی دارند. در همایش‌هایی هم که چند سال اخیر برگزار شده حضور داشته‌اند و می‌شود گفت که بالاخره جزء افراد صاحب نظر هستند؛ خصوصاً در حوزه تدوین که نظرات خاص خودشان را دارند و به همین دلیل است که امشب دکتر سادات را دعوت کرده‌ایم.

بحثی که امشب قرار است مطرح شود در حوزه تدوین و نگارش در تاریخ شفاهی است. علت این است که در حوزه تدوین و نگارش بحث زیاد است. در یک دوره‌ای در ایران بحث انجام تاریخ شفاهی، مصاحبه و انواع شیوه‌های مصاحبه و استانداردهای مصاحبه خیلی مطرح می‌شد و نتیجتاً اکنون دیگر در مراکز تاریخ شفاهی در ایران و حتی سازمان‌های مردم‌نهاد و گروه‌هایی که به صورت غیردولتی کار می‌کنند، این مبحث جا افتاده است. کارگاه‌هایی هم که در این زمینه برگزار می‌شود، عموماً به بحث تاریخ شفاهی و نحوه انجام مصاحبه و استانداردها و مواردی از این دست می‌پردازد؛ اما بحثی در زمینه تدوین و نگارش و خروجی تاریخ شفاهی داریم که مبحث جدی است و در باب آن حداقل در انجمن تاریخ شفاهی، در شش هفت سال اخیر خیلی بحث شده ‌است. یکی از همایش‌ها هم به بحث تدوین اختصاص پیدا کرد و مجموعه مقالات آن را هم آقای علی ططری زحمت کشیدند و تحت عنوان مجموعه مقالات همایش در کتابخانه مجلس چاپ کردند.[1] اما یکی از چالشهای تمام کسانی که در حوزه تاریخ شفاهی مطرح می‌شود این است که خیلی از مباحث، ذیل خودِ تدوین و نگارش در تاریخ شفاهی بحث می‌شود؛ یعنی بسیاری از ایراداتی که به تاریخ شفاهی می‌گیرند در همین حوزه است و این ایرادات را نسبت به خروجی‌های آن می‌گیرند. خیلی از دوستانی که در سال‌های اخیر بحث تاریخ شفاهی را به چالش کشیدند، در اصل خروجی‌های تاریخ شفاهی را به چالش کشیده‌اند، نه خود تاریخ شفاهی را و این خروجی را به پای تاریخ شفاهی گذاشتند و له یا علیه تاریخ شفاهی صحبت کردند.

شاید مهم‌ترین سؤالی که مطرح شود این است که آیا در دنیا در مورد تاریخ شفاهی استانداردی وجود دارد یا خیر؟ این یک بحث جدی است و خیلی هم در دنیا روی آن بحث شده‌ است که آیا اصولاً در تدوین تاریخ شفاهی مانند انجام مصاحبه تاریخ شفاهی، ما قادر هستیم که یک استاندارد تدوین کنیم یا خیر؟ این از مباحثی است که حداقل در ده سال اخیر خیلی جدی مورد توجه حتی مراکز تاریخ شفاهی در خارج از کشور هم بوده ‌است. واقعیت این است که اگر هم بررسی کنیم و ببینیم و به منابعی هم که در این حوزه به صورت دست‌نامه در دنیا به چاپ رسیده توجه کنیم، نشان می‌دهد که در این مبحث هیچ نگاه رسمی وجود ندارد و هیچ جایی هم به این معنا در دنیا توافقی درباره آن وجود ندارد. تنها کتابی که در این عنوان به صورت کلی چاپ شده‌است، کتابی است که در دهه هفتاد شمسی(نود میلادی) خانم «بام»[2] تحت عنوان پیاده‌سازی و ویرایش در تاریخ شفاهی چاپ کرده است که نمی‌شود گفت بحث تدوین است. بیشتر از این که به بحث تدوین بپردازد به بحث ویراستاری و ویرایش در تاریخ شفاهی پرداخته است.

