نبرد سمیرم- انگلیسی ها، قشقایی ها و جنگ دوم جهانی
تفرقه، رقابت و رویارویى یکى از ویژگىهاى اصلى نظام ایلى است؛ نظامى که به دلایل مختلف دورهایى طولانى، نظام حاکم بر ایران بوده است و از میان برداشتن این نظام و عوارض نامطلوبش از زمان شروع میل به اصلاح و تجدد در سدههاى اخیر، خواست به یکى از مهمترین انگیزههاى جنبشهای نوخواهى در ایران معاصر بدل شد. ولى در مراحلى چند از این تلاش نوسازى، به دلیل شیوههاى آمرانه اى که اتخاذ شد، کل کار مختل شد و براى دورهاى نتایجى مغایر با انتظارات اولیه به دست آمد.
موضوع اصلى این اثر، شورش ایلات جنوب برضد دولت در سالهاى بعد از شهریور 1320، بر چنین زمینهاى استوار است. در واکنش به سیاستهاى خشن نظام رضاشاهى در اسکان اجبارى ایلات جنوب، عشایر کوچروى قشقایى، کهگیلویه و بویراحمد و بختیارى با غلبه بر تفرقه و رقابت معمول خود، هماهنگ و منسجم برضد تشکیلات برجا مانده از نظام رضاشاهى و تلاشهایش براى بازسازى وضعیت پیشین، ایستاده و رخدادهایى را رقم زدند که در کتاب «نبرد سمیرم» (1) به گوشههایی از آن اشاره شده است.
«نبرد سمیرم» جنگ فاجعهبارى که در اوایل تیر 1322 بین نیروهاى قشقایى و بویراحمد از یکسو و یک ستون از قواى لشکر 9 اصفهان از سوى دیگر رخ داد، نقطه اوج این کتاب است. (2) ولى پیش از شرح این واقعه و اشاره به تحولات حاصل از آن بخشهایى نیز به توضیح زمینههاى شکلگیرى این رویارویى اختصاص یافته است. جدا از واکنش به سیاستهاى گذشته دولت که براى مدتى در این مجموعه ناهمگون ایلى زمینهاى از همراهى را فراهم کرد، عوامل دیگرى هم در شکل دادن به تحولات مورد بحث دخیل بودند که بیشتر به رخدادهاى جارى مربوط مى شدند تا حوادث گذشته. از جمله سیاستهاى دولت بریتانیا که در مقام یکى از دو نیروى اشغالگر متفق، نیمه جنوبى کشور را در ید اقتدار خود داشت و سرکوب عشایر شورشى آن حدود را برای حراست از حوزه نفت جنوب و تامین امنیت خطوط مواصلاتى ارسال کمکهاى نظامى به اتحاد شوروى و نیز از میان برداشتن امکان بهره بردارى آلمانىها از این آشوبها به نفع خود ضروری میدانست.
نویسنده در کنار پرداختن به این عوامل، سعی داشته تحولات جاری در دیگر عرصههای سیاسی کشور و مؤثر بر حوادث جنوب را از نظر دور نداشته باشد؛ از جمله: تحولات جاری در جبههها شرقی جنگ جهانی دوم، خط مشی کابینههای وقت ایران، آراء منعکس شده در جراید و مباحث مطرح شده در دوره سیزدهم مجلس شورای ملی . نویسنده همچنین برای کمک به روشنتر شدن بحث، چهار قطعه نقشه، تعدادی سند و گزارش و چند تصویر را در انتهای کتاب پیوست نموده است.
