جنگ و خاطره؛ رویکرد تاریخ فرهنگی به جنگ و خاطرات جنگ
فرانک جمشیدی
تاریخ فرهنگی جنگ رویکردی بسیار مهم در تاریخنگاری است که نه تنها زوایای پنهان و نامرئی جنگ را بررسی میکند و کمک فراوانی به درک «روح یک جنگ» توسط ذهن و زبان جامعۀ جنگ زیسته مینماید، بلکه مواد پژوهشی ارزشمندی را در اختیار سایر رشتههای علمی مرتبط با فرهنگ قرار میدهد. همانطورکه کتاب «در قلمرو سوگ و خاطره» نوشتۀ جی وینتر به شرح تأثیرات پیچیدۀ جنگ جهانی اوّل بر تاریخ فرهنگی اروپا اختصاص یافته است، در عرصۀ تاریخ مقاومت و دفاع مقدس مردم عزیز و سلحشور ما در جنگ هشتساله نیز نویسندگان گرانقدری هستند که با این رویکرد مهم به تاریخ جنگ توجه کردهاند.
نوشتار زیر به آثار بعضی از این نویسندگان توجه نموده است.
جنگ و خاطره؛ رویکرد تاریخ فرهنگی به جنگ و خاطرات جنگ
اکنون پنج سال است که از انتشار کتاب ارزشمند «جنگ و خاطره» (که مجموع مقالات میزگرد بررسی ادبیات خاطرهنویسی رزمندگان جنگ ایران (و عراق) و رزمندگان فرانسوی جنگ جهانی اول میباشد) میگذرد؛ کتابی که هم در آن زمان، هم حالِ تحریر این معرفی، همچنان بیبدیل مانده است. و این البته نه مُعرّف کمال آن، که بیانگر کسالت و کاهلی مراکز مطالعاتی و تحقیقاتیِ دانشگاهی و غیردانشگاهی است. ای کاش از آن سال به اینسو، لااقل، پنج کتاب دیگر از ایندست منتشر شده بود تا امروز از پیامدهای فکری و اندیشهای و از امواجی که چاپ و انتشار این کتاب در مراکز علمی و پژوهشی کشور ایجاد کرده است، صحبت میکردیم و اقدامات مشابه و نزدیک به این فعالیت از سوی سایر مراکز، نهادها و مؤسسات را معرفی میکردیم.
دریغم آمد که پس از گذشت چندین سال از انتشار این کتاب (به سال 1381 توسط انتشارات سوره مهر)، همانسان آن را معرفی کنم که چند سال پیش معرفی کردم. گرچه ناشناختگی آن برای بسیاری از اهل اندیشه و قلم، تکرار آن مطالب را نه اطناب، که ایجاب میکند. ترجیحاً به جای نوشتن مطالب قبلی، خوانندگان را به نشریه کمان شماره 175 ارجاع میدهم و اینبار برای معرفی این کتاب شایستة مطالعه، از منظری جدید به آن نگاه میکنم؛ منظری که حاصل تکاپوی فکریِ پیوسته و بیگسست درباره جنگ طی ده سال اخیر است.
شایستهتر دیدم به این منظور، از میان هفت مقالة درخور تأمل کتاب «جنگ و خاطره»، یکی از آنها را که به هدف من در این معرفی نزدیکتر است، برگزینم و بر آن تأکید کنم، به این امید که خواننده نیز در پایان به آن مراد و مقصود پی ببرد و تفکر دربارة آن، تشنگی او را برای مطالعة کتاب افزونتر کند.
آتش جنگ فرونشسته و خاکستر ویرانی همهجا را فراگرفته است. اکنون چگونه میتوان جنگی را که زیستهایم برای خود و دیگران بازنماییم؟ چندانکه در این بازنمایی، مجموعة عملکردها و نگرشها و روشها و آفرینشهای هنری و ادبی بهخوبی آشکار شود و ادراک مجموعة جنگ به شکل جداییناپذیری از خصوصیات تام و تمام آن، تحقق یابد.