خیلی از مؤسسات هم هر کدام سیستم خاص خودشان را دارند؛ یعنی وقتی شما به خیلی از مراکز و انجمن‌های خودِ تاریخ شفاهی نگاه کنید، می‌بینید که در ذیل شیوه‌نامه‌ها و استانداردهای خودشان، یک بحثی هم به بحث ویرایش تاریخ شفاهی[3] اختصاص داده‌اند. اگر از این منظر به عنوان یک نگاه آرشیوی به تاریخ شفاهی نگاه کنیم، عموماً بحث ویرایش در تاریخ شفاهی و نه تدوین در تاریخ شفاهی، مد نظر خیلی از مؤسسات است. در داخل کشور هم حوزه خاصی در این مسئله نداریم. عموماً در ایران، در این  حوزه از تاریخ شفاهی هم کار زیادی انجام نشده‌است، غیر از همان مجموعه مقالات همایش تاریخ شفاهی که ذیل تدوین چاپ شد و البته اگر بررسی کنیم واقعاً بعضی‌هایش هم مقالات قوی نبود. یادم هست که در آن همایشی هم که برگزار شد، دچار کسری مقاله شدیم. به‌هرحال در این مبحث چند بحث اصلی داریم که می‌توان در رابطه با آن صحبت کرد. سؤال اول را هم می‌توان این‌گونه مطرح کرد که اصولاً آیا می‌شود استانداردی برای تدوین تاریخ شفاهی تدوین کرد یا خیر؟

سؤالات بعدی هم می‌تواند این موارد باشد که: مؤلفه‌های مؤثر بر نگارش و تدوین در تاریخ شفاهی چیست؟ در ایران چه عواملی بر تدوین و نگارش در تاریخ شفاهی تأثیر گذارند؟ چه چیزهایی بر شکل و شیوه خروجی تأثیر دارند؟ انواع تدوین در تاریخ شفاهی چیست؟ انواع خروجی در تاریخ شفاهی چیست؟ و مسئله بعدی که  امشب بحث خواهد شد، بحث مشکلات تدوین است که چه مشکلاتی در تدوین وجود دارد؟ و نکته آخر در بحث کلیات، اخلاق و حق کپی رایت در تدوین است. حق معنوی در تدوین از مباحث جدی است که در ایران خیلی مورد توجه قرار نمی‌گیرد.

در بحث مؤلفه‌های مؤثر بر تدوین، چند عنصر کلی از جمله بحث سیاست‌های سازمانی و تدوین در ایران را داریم. این که سازمان‌ها و نهادهای دولتی و حکومتی چه تأثیری بر تدوین در ایران داشتند؛ از مراکز رسمی تاریخ شفاهی بگیرید تا بحث نهادهای زیر مجموعه حکومتی مثل بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس و  غیره. این‌ها چه تأثیری بر تدوین دارند؟ شاخص‌های این‌ها چه تأثیری بر تدوین داشته است؟

سؤال دیگر این که جایگاه مصاحبه‌گر در تدوین چیست؟ جایگاه مصاحبه در تدوین کجاست؟ مسئله بعدی بحث هدفمندی در تدوین است که چه شأنیت و شاخصی دارد و جزء مباحثی است که راجع به آن خیلی می‌شود بحث و صحبت کرد.

نکته بعدی ضروریات متن و محتوا در تدوین است که تدوین چه شاخص‌هایی باید داشته باشد؟ چه اهمیتی و شأنیتی باید داشته باشد؟ شاید یکی از مهمترین سؤالاتی که در تدوین مهم است این است که تدوین اصولاً چه مرحله‌ای در تاریخ شفاهی است؟ تدوین از چه مرحله‌ای در تاریخ شفاهی شکل می‌گیرد؟ بعضی‌ها مثل آقای دکتر نورائی در مقاله‌ای با عنوان«درآمدی بر ویراستاری» معتقدند که از همان ابتدا تدوین در تاریخ شفاهی شکل می‌گیرد. از همان ابتدا باید بدان شکل داد. بعضی‌ها از جمله خود من اعتقاد دارند که نمی‌توان از ابتدا به قصد تدوین مصاحبه کنیم، زیرا خیلی از اطلاعاتی که احساس می‌کنیم پرت هست و ارزش اطلاعاتی ندارد، ممکن است از قلم بیفتد چون در رابطه با موضوع ما نیست. از طرفی بعضی از دوستان از جمله دکتر نورائی اعتقاد دارند که اگر به مصاحبه چارچوب ندهید، ممکن است انبوه اطلاعاتی گرفته بشود که احتمالاً در چارچوب کار شما نگنجد. این یکی از سؤالاتی است که باید حتماً امشب بدان پاسخ بدهیم که تدوین از چه مرحله‌ای درتاریخ شفاهی و به چه صورتی شروع می‌شود؟