در دوره سلطنت رضاشاه قریب به اتفاق ایلات و عشایر سرکوب، خلع سلاح و مجبور به اسکان اجباری (تخته قاپو) شدند. به منظور تضعیف و مهارکردن عشایر ، بیشتر سران و خان ها را مجبور به اقامت اجباری در شهرها کردند و اداره تامینات شهربانی آنها را زیر نظر گرفت. عده ای از آنها را هم که خطرناک می دانستند اعدام یا زندانی کردند و... . اسماعیل خان صولت الدوله، سردار قشقایی، از جمله آنهایی بود که زندانی و املاکش مصادره شد.(3) چند روز پس از سوم شهریور با انتشار خبر خروج خانواده سلطنتی از تهران، خسروخان موقع را مغتنم شمرد و به فکر افتاد که خود، محمدناصرخان و سایر بستگان سردار قشقایی را از تهران نجات دهد. بازگشت محمدناصرخان و خسروخان به فارس، تحرکی در سران طوایف قشقایی پدید آورد. آنها با آن دو همراه شدند و اقداماتی برای «بازسازی پیوندهای گذشته ایلی و جذب نیرو» اقدام کردند. به سرعت پیوند ها برقرار شد و خان ها متحد شدند، تفنگچی ها گرد آمدند و اتحاد قشقایی با عشایر کهگیلویه و بویراحمد و... برقرار شد.
سران ایل قشقایی از یکسو و دولت و ارتش از سوی دیگر هدف های متفاوتی را در سر داشتند؛ سران قشقایی در پی آن بودند که در فارس بمانند و به تبعید بازنگردند، املاکشان به آنها بازگردانده شود و دولت اقتدار منطقه ای آنها را به رسمیت بشناسد. اما دولت و ارتش درپی تداوم سیاست عشایری رضاشاهی بودند. گواینکه در پی فروریختن دیکتاتوری رضاشاه تداوم آن سیاست، آن هم به همان سبک و سیاق سابق، امکانپذیر نبود. سفارت انگلستان نیز با توجه به سابقه رویارویی قوای کشور و ایل قشقایی در دوره جنگ جهانی اول و برخی دیگر نشانهها، رویارویی نظامی را تشویق میکرد. همچنین عدهای از مالکان بزرگ و خانهای منطقه نیز که بازیابی اقتدار ایل قشقایی را به دلایل مختلف به صلاح و منفعت خود نمیدیدند، از برخورد قاطع نظامی حمایت میکردند. مجموعه این عوامل موجب می شد تا علیرغم پاره ای مذاکرات، ماجرا به مسالمت فیصله نیابد و دو طرف به سوی برخورد نظامی پیش بروند؛ برخوردهای پراکنده نظامی که نه تنها به تضعیف عشایر نینجامید بلکه موجب تقویت آنها شد.
نویسنده در پایان کتاب نتیجه گیری نموده است کشاکش و رویارویی میان عشایر کوچرو و جوامع یکجانشین یکی از قدیمی ترین جدال های بشری است، چرا که به نظر می آید با تحولات و دگرگون هایی که جهان در سده های اخیر تجربه کرده، حتی در دور افتاده ترین نقاط جهان نیز آن راه و رسمی کهن جای به یکجانشینی می سپرد. اگر چه «نبرد سمیرم» را نمی توان نقطه عطفی در این کشاکش تلقی کرد ولی به طور قطع، در یکی از مراحل متاخر این رویارویی و روش غالب بر آن مقطع تاریخی است. در واقع در پی تحولات حاصل از فروپاشی نظام رضاشاهی در سال های بعد از شهریور 1320 بود که در چارچوب فضای سیاسی جدیدی که شکل گرفت رخدادهایی از آن دست (از جمله واقعه سمیرم) معنای دیگر یافت. در چنین فضایی که بر نقد روش های آمرانه و قهرآمیز در پیشبرد امر تجدد تاکید داشت«نبرد سمیرم» که دلالتی آشکار بر بی حاصل بودن روش های مالوف نظامی داشت، راه را برای توجه و نوع دیگر از تعامل نیز گشود که در دوره پیشین به کلی از نظر افتاده بود.
