به مجنون گفتم زنده بمان(کتاب مهدی باکری)
رحیم نیکبخت
بسمه تعالی
روایت فتح مجموعههای دیگری چون یادگاران دارد که مجموعهای ارزشمند با شیوه جدیدی از قالب ادبی ارایه گردیده است.
این مجموعه: به مجنون گفتم زنده بمان؛ کتاب مهدی باکری را میتوان در مجموعه کتابهای خاطرات یا تاریخ شفاهی ارزیابی کرد. عنوان داخلی کتاب، «خورشید مجنون از چشم من» است که بر این اساس همسر و دوستان و همرزمان و همکلاسیهای مهدی باکری هر یک روایتی ساده و صمیمی از وی بازگفتهاند.
ویژگی جالب این مجموعه در آن است که بسیاری از راویان این مجموعه از کسانی هستند که نامشان کمتر به گوشمان خورده است چون صمد عباسی، رحیم سارمی، مصطفی مولوی.
ادبیات کتاب به زبان محاورهای نزدیکتر است از آن رو به روایتها جذابیت میدهد گرچه به نظر میرسد معرفی چند خطی از راویان در ابتدای هر روایت «خورشید مجنون از چشم من» خواننده را با رابطه و تعامل راوی و مهدی بهتر درک میکرد یا زمان و مکان ضبط روایتها هم چون نقش و جایگاه راوی مکمل فرهاد خضری در ابهام است.
علیرغم این چنان بر میآید تلاش تدوینگر مجموعه بر ارایه یک متن ادبی دلنشین، ساده و صمیمی از آقا مهدی بوده است به همین سادگی و بیآلایشی.
تعداد بازدید: 6265








آخرین مطالب
پربازدیدها
شانههای زخمی خاکریز - 6
کلبهای در اختیارمان گذاشتند. اینجا دیگر همه کاری میکردیم. حتی حدود 15 روز مشغول سولهزنی بودیم ضمن کار سولهزنی وقتی مسئول گروه ـ نصرتی ـ آمد و گفت که زود آب و گل درست کنید و روی پلیتها بریزید که برق نزنند، تازه فهمیدیم که اطرافمان پر از دمکرات است. کار زیاد بود و هیچکس بیکار نمیماند. همه در کنار هم با تلاش کار میکردند و این در گرمای 30 ـ 40 درجه بود با پشههای فراوانی که دائم نیش میزدند.