نکته بعدی بحث ریزمؤلفه‌های مؤثر در تدوین است که شامل لهجه و بیان می‌باشد مثل تاریخ محلی و اهمیتش بر تدوین یا  مثل رویکرد ادبی‌نگاری در تدوین یا رویکرد پژوهشی در تدوین که یکی از مباحث اصلی است که به تناسب حوزه‌هایی که وارد گود شدند و اکنون در این زمینه بحث‌های جدی داریم که ‌اصولاً باید رویکرد ادبی یا رویکرد علمی و پژوهشی یا رویکرد خاطره‌نگاری داشته باشیم؟

نکته دیگر این که روایی بودن یا توصیفی و تشریحی بودن یعنی پژوهشی بودن تاریخ شفاهی چه تأثیری بر تدوین دارد؟

 اما در گام اول چند مسئله اصلی در تدوین تاریخ شفاهی داریم. مشکلاتی که درباره آنها بحث خواهد شد. اول بحث مستندسازی محتوا است. این که تا چه اندازه‌ای باید متن متقن و گویا شود. مسأله‌ای که در چند جلسه قبل هم آقای دکتر اسماعیلی راجع به همین بحث تاریخ شفاهی ایران و خارج از کشور صحبت کردند. یکی از مباحث همین بود که یکی از ایراداتی که بر این کتابها وارد است این است که بیش از حد گویا شدند و بیش از حد تحشیه دارند.[4] پس نکته این است که ما تا چه اندازه‌ وظیفه داریم محتوا را گویاسازی کنیم؟

دوم این که تا چه اندازه‌ای سلیقه‌های مصاحبه‌گر و مصاحبه‌شونده در تدوین تأثیر دارد؟ این مسئله چه اهمیتی دارد؟ نکته بعدی این که تفاوت میان انجام ‌یک تاریخ شفاهی با ‌یک اتوبیوگرافی یا زندگی‌نامه‌نگاری در چیست؟ در بسیاری از مباحث تاریخ شفاهی این مباحث درهم می‌شود و اصولاً ما نمی‌توانیم بین این دو ‌یک حوزه مجزایی قائل شویم و بگوییم این در رابطه با زندگی‌نامه شخصی است و این در رابطه با تاریخ شفاهی است. محتوا درهم می‌شود. مرزها را نمی‌شود از هم جدا کرد و این بر خروجی تاریخ شفاهی تأثیرگذاری مستقیم دارد.

نکته دیگر که راجع به آن باید صحبت کنیم این است که رو‌یکرد اخلاقی در تدوین کجاست؟ مرزهای اختیار مؤسسات و مصاحبه‌گر در تغییر خروجی تاریخ شفاهی تا چه حد است؟ آیا واقعاً می‌شود برایش مرزی گذاشت؟ مصاحبه‌گر و تدوین‌گر تا چه حدی در تدوین اختیار دارد؟ به عنوان آخرین نکته این که در مصاحبه تدوین‌گر کیست؟ این را هم باید بحث کنیم که آیا هر مصاحبه‌گری می‌تواند تدوین‌گر خوبی هم باشد یا نه؟ تدوین‌گر باید خارج از مصاحبه باشد؟ تدوین‌گر از چه زمانی می‌تواند وارد بحث و وارد گود مصاحبه و تدوین شود؟ آیا در حین مصاحبه می‌تواند وارد شود؟ آیا بعد از تدوین، کار باید در اختیار مصاحبه‌شونده قرار بگیرد؟

در ادامه خانم مصفا از دکتر سید محمود سادات بیدگلی دعوت کرد تا بحث را ادامه دهند.

آقای سادات: مطالبی را که آقای دکتر حسن‌آبادی فرمودند یادداشت کردم و نکاتی هم درباره مسائل ایشان دارم. بخشی از مباحثی که من مطرح می‌کنم منوط به حوزه عمل در تاریخ شفاهی ایران است. مباحث نظری در این حوزه خیلی زیاد است. خود من هم وقتی کارهای تاریخ شفاهی سازمان اسناد یا جاهای دیگر را نقد می‌کنم، نقد من مبتنی بر حوزه نظر است؛ ولی وقتی خودم به صورت مستقیم وارد حوزه عمل می‌شوم می‌بینم که واقعاً بعضی از کارهایی که در حوزه نظر مطرح می‌کنیم، در باب عمل که می‌خواهیم به آنها عمل کنیم خیلی از آنها قابل انجام نیست. به هرحال خیلی مشکل است که بتوانیم آنچه را که در حوزه نظر به آن باور داریم پیاده‌سازی کنیم.