چگونه میتوان از بطن و درونمایة تاریخی که بعضی از وقایع نامطلوب مهم آن (از جنایات و فجایع و پیامدهای زجرآلود جنگ تا خشونتهای کور و بیهدف آن در میدانهای نبرد، ترسها، تهدیدها، تحمیلها و ...) چنان استادانه پاکسازیشده که فهم بخشهایی از آن برای آیندگان ناممکن گردیده است، به تاریخی مصون از اینگونه پنهانسازیها یا پیرایشگریهای آشکار دست یافت؟
آیا امکان نوشتهشدن تاریخی وجود دارد که بتواند با استناد به عملکردها و ذهنیتهای عاملان جنگ، به جسم انسانها و به لذت و رنج آنها نزدیک و با آن درگیر شود؟
آیا میتوان از زیانها و آسیبهای روحی و روانی پس از جنگ به نفع زنده کردن خاطراتی سود جُست که عارضة انکارناپذیر پس از جنگ ــ یعنی فراموشی جسم و رنجهای جسمی ناشی از جنگ ــ مانع احیای مجدد آنهاست؟ و آیا در این صورت احیای آن خاطرات میتواند به ادراک نظام تصورات ذهنیِ نسلی که جنگی را زیسته است، کمک کند؟
اینها فقط بخشی از پرسشهای تکاندهندهای است که رویکرد تاریخ فرهنگی به جنگ میتواند طرح کند و مدعی بررسی و مطالعة آنها باشد. فحوای مقالة ارزشمند ادوان روزو ــ محقق فرانسوی ــ در این کتاب، به نام «تاریخفرهنگی جنگ بزرگ» بیان اهمیت این رویکرد با استناد به کارآمدی خاطرات جنگ است. وی این مقاله را با گفتة تأملبرانگیزی از کارلو گینزبورگ به پایان برده است، مبنی بر اینکه انسانها در انتخاب میان دو راهیِ «اختیار کردن یک جایگاه علمی ضعیف برای رسیدن به نتایج مهم و مؤثر و اختیار کردن یک جایگاه علمی محکم برای دستیابی به نتایج ناچیز» مختارند.
از این گفته، حُسن استفاده را میکنم برای افزودن این مطلب در پایان معرفی کتاب یادشده که خاطرات ــ بهویژه خاطرات جنگ ــ به عنوان موضوعات شایستة تحقیق از آن جایگاه و منزلتی برخوردارند که نه فقط به دید و نظر رشتههای علمی و مطالعاتی و تحقیقاتی بیایند، و حتی فراتر از آن، خوراک رشتههای متعدد علمی و مراکز مطالعاتی و تحقیقاتی را فراهم آورند و آنها را از سوءتغذیة شدیدی که به آن دچارند، رهایی بخشند، بلکه میتوانند شکلگیری مراکز مطالعات فرهنگی را در موضوعات متعدد و متفاوت پیریزی کنند و این، به معنای استخراج نتایج مهم و مؤثر از ماده یا موادی به نام خاطرات (و در اینجا، خاطرات جنگ) است که شاید ذهن عدهای همچنان درگیر تشکیک به ارزش محتوایی و جایگاه و منزلت آنها در مطالعات و تحقیقات جدی و اثرگذار باشد.
در قلمرو سوگ و خاطره؛ کاوش معنای جنگ با رویکرد تاریخ فرهنگی
هنگامی که آقای آشتیانی سرگرم ترجمة کتاب Sites of Memory Sites of mourniny (در قلمرو سوگ و خاطره) بود، تلاشهای بیوقفة او و رجوع مکررش به کارشناسان فن ترجمه و صاحبنظران موضوع جنگ را از نزدیک شاهد بودم. مطالب کتاب، بسیار ارزشمند و در عین حال دقیق بود و همین دو، کفایت میکرد که وی با وسواس و پرسش فراوان ترجمه را پیش بَرَد (این کتاب به قلم جی. وینتر میباشد و انتشارات سوره مهر آن را به چاپ رسانده است).
