تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی جلد 2(امام خمینی در تبعید)

معرفی کتاب


تاریخ انتشار: فروردین 1385
قیمت: 19000 ریال
شابک: 8-118-419-964
نوبت چاپ: اول
شمارگان: 2000

رژیم شاه تصور می کرد که اگر امام خمینی را از کانون جریان ها دور کند خواهد توانست آتش انقلاب را خاموش و مردم به پا خواسته ایران را سرکوب نماید؛ بنابراین امام را بعد از اعتراض به کاپیتولاسیون تبعید کرد.
در دوران تبعید امام خمینی با فعالیت و پشتکار بی نظیر به تبیین ایدئولوژی انقلابی خود پرداختند و افکار را برای برپایی حکومت اسلامی طی درس های ولایت فقیه در سال 1348 آماده کردند و از طرف دیگر با موضع گیری و افشاگری به موقع علیه رژیم پهلوی رابطه خود را با مردم مستحکم کردند. به همین جهت مردم ایران تنها راه رهایی را در شخصیت پرجاذبه و شجاع امام و ایدئولوژی ایشان دیدند.

این کتاب وقایع و رخدادهای سالهای 1357-1342 را با تکیه بر گفته ها و مشاهدات یاران نزدیک امام بازگو می کند.
فهرست مطالب این کتاب به شرح زیر است:
پیش در آمد:
 _اعتراض به کاپیتولاسیون و تبعید به ترکیه
_ تبعید به نجف، تحلیل ها و رویکردها
_ ورود به نجف و به محاق رفتن نهضت

فصل اول: امام خمینی و مراجع نجف
۱ _آیت الله سید محسن حکیم
آیت الله سید ابوالقاسم خویی
آیت الله سید محمود شاهرودی
 4- آیت الله سید محمد شیرازی
5  ـ آیت الله شهید سید محمدباقر صدر
6- آیت الله سید محمد روحانی
7 ـ آیت الله میرزا باقر زنجانی
8 ـ سایر علما و مراجع دینی نجف

فصل دوم: امام خمینی و حوزه علمیه نجف
 1 ـ امام خمینی و آغاز تدریس فقه
امام خمینی و طرح نظریه حکومت اسلامی
چاپ رساله عملیه در نجف اشرف
شهریه و تقسیمی امام در نجف اشرف
5ـ‌ یاران امام در نجف

فصل سوم: امام خمینی و دولت عراق
1- از بدو ورود به نجف تا 1353
  از قرارداد 1975 الجزایر تا اجبار به تبعیدگاه سوم (پاریس)
3ـ‌ آتش سوزی مسجدالاقصی و موضع گیری امام
پیام به حجاج بیت الله الحرام (1349 ش)
امام خمینی و جشن های 2500 ساله شاهنشاهی
امام خمینی و حماسه 17 خرداد 1354
شهادت حاج مصطفی خمینی
قیام 19 دی 1356 قم و واکنش امام خمینی
قیام 29 بهمن تبریز
10ـ فاجعه هفده شهریور 1357

فصل چهارم: امام خمینی و سایر گروه های سیاسی
1- امام و سازمان مجاهدین خلق
امام و جنبش دانشجویی
امام و روشنفکران
یاران امام خمینی در قم




 
تعداد بازدید: 6506


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 129

ساعت شش صبح بود که دستور عقب‌نشینی آمد و افراد با خوشحالی فرار کردند. ولی ما حدود بیست نفر بودیم که در موضع ماندیم. در همین احوال دیدم یکی از پاسداران شما بالای کوه سنگر گرفته و به طرف ما تیراندازی می‌کند. او چهار نفر از ما را کشت. ماندیم شانزده نفر. بعد از آن قرار گذاشتیم بدون هیچ‌گونه حرکت یا تیراندازی با یک پارچة سفید به پاسدار علامت بدهیم. دستمال سفیدی به لولة آرپی‌جی بستیم و آن را بالا گرفتیم. پاسدار، بعد از حدود نیم ساعت خودش را به ما رساند و ما را اسیر کرد.