نظر من در حوزه تدوین این است که می‌توانیم تدوین را به دو بخش تقسیم‌بندی کنیم؛ یا تدوین می‌کنیم به گونه‌ای که حفظ نص بکنیم؛ یعنی آن چیزی را که مصاحبه صورت گرفته، می‌خواهیم عین آن را حفظ کنیم. مثل کاری که هاروارد به صورت پرسش و پاسخ انجام داده و در واقع نمی‌توانیم آن را تدوین بنامیم. آن مصاحبه‌ای را که انجام دادند به صورت پرسش و پاسخ پیاده کردند. یا این که به استفاده کاربر فکر کنیم. یعنی فکر کنیم که خواننده‌ای می‌خواهد این متن را بخواند و از این متن لذت ببرد.

اگر بحث اول باشد، یعنی بخواهیم این نص و آن گفته راوی را حفظ کنیم، در این زمینه کارمان خیلی مشکل نیست و می‌توانیم آن چیز را که هست پیاده کنیم. نهایت این که با قلاب‌هایی برای این که فهم بشود، جمله نکاتی را اضافه می‌کنیم. ولی وقتی منوط به استفاده کاربر است و می‌خواهیم آن خروجی به صورت کتاب دربیاید که از آن استفاده شود و از خواندنش لذت برده شود، کار مشکل‌تر است.

مطالبی که آقای دکتر حسن‌آبادی گفتند منوط به این قسمت دوم می‌شود. یعنی واقعاً ما تا کجا اجازه داریم که در متن دست ببریم تا خواننده بتواند از آن استفاده کند؟ حد این که این نص است و حد این که ما می‌خواهیم کاربر از آن استفاده کند کجاست؟ این بحثی است که خیلی می‌تواند درازدامن باشد. آقای دکتر مرتضی نورائی مقاله‌ای که با عنوان «درآمدی بر ویراستاری»[5] نوشتند، در واقع درآمدی بر ویراستاری نیست بلکه بخشی از آن مقاله درآمدی بر تدوین است که در مجله خودمان گنجینه اسناد چاپ شده ‌است. ایشان آنجا ذکر می‌کنند که شما اجازه دارید که مثلاً در پرسش تغییراتی بدهید. پرسش را اضافه کنید، یا آن را ویرایش کنید. ولیکن آیا فقط همین است؟ یا این که باید تغییرات دیگری داده شود؟

اگر بخواهیم صفر تا صدی نگاه کنیم، وقتی پرسش و پاسخ به همین صورت چاپ می‌شود، آن نص حفظ شده ‌است. ولیکن وقتی به حوزه استفاده کاربر می‌رسیم دوستانی داریم که در این حوزه به بازنویسی کامل می‌رسند و نمونه کارهایی داریم که این‌ها بازنویسی کامل در حوزه تاریخ شفاهی است. چون من مجبورم مصداقی صحبت کنم برای شما مثال می‌زنم؛ اگر سه کتاب خاطرات عزت‌شاهی، خاطرات احمد احمد و خاطرات خانم دباغ را که آقای محسن کاظمی مدوِّنش هستند ببینید، بازنویسی کامل است. یعنی هر سه کتاب به قلم آقای کاظمی است. آیا مدوِّن تا اینجا اجازه دارد در کار دست ببرد؟ یکی از این سه نفر خانم است. آیا گفته‌های ‌یک خانم همچون خانم دباغ با گفته‌های‌ یک آقای زندان‌کشیده مثل عزت‌شاهی ‌یکسان است؟ ولیکن شما وقتی این کتاب را نگاه می‌کنید می‌بینید که این کتاب از قلم ‌یکسانی برخوردار است. این حد تا کجاست؟ این حد را باید مشخص کرد که تا چه اندازه‌ای ما می‌توانیم در کار دست ببریم.