پیشگفتار کتاب را با مطالعة کلمه به کلمة ترجمة دستنوشت و زودتر از اینکه آن دستنوشتهها به ویراستار سپرده شود، نوشتم. تصور و تلقیام این بود که ماهیت بینرشتهای محتوای کتاب (از علوم مربوط به فرهنگ نظیر تاریخ، انسانشناسی، جامعهشناسی، مطالعات فرهنگی و ...) علاقهمندان از گرایشهای متعدد علمی و دانشگاهی را به سوی خود فرا خوانَد. افزون بر آن، سازمانهایی که به اشکال متفاوت به کار جمعآوری، بازآفرینی و چاپ و انتشار خاطرات جنگ اشتغال دارند، جلب و جذب آن شوند. در نتیجه، پیشبینی میکردم خیلی زود کتاب به چاپ دوم برسد. اما ...
بیاشارتی به چند و چون و چرا و چگونه «بایسته»ای که به وقوع نپیوست، اکنون در پایان سال 1386 ــ یعنی چند سالِ پس از نگارش آن پیشگفتار ــ این کتاب را از نظر رویکرد تاریخ فرهنگی معرفی میکنم؛ رویکردی که با برقراری نسبت و رابطه میان جایگاههای خاطره و سوگ (از یکسو) و آثار هنری و ادبی، آیینها، مراسم و مناسک سوگمحور و یادمانی (از سوی دیگر)، به ادراک روح جنگ در ذهن و زبان جامعة جنگزیسته اهتمام دارد.
اگر جملهای برای بیان تلاش جی وینتر در این کتاب بسنده باشد، به زعم من این است که کتاب «در قلمرو سوگ و خاطره» بازکاوی تأثیر پیچیدة جنگ جهانی اول بر تاریخ فرهنگی اروپا با تمرکز بر یک مضمون محوری به نام قالب و محتوای یادمانی ــ سوگمانی برای کُشتگان این جنگ است؛ به عبارت دیگر، وینتر در این کتاب بر آن است تا ماهیت دیرپا و ماندگار زبان سنتی سوگواری را، که بیانگر جایگاه خاطره است، برای فهم این مطلب به کار گیرد که جنگ با زندگی افراد چه میکند و زندگان، یاد و خاطرة جانباختگان جنگ را چگونه و طی چه فرآیندی حیات میبخشند.
مهم بودن ادراک آنچه جنگ بر سر زندگی میآورد، از حیث محوریت جایگاه معنایی «فقدان» در ذهن انسانهاست. و اهمیت پی بردن به چگونگی سازوکار یا فرآیند جان یافتن یاد و خاطرة مُردگان جنگ، به لحاظ جایگاه کانونی «داغ» یا نشانی است که جنگ از خود بر قلب، روح و اندیشة افراد باقی میگذارد.
