نگاهی به کتاب « پزشکان عملیاتی 2»
زندگینامه، خاطرات و دیدگاه دکتر محمدعلی عطاری، استاد و متخصص بیهوشی و مراقبتهای ویژه و درد
فریدون حیدری مُلکمیان
09 فروردین 1401
در کتاب « پزشکان عملیاتی 2»، پس از تقدیمنامه، نخست به متن کوتاهی با دستخط دکتر محمدعلی عطاری و در صفحۀ مقابل آن به عکسی که به شرح زیر آن، به اتفاق پروفسور مجید سمیعی در اتاق عمل (هانوفر، آلمان) گرفته شده، برمیخوریم. آنگاه فهرست، مقدمۀ گردآورنده و در ادامه «زندگینامه در یک نگاه» میآید که خلاصهای شش صفحهای از متن کتاب است. متن متشکل از یازده فصل است و هر فصل با پیشگفتار کوتاهی شروع میشود و با سؤال و جواب ادامه پیدا میکند. علاوه بر این، عنوان فصلها نیز از دو بخش تشکیل شده که بخش اول به شکل کلی به دوره یا وضعیتی مشخص از زندگی دکتر عطاری و بخش دوم به مهمترین ویژگی یا عملکرد وی اشاره دارد. در انتهای کتاب نیز طبق روال معمول، واژهنامه، فهرست منابع و آلبوم تصاویر گنجانده شده است.
فصل اول
دکتر محمدعلی عطاری خاطرات خود را از روز تولدش بازمیگوید که در تاریخ 28 مرداد 1335 در طبس در خانوادۀ پرجمعیتی به دنیا میآید. پدر و مادرش تلاش میکنند تا با حداقل امکانات رفاهی، زندگی متوسطی برای خود و فرزندانشان فراهم سازند.
دکتر عطاری هنوز خوب به یاد دارد که وقتی به دبستان پا میگذارد خوب درس میخوانَد و مرتب مشقهایش را مینویسد؛ اما یک بار از معلمی سیلی میخورد و چون بلافاصله موضوع را به پدر و مادرش میگوید، از آن به بعد معلم او را «آقای حساس» صدا میزند.
فصل دوم
دوران دبیرستان در فضای رقابتی سالم و نفسگیر با تعدادی از همکلاسان، درس خواندن از اذان صبح تا نیمهشب در زیر نور تیر چراغ برق سر کوچه تا سایۀ دلپذیر نخل در کویر تشنه را در برنامۀ روزانۀ خود قرار میدهد؛ در سال پنجم دبیرستان هم رکورد شصتوپنج ساعت درسخوانی بدون یک دقیقه خواب را در طول دورۀ تحصیل برای امتحان شیمی ثبت میکند. حافظۀ قوی و همت بلندش باعث میشود تا جزو ممتازترین دانشآموزان طبس باشد.
فصل سوم
او جوانی حساس و ایدهآلگرا و در پی کسب رتبۀ برتر و ورود به پزشکی است. وقتی در سال 1353 نتایج کنکور را در روزنامه دنبال میکند و به عبارت «عطاری، محمدعلی، پزشکی اصفهان» میرسد یقین دارد که سالها زحمت و تلاشش به ثمر نشسته؛ مسیری طولانی را یکضرب تا خانه میدود تا با افتخار به خانوادهاش اعلام کند که طبیبی دیگر به شجرهنامۀ حاج زینالعابدین عطار و شیخالحکمای طبیبان قدیم اضافه شده است.
فصل چهارم
همزمان با دورهای که او دانشجوی رشتۀ پزشکی در یکی از بهترین دانشگاههای کشور است، بحث از انقلاب آنچنان بالا گرفته که شصت درصد از حواسش به مسائل سیاسی و چهل درصد به درس است و هرچه به سال 1357 نزدیکتر میشود، اعتراضات و تظاهرات مردمی بیشتر میشود. گروههای کوهنوردی از دانشجویان انقلابی شکل میگیرد تا محل تبادل نظر و هماهنگی و انتقال اطلاعیهها و کتابها به افراد شود، اما او مورد تعقیب ساواک قرار میگیرد و دستگیر و چند روزی هم زندانی میشود. در همین دوره با اوجگیری انقلاب، مباحث انقلابی و دینی بهانۀ آشنایی و ازدواجش را با صدیقه سهیلیپور دانشجوی زبان انگلیسی دانشگاه اصفهان و عضو خانوادهای فعال در امور انقلابی فراهم میسازد.