استانداردهایی در این زمینه وجود دارد. این استاندارد‌ها در زمینه مسائل کلی تدوین است. یعنی به عنوان مثال می‌توانم به گویاسازی اشاره کنم. گویاسازی کار خوبی است؛ ممکن است در متن از اشخاصی یا مکان‌هایی یا رخدادهایی نام برده شود و این‌ها باید مستند شود. آقای دکتر حسن‌آبادی گفتند که تا چه میزان می‌شود این را در نظر گرفت؟ من نظرم این است که فرض کنیم ‌یک دانشجوی لیسانس می‌خواهد حداقل این کتاب را بخواند و تا این میزان که دانشجوی لیسانس اطلاعات دارد ما این کتاب را گویاسازی کنیم و بگوییم آن فرد ممکن است این مکان را نشناسد یا این رخداد را نداند یا با این فرد آشنا نباشد. استاندارد این است که گویاسازی شود و این گویاسازی به نحوی انجام شود که ذهن خواننده را به ‌یک سمت نبرد. از منابع خنثی و تا آن جایی که ممکن است از دایرة‌المعارف‌ها استفاده شود.

مثلاً در کتاب خاطرات پرویز ثابتی[6]، مدوِّن به قدری زیرنویس اضافه کرده است که هر آن چیزی که خودش فکر می‌کند را سعی می‌کند به خواننده القا کند. این گویاسازی نیست. شما اجازه ندارید این کار را در تاریخ شفاهی انجام دهید. شما ‌یک متنی در بالا دارید، در پایین که دارید گویاسازی می‌کنید، نباید متن بالا را تحت تأثیر قرار بدهید. از این جهت، بایستی از منابع خنثی استفاده کنیم. حالا این که حد آن چه میزان است، بله افراط وجود دارد. در آن مجموعه هفت جلدی که آقای دهباشی انجام دادند، سعی کردند ‌یک استاندارد را بگذارند که در هر صفحه آن ‌یک تصویر باشد و زیر آن ‌یک سری گویاسازی شود. به نظر من اصلاً به این میزان گویاسازی واقعاً نیازی نیست. واقعاً در متن نیاز نیست.

از طرف دیگر کتاب‌های دیگری هم داریم که اصلاً گویاسازی ندارند یا اگر دارند ارجاع ندارد. کتاب‌هایی در حوزه تاریخ جنگ (تاریخ شفاهی جنگ) که منتشر می‌شود، از نظر گویاسازی بسیار بسیار اشکال دارد و متأسفانه باید بگوییم اصلاً گویاسازی ندارند و چون خودِ مدوِّن آن کتاب‌ها عمدتاً از افرادی بودند که در جنگ حضور داشتند و فکر نمی‌کنند وقتی که می‌گوید جزیره مجنون شاید فردی که این کتاب را می‌خواند اصلاً نداند این جزیره کجاست، چون برای خودش این امر، امر مسلمی است، بنابرین به گویاسازی این‌ها  نمی‌پردازد.

چند جلد از این کتاب‌هایی که سازمان اسناد منتشر کرده را من نقد کردم. حداقل چهارتایشان را من نقد کرده‌ام که این نقد‌ها چاپ شده‌است. کالیما[7] ، مرا ببخش مادر[8]، یادداشت های حزب توده و خاطرات نصرت‌الله خازنی[9] که رئیس دفتر مصدق بود و خاطرات بسیار بسیار مهمی است که متأسفانه هم بد مصاحبه صورت گرفته هم بد تدوین شده و بدتر از آن بد چاپ شده ‌است. خواهش می‌کنم اگر بشود در ‌یک جلسه ما در این مورد صحبت کنیم که تاریخ شفاهی چگونه باید چاپ شود؟ بحث‌های چاپ تاریخ شفاهی هم خیلی اهمیت دارد که هم از نظر صفحه‌آرایی و هم از نظر مباحث ویرایشی باید به آن پرداخته شود.

جایگاه مصاحبه‌شونده در تدوین که آقای دکتر حسن‌آبادی مطرح کردند، خیلی اهمیت دارد. یعنی فردی که یا از کاریزما یا از قدرت برخوردار است و این‌که این قدرت‌ها، چه جایگاه بالا به آن داده یا چه جایگاه پستی به این فرد داده، روی مدوِّن اثرگذار است. من چون با حوزه تاریخ شفاهی جنگ کمی دست و پنجه نرم می‌کنم، مثلاً وقتی می‌خواهند تاریخ شفاهی فرمانده جنگ را تدوین کنند، بدون نظر راوی اصلاً کار جلو نمی‌رود. خیلی وقت‌ها راوی در ‌یک نکته‌ای کاملاً اشتباه کرده و به جای این که این نکته اشتباه در متن قرار بگیرد و در پاورقی توضیح داده بشود، این نکته به صورت کامل به فرد راوی منعکس می‌شود و آن نکته تصحیح می‌شود و تصحیح شده این، در کتاب قرار می‌گیرد. این به نظر من خیلی کار غلطی است که صورت می‌گیرد.