وینتر در این کتاب از کاوش در جایگاههای خاطره و سوگ همچنین هدف بس مهمتری را دنبال میکند و آن عبارت است از اینکه چرا در فاصلة اتمام جنگ جهانی اول تا ظهور و بروز جنگ جهانی دوم و ظهور اشکال جدیدی از جلوههای زندگی مدرن، یگانه زبان حقیقتگوی جدی و اثرگذار برای به تصویرکشیدن جنگ، همچنان زبان سنتی سوگواری است که در قالبهای ادبی، هنری و تجسمی به صورت آیینها، مراسم و مناسک جلوهگر میشود؟ آیا این به معنای بطلان فرضیهای است که وقوع جنگ جهانی دوم و ابعاد گسترده و هولناک و غیرانسانی آن را دلیلی میدانست برای نشان دادن اتمام حیات زبان سنتی و رسیدن آن به انتهای مرزهای توانمندیها و کارآمدیهایش در به تصویرکشیدن یک پدیدة قدرتمند و مدرن؟ آیا پیروزی زبان سنتی در خلق و ابداع اشکال نوظهور فجایع و زجرهای جنگهای جدید دلیلی بیّن بر تداوم تاریخ فرهنگی در کشورهایی است که تجربة این دو جنگ را به تمامی از سرگذرانده بودند؟
گرچه نگارنده در این کتاب به توصیف یکی از جنبههای متعدد تاریخ فرهنگی ــ یعنی تاریخ سوگواری ــ انگشت نهاده است و آن هم تاریخ فرهنگی جنگ جهانی اول و با نظرداشت سه کشور اصلی طرف جنگ، یعنی فرانسه و آلمان و انگلستان میباشد، نمیتوان گفت این تأکید و اصرار، آن را از جانمایة رویکرد تاریخ فرهنگی ــ که شاید بتوان از آن به تاریخ روحگرایی یاد کرد ــ جدا یا دور کرده؛ زیرا رویکرد تاریخ فرهنگی در هر شکلی از اشکالِ پویه و پرسشهای اساسی خود، نظر به روح آنچه سپری شده است، دارد؛ روحی که رویکرد تاریخ فرهنگی، آن را در جلوههای گوناگون زبان میجوید، از آن حیث که عینیت جنگ برای معنایابی نزد انسانها به طور انکارناپذیری سرانجام ناگزیر به عبور از صافی زبان است. و این زبان است که مفهوم ذهنی شکلگرفته از عینیت جنگ را بار دیگر به صورتهای متعددی از خاطرات، یادمانها، آیینها، مراسم و مناسک، مانا و پایدار میکند.
این معرفی را با یک تعریض به پایان میبرم: در یکی از شمارههای نشریة «کتاب ماه تاریخ و جغرافیا» شماره 110، مطلبی آمده تحت عنوان «چیستی تاریخنگاری فرهنگی» که گفتوشنود کتاب ماه با آقایان دکتر فاضلی، دکتر ملاصالحی و دکتر رحمانیان است. همچنین بلافاصله پس از آن، مقالة «فراز و فرودهای تاریخ فرهنگی» به قلم آقای دکتر فاضلی به چشم میخورد. مطالعة این دو مطلب، شوقی در من برانگیخت و حسرتی! شوق از اینکه بحث ارزشمند تاریخ فرهنگی، با توجه به کارآمدیهایش در مطالعة جنگ ایران و عراق، محل بحث و پرسش و رأی و نظر قرار گرفته است، و حسرت از اینکه هیچیک از استادان محترم حتی اشارتی به این کتاب نکردهاند. شاید چون پیشتر هرگز گوشة چشمی به این کتاب نیفکنده بودند. بسا که گوشه اختیار کردن این کتابها، گوش هیچ صاحب گوشی را ننواخته باشد!
«با یاد خاطره»
رحیم نیکبخت
خاطره و خاطرهنگاری در تاریخ بشر قدمتی دیرین دارد، به نوعی که شاید این دو را بتوان همزاد دانست. در طرح مباحث نظری این مقوله، آثار انگشتشماری وجود دارد. از جمله کتابهای معدود و ممتاز در این موضوع میتوان به دو کتاب از نگاشتههای علیرضا کمری «درآمدی بر خاطرهنویسی و خاطرهنگاشتهها در گسترهی ادب مقاومت و فرهنگ جبهه» (که حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی آن را در سال 1373 منتشر ساخته است) و دیگری کتاب پرارج «با یاد خاطره» (منتشرشده به سال 1383 در انتشارات سوره مهر) اشاره کرد. علیرضا کمری، از محققان و پژوهشگران نامآشنای روایت پایداری و ادبیات دفاع مقدس، بینیاز از تعریف وتوصیف است.
کتاب دوم ایشان «با یاد خاطره»، بهرغم حجم اندک، دریایی از علم و آگاهیهایی است که برآنیم در فرصت و به جای اندک آن را مرور کنیم.
