هویزه به این کتاب میبالد، اگر نوشته شود
خاطرات روزی که هیچ اثری از دشمن نبود
هویزه، در 15 کیلومتری جنوب غرب سوسنگرد و 72 کیلومتری غرب شهر اهواز قرار گرفته است. این شهر نخستین بار در ششم مهر ماه 1359 توسط نیروهای ارتش متجاوز صدام به محاصره در آمد، اما این حمله، با مقاومت مردمی دفع شد. آنها حدود سه ماه بعد، در دی ماه 1359، دوباره به این شهر حمله کردند و پس از حماسه مقاومت و شهادت حسین علمالهدی و گروهی از دانشجویان پیرو خط امام(ره)، این شهر به مدت 16 ماه در تصرف نیروهای عراقی بود که در طول این مدت، هویزه را با خاک یکسان کردند.
مقاومت شهید حسین علمالهدی و دانشجویان پیرو خط امام (ره)، تنها حماسهای است که افکار عمومی و حتی نویسندگان دفاعمقدس را به یاد شهر هویزه در سالهای جنگ میاندازد. اما شاید کمتر کسی میداند که این شهر پس از دو سال اشغال، در چه تاریخی و در کدام عملیات، آزاد شده است؟ مرحله دوم عملیات بیتالمقدس (آزادسازی خرمشهر)، شهر هویزه را از اسارت ارتش عراق درآورد و آزادی را به آن هدیه کرد.
این عملیات، ساعت 30 دقیقه بامداد دهم اردیبشهت 1361، توسط نیروهای سپاه و ارتش در جبهه جنوب و غرب رود کارون آغاز شد. در مرحله دوم این نبرد، شهرهای هویزه و جُفیر و جاده اهواز ـ خرمشهر در روز هجدهم اردیبهشت ماه و با عقبنشینی دشمن از پادگان حمید آزاد شدند.
کتابهای گوناگونی درباره حماسه مقاومت هویزه در روز شانزدهم دی ماه سال 1359 منتشر شدهاند، اما کتابهای نظامی و حتی آثار داستانی و خاطرات منتشر شده درباره هویزه در جنگ، به راحتی از کنار شرح آزادسازی آن گذشته و تنها تکخاطرههایی کوتاه، در دو کتاب «هویزه» نوشته داوود امیریان و «تاریخ هویزه در هشت سال دفاعمقدس» تألیف حمید طرفی بازگو شدهاند. همچنین هیچ کتاب خاطرهای از شاهدان، فرماندهان و رزمندگان حاضر در این عملیات وجود ندارد.
نصرتالله محمودزاده که به صورت اختصاصی درباره حماسه مقاومت شهید علمالهدی در شانزدهم دی 1359، مطالعات زیادی انجام داده و کتاب «حماسه هویزه» را دراینباره نوشته، معتقد است: «تیتر روزنامه اطلاعات در روز هجدهم اردیبهشت ماه سال 1361، به آزادسازی هویزه و پادگان حمید اختصاص داشت. آزادسازی دو منطقه (هویزه و پادگان حمید)، در دل عملیات بیتالمقدس صورت گرفت و هدف اصلی، رسیدن به خرمشهر بود».
وی ادامه میدهد: «هویزه در آن زمان، بخشی بود که عراقیها تنها برای مانور تبلیغاتی و با هدف انتقامگیری از مردم این شهر به خاطر مقاومت در برابر ارتش متجاوز صدام، آن را ویران کردند. اما از آنجا که قرار بود، عملیات بیتالمقدس از چند محور انجام شود، نیروها باید از مسیر هویزه و پادگان حمید عبور میکردند».
نویسنده کتاب «عقیق» در پاسخ به این سوال که آیا این موقعیت، دلیلی برای بیتوجهی به خاطرات روزهای آزادسازی این شهر است؟ تصریح میکند: «مطالب ناگفته زیادی درباره حماسه هویزه در روزهای آغازین جنگ باقی مانده که باید به آنها پرداخته شود و این مقطع، اهمیت بیشتری دارد».
سید قاسم یاحسینی، محقق و نویسنده کتاب «گزارش به خاک هویزه» نیز با تایید سخنان نصرتالله محمودزاده، میگوید: «هویزه در زمان جنگ، تنها به خاطر حماسه شهید حسین علمالهدی شناخته شد».