باز در همین حوزه ‌یک مثال بزنم: کتابی در حوزه تاریخ جنگ منتشر شده است. من اصلاً مانده بودم که این راوی چرا این همه حدت ذهن دارد؟ این حدت ذهن را از کجا آورده است؟ بعد که با دوستان این حوزه صحبت کردم می‌بینم که این‌ها اسناد مربوط به حوزه فعالیت این فرد را جلویش گذاشته‌اند و می‌گویند حالا شما درمورد این‌ها برای ما صحبت کنید. خب این که تاریخ شفاهی نیست. این گزارش اسناد خودِ این فرد در جنگ است و من از آنجا فهمیدم که چرا فکر می‌کردیم این آدم آن‌قدر حدت ذهن دارد؟ اسناد را خوانده است. این اشتباهی که در مصاحبه صورت گرفته اثر خودش را در تدوین هم به جا می‌گذارد. به همین میزان راوی در مسیر تدوین دخالت دارد و مسیر تدوین را به ‌سمتی که خودش می‌خواهد هدایت می‌کند. متأسفانه ما در حوزه تاریخ جنگ بسیار با این‌ها برخورد می‌کنیم.

آن مباحثی که مربوط به مباحث ممیزی و سانسور در حوزه تدوین است، واقعاً خیلی جای بحث دارد و شاید بعضی از آنها را نشود واقعاً طرح کرد. ما مرکزی داریم که خود من مدتی آن‌جا حضور داشته‌ام و دیده‌ام که وقتی متن پیاده شده، مصاحبه را دراختیار مدوِّن قرار می‌دهند، شاید از ‌یک متن ده سطری، پنج شش سطرش را درمی‌آورند و این اگر مطابق با نظر آن مرکز نباشد حتماً این‌ها حذف می‌شود. بعداً اگر واقعاً متن آن چیزی که به صورت کتاب منتشر شده با نواری که واقعاً هست مقابله بشود، مشخص می‌کند که چه فاجعه‌ای در آن‌جا رخ داده و اصلاً مطابقتی با همدیگر ندارند. این هم اصلاً ربطی به  مباحث کاریزما و قدرت راوی ندارد. این‌ها بسته به سیاست‌های انتشاراتی آن مؤسسه است که باید چیزی که گفته می‌شود، مطابق با سیاست‌های انتشاراتی آن مؤسسه باشد.

این‌ها مباحثی است که در بحثی که آقای دکتر حسن‌آبادی در باب اخلاق در تدوین گفتند، مهم است. متن آخر باید حتماً به نظر راوی برسد و نظر راوی گرفته شود. این که به نظر راوی برسد، نه این که ما متن را به راوی بدهیم و راوی اجازه داشته باشد در آن متن هر آن چیزی که می‌خواهد دخالت کند. حد این را هم باز باید معلوم کنیم؛ چون ممکن است راوی در ‌یک گفتمانی حرفی را زده باشد. من اکنون خاطراتی دارم با فردی که سه بخش در عمرش صحبت کرده است. ‌یک دوره در دوره اصلاحات در سال 78 با او مصاحبه صورت گرفته ‌است. ‌یک دوره در دوره آقای روحانی صورت گرفته و ‌یک دوره هم اخیراً خودمان با او صحبت کردیم. گفته‌های این فرد در این سه بازه زمانی با همدیگر متفاوت است. بسته به این که واقعاً این فرد چقدر آزاد باشد که صحبت‌هایش را بکند، پرسش‌ها ‌یکسان است ولی پاسخ‌ها ‌یکسان نیست. از سال 1378 تا حالا 22 سال گذشته، هم این فرد کهولت سن پیدا کرده، هم کمی محافظه‌کارتر شده و هم اوضاع زمانه متفاوت شده‌است. لذا وقتی ما این مصاحبه را تدوین می‌کنیم و در اختیار آن فرد می‌‌گذاریم باید مشخص کنیم که شما چه میزان اجازه دارید از این متن را تغییر بدهید. آیا آن فرد راوی اجازه دارد طبق گفتمان زمانه و اقتضائات زمانه بیاید و این متن را کاملاً به روز کند؟ نه.کاملاً کار غلطی است. آن متن در ‌یک زمانی و در ‌یک چارچوب زمانی و ‌یک گفتمان خاصی تولید شده و باید آن را حفظ کرد. حتی در این قسمت مدوِّن هم اجازه ندارد اگر واژگانی در ‌یک بازه زمانی به کار می‌رود، آن واژگان را تغییر بدهد. اجازه ندارد آن‌ها را به‌روز کند و حتی اگر واژه جدید و به‌‌روزی باشد که فرهنگستان این واژه را تولید کرده‌ باشد، اجازه ندارد آن واژه را به کار ببرد. باید واژه‌ای که خود راوی به‌کار برده و مربوط به آن بازه زمانی است به‌کار ببرد. این‌ها بحث‌های خیلی مفصلی است که در این حوزه می‌شود مطرح کرد.