این کتاب در دو بخش تدوین یافته است: بخش نخست عنوان کلیات دارد و در دو فصل مجزا دربارة کلیات خاطره، خاطرهنویسی و خاطرهنگاشتهها بحث کرده است.
در بخش دوم، تاریخ خاطرهنگاشتهها در ایران از آغاز تا اسلام موضوع بحث قرار گرفته است. این بخش در دو فصل سیر تاریخ خاطرهنویسی در ایران از آغاز تا دورة اشکانیان (آثار پارسی باستان) و دورة دوم (آثار پارسی میانه) را بیان کرده است.
کتابی که جلد نخست آن انتشار یافته حاصل مدتهای مدید سنجش و پژوهش وسواسگونة کمری است که از سال 1366 آغاز شده و قرار است مجلد بعدی آن به خاطرهنگاری در دورة اسلامی تا دورة پهلوی، و در مجلد پایانی به بررسی موضوع خاطرهنویسی در دوران انقلاب و دفاع مقدس اختصاص یابد.
وی در این کتاب «به اقتضای بحث بر معیارهای ادب شناختن و تاریخپژوهی متکی است» کوشیده است «این معیارها را در روش مطالعاتی خود که تفسیر متن به شیوة تحلیل محتوایی است به کار گیرد و سپس نتایجی را به روش استقرایی ــ قیاسی (یعنی حرکت از جریانات به سوی شناخت کلیات) استخراج کند و آنها را به کل تعمیم دهد.» (ص 21)
در مباحث نخستین بخش اول، واژههای «خاطره» ریشهیابی، و معنیهای آن در متون ادبی و تاریخی بازشناسی شده است. ایشان در کلیترین تلقی از این بحث گفته است: «خاطره (= یادمان) پدیدة تعلقیافته خاطره (= یاد، حافظه) یا داشته حافظه است.» (ص 27) وی در خاستگاه نخستین خاطر و خاطره از تصریح قرآن آغاز کرده و در ادامه مطرح نموده است: «... آیا نمیتوان چنین انگاشت که میل پیدا و پنهان به شناخته و شهره شدن نام و آوازه یافتن، خلود و ماندگاری، تجسم و تحقق بخشیدن به ”من“ و خویشتنخواهی و خودگرایی، اول سبب توجه آدمی به خاطره بوده است؟» مؤلف در ادامة مباحث نظری دربارة «خاطره»، به کارکردهای خاطره، و خاطرهزدگی اشاره کرده و در «اعادة خاطره و نسبت آن با حقیقت» افزوده است: «آیا خاطره به واقع اعادة گذشتههاست، یا نگریستن به آنها از ایستگاه حال است؟» (ص 37) و در مورد «سیال بودن خاطره» نوشته است: «یکی از ویژگیهای دیگر خاطره، روان و جاری بودن آنهاست. خاطره هرگز در حبس و بند زمان و مکان و مخاطبان، محدود و محبوس نمیشود.» (ص 39) مؤلف علاوه بر مطالبی که در متن این فصل بدان اشاره کرده، در پینوشتها مطالب افزونتری از ابعاد دیگر موضوع بر اساس منابع معتبر و متعدد ارائه داده است. ای کاش پینوشتها در پایین هر صفحه درج میگشت و بین این دو فاصلهای ایجاد نمیشد.