فصل پنجم
محمدعلی و صدیقه در نهایت سادگی و با اَقل درآمد دانشجویی زندگی را در منزل استیجاری آغاز میکنند. برای ماه عسل عازم طبس میشوند، اما روزهای پایانی نیمۀ اول سال1357 تلخترین روزهای زندگی را برای آنها و میلیونها ایرانی رقم میزند. زلزلۀ طبس جان دهها هزار نفر از جمله دو تن از اعضای خانوادۀ محمدعلی را میگیرد. با تعدادی از همدانشکدهایهای خود که در پی این واقعه به طبس آمدهاند به امداد مجروحان و بازماندگان مشغول میشود.
فصل ششم
با پیروزی انقلاب اسلامی شرایطی انقلابی و ارزشی به وجود میآید. او که در سالهای پایانی دانشگاه است از خانه و تحصیل جدا و به کوههای صعبالعبور و درهها کشیده میشود تا در فعالیتهای بهداشتی و درمانی جهاد سازنگی در مناطق محروم استان چهارمحال و بختیاری شرکت جوید، اما در نیمۀ سال 1359، کشور دچار بحران تازهای میشود و او تقریباً از همان ابتدای شروع جنگ تحمیلی به مناطق پرخطر و تحت محاصرۀ آبادان و ماهشهر میرود تا در کار تخلیه و نجات جان مجروحان، مشارکت کند. در سال 1360 بعد از فارغالتحصیلیاش به جای خدمت سربازی به خدمت پزشکی در مناطق محروم و جنگی استان ایلام اعزام میشود تا به طبابت بپردازد.
فصل هفتم
در سال 1361 به ریاست شبکۀ بهداشت استان اصفهان منصوب میشود. از این پس هم به عنوان مدیرکل بهداری استان و برای بازدید و تأمین نیازهای امدادی، درمانی و تجهیزات پزشکی جبهه و هم به عنوان پزشک عملیاتی و عضو تیمهای اضطراری مداوای مجروحین در اورژانسها و بیمارستانهای صحرایی جنوب و غرب کشور راهه جبههها میشود. با تأسیس ستاد مشترک امداد و درمان، به عضویت ستاد درمیآید و همیشه آمادۀ اعزام به مناطق عملیاتی است. به دفعات در شهرهای مناطق مرزی استان کردستان مستقر میشود و با وجود خطر ناامنیهای ضد انقلاب و نفوذیها و نیز خطر آتش سنگین عراقیها از هوا و زمین، به نجات جان رزمندهها ادامه میدهد.
فصل هشتم
بعد از شرکت در آزمون تخصص و کسب نمرۀ قبولی، با توجه به شرایط جنگی و نیاز ضروری کشور در روز 13 آبان 1363 به دستیاری رشتۀ بیهوشی روی میآورد و با همین عنوان در اتاق عملهای بیمارستانهای صحرایی به نجات جان مجروحان اقدام میکند. با هواپیماهای غولپیکر در مناطق هوایی پرخطر پرواز میکند و در اورژانسها و بیمارستانهای صحرایی که هر لحظه احتمال اسارت یا شهادت وجود دارد مخاطرات سخت را پشت سر میگذارد. در عملیات کربلای 4، نزدیک به سیوشش ساعت در هفت اتاق عمل، انبوهی از مجروحان را بیهوش میکند تا پزشکان جراح عمومی، جراح مغز و اعصاب، جراح قلب و عروق و ارتوپد نیز پابهپای او به نجات فرزندان سرزمین خود همت ورزند و در راستای انسانیت و اخلاق حتی به درمان مجروحان عراقی بپردازند.
فصل نهم
خیلی زود به تنهایی مسؤلیت بیهوشی اتاق عمل بیمارستان آموزشی در ساعات کشیک را با نظارت از راه دورِ استادان خود برعهده میگیرد. حس او نسبت به بیهوشی از استناد به آیات الهی قرآن کریم نشأت میگیرد. این حس به اعتقاد او، حس زندگیبخشی و نجات جان انسانهاست؛ حس مرگ موقتی و حیات مجدد است و چه بسا ارتباطی بین بیهوشی و ماوراء طبیعت وجود دارد که او خود بارها آن را درک کرده است. مخاطرات پرتنش و نگران کنندۀ بیهوشی بیماران و استفاده از تکنیکهای امروزی بیهوشی تا جایی که حواس پنجگانه و حتی تنفس بیمار را موقتاً غیرفعال کنند و فقط قلب او بزند، فعالیت شبانهروزیاش میشود؛ به طوری که با گوشت و پوست و جانش عجین شده است. بدین ترتیب، از آذر سال 1366، نام دکتر محمدعلی عطاری با عنوان متخصص بیهوشی مطرح میشود.