در این پژوهش، کاوه بیات علاوه بر معدود کتاب ها و بررسی های منتشر شده، گزارش های دولتی درباره تحولات مزبور، میتوان از دو مجموعه نخست وزیری و وزارت کشور در سازمان اسناد ملی ایران، بخشی از اسناد حوزه استانداری اصفهان، اسناد و مدارک منتشر نشده آرشیوهای داخلی، گزارشهای ادواری سفارت انگلستان در تهران و شماری از دیگر اسناد وزارت امور خارجه انگلستان استفاده کرده و توانسته است یکی از وقایع نه چندان شناخته شده تاریخ معاصر ایران را با جزییات تشریح و تحلیل کند. نویسنده همچنین ابراز امیدواری نموده است با گشوده شدن پاره ای از دیگر آرشیوهای تاریخی از جمله آرشیو ارتش و ژاندارمری که هنوز در دسترس قرار ندارند گام های دیگری در رفع کاستی ها برداشته شود.
پانوشتها:
1- کتاب «نبرد سمیرم» جایزه چهارمین دوره جایزه جلال آل احمد را در حوزه تاریخنگاری از آن خود کرد.
2- شهرستان سمیرم با مساحت ۵۲۲۴ کیلومتر مربع در جنوب غربی استان اصفهان بین چهار استان اصفهان، چهار محال و بختیاری، کهگیلویه و بویر احمد و فارس واقع است. این شهرستان از دیر باز جزء استان فارس بوده و از زمان قانونی شدن تقسیمات کشوری در سال ۱۳۱۶ جزء شهرستان آباده محسوب میگردید. به دنبال جنگ خونینی که با حمله توأم عشایر ترک قشقایی و لرهای بویر احمد در تیر ماه ۱۳۲۲ در منطقه صورت گرفت، در سال ۱۳۲۴ سمیرم به صورت بخش به فرمانداری شهرضا و استان اصفهان ملحق شد.
3- اسماعیل خان قشقایی معروف به صولتالدوله، چهره سیاسی اواخر قاجار و یکی از مقتدرترین ایلخانهای ایل قشقائی بود. به علت رشادت و مهارت وی در تیراندازی و جنگهای چریکی، در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه قاجار به وی لقب صولتالدوله داده شد. وی در سال ۱۳۲۴ قمری رسماً به ریاست ایل قشقائی رسید. او از بدو امر طرفدار مشروطه خواهان بوده و همواره با نفوذ بیگانگان در فارس مخالف بود. پس از ظهور سردار سپه و تغییرات بوجود آمده در ایران در تهران ساکن شد و از طرف ایل قشقایی، وکالت مجلس شورای ملی را برعهده گرفت. رضاشاه اصولا با روسای ایلات میانهای نداشت و درصدد بود آنها را از میان ببرد. صولت الدوله با مستوفیالممالک دوستی و نزدیکی زیادی داشت و وجود مستوفی موجبات حفظ جان او را فراهم میکرد. در سال ۱۳۱۱ خورشیدی، مستوفی درگذشت و بلافاصله، صولتالدوله و پسرش ناصرخان در حالیکه هر دو وکیل مجلس بودند و مصونیت داشتند توسط پلیس سیاسی دستگیر و به زندان افتادند. صولت الدوله قریب شش ماه در زندان قصر در شرایط نامساعدی به سر برد. صولتالدوله در شانزدهم مهر ۱۳۱۱ در زندان قصر تهران درگذشت.
محمود فاضلی
تعداد بازدید: 18159








آخرین مطالب
پربازدیدها
شانههای زخمی خاکریز - 10
دوستانم یکییکی میرفتند. باید من هم برمیگشتم. نمیشد در تهران ماند و خبر پرواز را شنید. هفتم تیر 1363 به طرف دوکوهه حرکت کردم. رفتم تخریب. نیرو نمیپذیرفتند. رفتم واحد بهداری «مولایی» آنجا بود. خیلی خوشحال شد دو ـ سه روز با آنها بودم که گردان «کمیل» در شلمچه احتیاج به یک امدادگر پیدا کرد. من انتخاب نشدم تا اینکه گردان «انصار رسول» امدادگر خواست، من رفتم. رفتم به جایی که گرما مغز را میجوشاند.