در فصل اول، اگر صحبت اصلی خودِ «خاطره» بود، در فصل دوم «کلیات خاطرهنویسی و خاطرهنگاشتهها» و به عبارت دیگر «خاطره در معنای نوشتاری و مکتوب» مورد توجه قرار گرفته است. در همین قسمت از کتاب در مورد ارزش خاطرهها آمده است: «ارزش خاطرهها به میزان شجاعت و تسلیمپذیری نویسندگان آنها در اظهار حقایق و واگفتن ناگفتهها بستگی دارد. در غیر این صورت خاطره جز محمل و پوشش برای محق جلوه دادن صاحب خاطره و دیگرگوننمایی در نقل حقایق یا تصرف در آنها، نقش دیگری نخواهد داشت. میتوان چنین استنباط کرد که این نوع از خاطرات بیش ضد خاطرهاند و گریزگاهی برای دیگرگون نهایی و تظاهر صاحب خاطره... .» (ص 65)
فصل دوم این بخش «خاطره از منظر علم و ادب و تاریخ» است. وی در ادامة بحث خود یکی از ایرادات تاریخنگاری گذشته در ایران را در رسمیت آن یا حکومتی بودن تاریخنگاری میداند (ص 74).
آنچه در دو فصل موجز نخست کتاب «با یاد خاطره» ارائه گردیده است در حقیقت مدخل بحث اصلی و عینی «تاریخ خاطرهنگاشتهها از آغاز تا اسلام» است. با روشنیهای نظری افکندهشده بر مفهوم خاطره و خاطرهنویسی در مباحث اولیه کتاب، اکنون میتوان ردّپای خاطره و پیوند آن با تاریخ باستانی ایران را پی گرفت.
«شناخت گونهها، مکتوب برجایمانده از خاطرات روزگاران دیر و دور، مستلزم آگاهی اجمالی و گذرا بر تاریخ ایران و خاستگاهها، نخستین جایگاههای زیست و بُودْباش انسان در این سرزمین است.» (ص 117) بر همین اساس است که وی بر اساس منابع و مأخذ به سیر تاریخ و اساطیری ایران بر اساس «اوستا، کتاب اول» اشاره کرده است. در اوستا، زرتشت در نجواها و نیایشهایش خود، روزگارش را معرفی نموده و مؤلف با بررسی اوستا نکات جدیدی از این منظر ارائه داده است (صص 129ــ 126).
«خط و کتابت کتیبهنویسی» در ماندگاری خاطرات سهم اساسی داشته است. گرچه این امکان در اختیار همگان نبوده است، میتواند بر گوشههایی از تاریخ کهن تاریک روشنی بیفکند. در ادامه «کتیبة بیستون»، به عنوان کهنترین و ارزندهترین سند تاریخی ایران، تجزیه و تحلیل شده است.
فصل پایانی کتاب به روزگار پس از هخامنشیان و بحث خاطرهنگاری آن ایام اختصاص یافته است. دربارة دورة اشکانیان، مؤلف معتقد است سنّت شفاهی مجدداً بازگشته بود و ازاینرو اثر مکتوب درخور بررسی چون دورة قبل، یعنی هخامنشیان، و دورة بعد، یعنی ساسانیان وجود ندارد. درخصوص دورة ساسانیان، که ادامه مطلب است، مؤلف جایگاه خاطره در آثار برجایماندة این سلسله در «نقشبرجستههای یادبودی»، «کتیبهها» و متونی چون «یادگار بزرگمهر»، «اندرزنامه خسرو قبادان»، «کارنامه انوشیروان»، و «یادگار زریران» را بررسی کرده است. وی پس از نقل مطلبی از «اندرزنامه خسرو قبادان» آورده است: «... نمونهای است که وصایا و اندرزنامههایی که به زبان پهلوی وجود دارند و نام آنها در منابع ذکر شده، امّا متن آنها به دست نیست. اهمیت نمونههایی از این دست در شناخت پیشة خاطرهنویسی این عهد ازآنروست که بعضاً با اشاره به حسبالحال صاحب ترجمه نوشته و فراهم آمده یا با ضمیر اول شخص مفرد آغاز شدهاند و این خود بیانگر وجه مهمی از خودگرایی است.» (ص 179)
همچنان که در مقدمه کتاب گفته شده و روی جلد کتاب هم درج است، این موضوع ادامه دارد و امید است مؤلف به انتشار مجلدات بعدی «با یاد خاطره» موفق گردد.
مجله زمانه شماره 64
تعداد بازدید: 7218