فصل دهم
دکتر عطاری به مباحث تخصصی امداد و درمان مجروحان جنگی اشاره میکند و معتقد است این مباحث چه در دوران دفاع مقدس و چه بعد از آن، مورد توجه جدی قرار نگرفته است. وی به یاد میآورد که از اولین کنگرۀ مرتبط با مصدومین شیمیایی، جلسات تخصصی آن را مجدانه دنبال میکرده و اکنون علاقهمند است بانک اطلاعاتی مدارک و اسناد پزشکی آن دوران شورانگیز گردآوری و مورد تحلیل محتوا قرار گیرد تا بتوان برای تهیۀ متون مرجع بهداری رزمی، تهدیدات و فرصتها برای آیندگان استفاده کرد؛ بالاخص که چه بسا در جنگهای آینده نظام بینالملل، مخاطرات شیمیایی، میکروبی و رادیواکتیوی نیز مطرح باشد.
فصل یازدهم
دکتر محمدعلی عطاری از عضویت خود در هیأت علمی دانشگاه و استاد گروه بیهوشی تا مدیرکل بهداری و از معاونت پژوهشی تا عضویت در هیأت علمی بورد بیهوشی کشور و همچنین از تکمیل مراحل پیشرفت علمی و پژوهشی و از شرکت در کنفرانسهای علمی داخلی و خارجی از آسیا تا اروپا و آمریکا و تأسیس اولین آی. سی. یوی بیمارستانهای اصفهان و تأسیس مراکز درمانی پیشرفته از جمله اولین مرکز اکسیژندرمانی میگوید. بدین ترتیب، او سیر پیشرفت مراحل شغلی خود را شرح میدهد تا نشاندهندۀ بیست ساعت کار در هر شبانهروز طی بیش از نیم قرن فعالیتش باشد.
و اما سخن آخر!
کتاب « پزشکان عملیاتی 2» از گرافیک (طراحی جلد، صفحهآرایی و چاپ) ویژه و چشمگیری در میان کتابهای مربوط به خاطرات جنگ ایران و عراق برخوردار است. متن کتاب از کاغذ مرغوب و بخش رنگی آلبوم تصاویر از کاغذ گلاسه استفاده شده است. با این حال، اگرچه حتی نام ویراستار نیز در صفحه شناسنامۀ کتاب ذکر شده اما شاید پیش از انتشار، بازخوانی نهایی دقیقی صورت نگرفته باشد که متأسفانه در اثر این سهلانگاری، برخی از لغزشهای چاپی در جای جای متن راه یافته و علاوه بر آن، گاه در شرح کوتاه عکسها نیز دیده میشود. در اینجا البته مجال ذکر همه یا بخشی از آن موارد نیست و تنها به سه نمونۀ کاملاً آشکار اشاره میکنیم:
شرح عکس صفحه 160: «کوالامپور» به جای «کوالالامپور»
شرح عکس صفحه 162: «سحرانشین» به جای «صحرانشین»
شرح عکس صفحه 181: «اکثیژن» به جای «اکسیژن»
بدین ترتیب، شایسته است علاوه بر شکل ظاهری کتابهایی از این دست، به محتوای عینی و نوع چینش حروف و کلمات نیز دقت و حساسیت نشان داد و نتیجۀ کار را در کمال مطلوب و مناسب آن به مخاطب ارائه کرد.
کار مصاحبه، تحقیق و نگارش « پزشکان عملیاتی 2» را مرتضی مساح به انجام رسانده است. چاپ اول کتاب در تابستان 1398 توسط نشر دارخوین (اصفهان)، در 184 صفحه مصوّر (رنگی و سیاه وسفید) و شمارگان 1000 نسخه با قیمت 32000 تومان در جلد معمولی و قطع رقعی منتشر و راهی بازار کتاب شده است.
تعداد بازدید: 3573