وی اضافه میکند: «بسیاری از فضاهای جنگ هنوز دست نخوردهاند که باید به آنها پرداخته شود. بستان در جنگ و نقش تکاوران نیروی دریایی ارتش در مقاومت خرمشهر، برخی از این سوژههایند».
حسن دُری، محقق نظامی و نویسنده کتاب «اطلس جنگ ایران و عراق: فشرده نبردهای زمینی» نیز در تشریح موقعیت هویزه در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران میگوید: «هویزه در سال 1359، شهر نبوده و تنها بخشی از شهرستان بستان محسوب میشده است و در زمان آغاز هجوم سراسری عراق به ایران، تخریب میشود و چیزی از آن باقی نمیماند».
وی تاکید میکند: «در مرحله دوم عملیات بیتالمقدس (آزادسازی خرمشهر)، دشمن برای دوری از محاصره شدن، از هویزه عقبنشینی کرد و نیروهای ما نیز مسیر کوشک تا طلاییه [واقع در جنوب هویزه] را به دست گرفتند».
امیرسرتیپ مسعود بختیاری، نویسنده کتاب «عملیات بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر» نیز با اشاره به عقبنشینی عمومی تیپهای 5، 6 و 9 ارتش صدام از منطقه عمومی جُفیر تا جنوب کرخه، تصریح میکند: «دشمن پس از این عقبنشینی، در امتداد مرزهای بینالمللی در مناطق کوشک، طلاییه و شلمچه مستقر شده و نیروهای ایران، وارد هویزه شدند.».
وی با تحسین دو کتاب «دشتآزادگان در هشت سال دفاعمقدس» و «تاریخ هویزه در هشت سال دفاعمقدس» نوشته حمید طرفی، تصریح کرد: «این دو اثر، جزو معدود کتابهایی هستند که خاطرات محدودی درباره هویزه در جنگ را در خود جای دادهاند و قطعاً مقاطعی از وقایع جنگ در این شهر، دست نخورده باقی ماندهاند».
با تمامی این استدلالها، پس از تورق تمامی کتابهای تدوینی درباره هویزه، شواهد و قراین محدودی درباره وجود خاطرات جذاب و خواندنی از مردم بومی هویزه و رزمندگان حاضر در مرحله دوم عملیات بیتالمقدس، به چشم میخورند.
برای مثال، داوود امیریان در بخشی از کتاب «هویزه» و در توصیف لحظات عقبنشینی عراقیها از این شهر آورده است: «سید رحیمبن سید سعد موسوی، از رزمندگان گروه علم الهدی میگوید: از شب هجدهم اردیبهشت ماه، آتش دشمن درجبهه کرخه و هویزه قطع شد. نیروهای ما با توپخانه به دشمن شلیک میکردند اما از سوی آنان جواب نمیآمد... من همراه یکی از دوستانم به نام کلیمزاده سوار بر موتور به سوی هویزه رفتیم. هر چه میرفتیم، اثری از نیروهای دشمن نبود. قلبم تُند تُند میزد. داشتیم به هویزه میرسیدیم. باورم نمیشد. هیچ اثری از دشمن نبود. از خوشحالی گریه میکردم. گریه كُنان به سوی ارتش و سپاه رفتم و آنها را از عقبنشینی دشمن با خبر کردم و همه نیروها با شادمانی به سوی هویزه به حرکت درآمدند».
این مثالهای کوچک، ظرفیت ثبت خاطرات ساکنان بومی و حتی خاطرات فرماندهان و رزمندگان حاضر در روز هجدهم اردیبهشت 1361 را در هویزه نشان میدهد که پرداختن به آنها ضرورتی انکارناپذیر برای احترام به حافظه تاریخی همه فرزندان دیروز، امروز و فردای این شهر است.
مریم اسدی جعفری
کتاب هفته،شماره 281، شنبه 17 اریبهشت1390، صفحه 5
تعداد بازدید: 6593








آخرین مطالب
پربازدیدها
اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 140
جنایات صدام قابل شمارش نیست. من خیلی خوشحال شدم که چند وقت پیش در تهران کنفرانس رسیدگی به جنایات صدام تشکیل شد. کار بسیار خوبی بود. طرز عمل صدام و حزب او با مردم عراق همانند روش صهیونیستها در لبنان و فلسطین است هر دو یک عمل را انجام میدهند و در یک مسیر حرکت میکنند و آن هم کشتار مسلمانان بیگناه است.