 

■ ادامه دارد

 

[1] تدوین در تاریخ شفاهی: مجموعه مقالات هفتمین و هشتمین همایش تاریخ شفاهی، به کوشش علی ططری، تهران، کتابخانه موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، 1398ش.

[2] willa klug baum, Transcribing and editing oral history,Altamir press,1991

خانم بام (1926-2006) زاده شهر شیکاگو. پیشگام روش شناسی تاریخ شفاهی و تکنیکهای مصاحبه درجهت بنیانگذاری و برقراری تاریخ شفاهی بعنوان یک رشته دانشگاهی.

[3] editing oral history

[4] اشاره به 7 کتاب تاریخ شفاهی کارشده توسط آقای حسین دهباشی و منتشره از سوی کتابخانه ملی ایران:(مصاحبه با دکتر سیدحسین نصر، شاپور آذربرزین، علینقی عالیخانی، داریوش همایون، اکبر اعتماد، فرهنگ مهر، منوچهر ودیعی)

[5]  نورائی، مرتضی، «در آمدی بر ویراستاری در تاریخ شفاهی»، گنجینه اسناد، شماره 66(تابستان 1386).

[6] در دامگه حادثه: بررسی علل و عوامل فروپاشی حکومت شاهنشاهی(گفتگویی با پرویز ثابتی مدیر امنیت داخلی ساواک)، به کوشش عرفان قانعی راد، لس‌آنجلس، شرکت کتاب، 1390ش.

[7] سادات بیدگلی، سیدمحمود، کالیما در بوته نقد: نقد و بررسی کتاب کالیما (خاطرات اسارت دکتر حسنعلی پورحسنی از سیبری، نشریه پژوهش‌های تاریخ شفاهی، سال چهارم، شماره 1 (پیاپی 4، پاییز و زمستان 1395)، ص 136 -151.

[8] مرا ببخش مادر (خاطرات علی طاهرزاده از سال های اسارت در شوروی)، تحقیق و تدوین: علی درازی، تهران، سازمان اسناد کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، 1394ش؛ سادات بیدگلی، سیدمحمود، نقد و بررسی کتاب مرا ببخش مادر (خاطرات دکتر علی طاهرزاده از سال های اسارت در شوروی)،   نشریه پژوهش های تاریخ شفاهی، دوره پنجم ، شماره1 (بهار و تابستان 1396)، ص170 ـ 183.

[9] نامه روزگار (خاطرات نصرت‌الله خازنی)، مصاحبه و تدوین:  شفیقه نیک‌نفس، تهران، سازمان اسناد کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، 1398ش؛ سادات بیدگلی، سیدمحمود، نقد کتاب تاریخ، شماره 13 و 14 (بهار و تابستان 1396)، ص 71 تا 90.



 
تعداد بازدید: 3857


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 118

بعد از شهید شدن آن پاسدار، ما به طرف نیروهای شما آمدیم ولی در همین راه میدان مین قرار داشت که فرمانده گروهان؛ سرگرد عبدالوهاب و فرمانده گردان سرهنگ ستاد علی اسماعیل عواد روی مین رفتند و به همراه چند نفر دیگر کشته شدند. به هر زحمت و مشقتی بود خودمان را به نیروهای شما رساندیم. فرمانده دسته ما ستوان بدری و معاون فرمانده گردان سرگرد عبدالکریم حمادی زنده ماندند و همراه ما اسیر شدند. در موضع شما نیروهای زیادی از شما دیدم همه ادوات و تانکهای آنها سالم بود.