24 آذر 1329 فرار سران حزب توده از زندان قصر


یکی از رویداد‌های مهمی‌که تا سال‌ها در عرصه سیاسی ایران تاثیرگذار بود فرار گروهی از زندانیان حزب توده از زندان قصر در 24 آذر 1329 بود. کنگره دوم حزب توده در 1327 در تهران آغاز شد. دبیران حزب و گروه‌‌ها و کمیته ‌های داخلی حزب انتخاب شدند اما با سوء قصد به جان محمدرضا پهلوی توسط ناصر فخرایی عضو سابق حزب در محوطه دانشگاه تهران، از سوی منوچهر اقبال (1356 – 1288) وزیر کشور وقت، عده ای از اعضای هیئت اجرائیه یعنی یزدی، کیانوری، قاسمی، بقراطی، جودت و چند تن دیگر از اعضای کمیته مرکزی و مسئولین توقیف شدند.(1) حزب، غیرقانونی اعلام شد و از این پس فعالیت مخفیانه خود را آغاز کرد. سایر رهبران حزب با خروج رضا رادمنش، احسان طبری و فریدون کشاورز  به خارج از کشور موافقت نمودند. این سه تن مخفیانه از کشور خارج و طبق معمول به مسکو پناه بردند.
       احسان طبری معتقد است: «در داخل حزب تحولاتی وجود داشت که از آن رهبری رسمی، به‌موقع آگاه نشد. در آن ایام نقشه تیراندازی به شاه از طرف محافلی در ایران تعقیب می‌شد. چنانکه افشائات پلنوم چ‌هارم ده سال بعد، روشن کرد. کیانوری با وساطت عبدالله ارگانی با ناصر فخرآیی (عامل تیراندازی به شاه) در تماس بود و برای او روشن بود که فخرآیی نیت اجرای تیراندازی به شاه را دارد. پن‌هان بودن اقدامات برخی از اعضای حزب توده، قبل از تیراندازی به شاه سابقه داشت. بعد معلوم شد که به اتکا دفترچه ای که در بغل فخرآیی مقتول کشف شد، نامی‌از حزب توده آمده است».(2) 
      ده تن از اعضای زندانی حزب توده و از جمله اعضای هیئت اجرائیه حزب که در پی فشار خانواده ‌های زندانیان به زندان قصر انتقال یافته بودند با یک نقشه از پیش طراحی شده از سوی هیئت دبیران سازمان افسری و مسئول آن در رهبری حزب که در آن زمان دکتر فروتن بود و برخی از آنان حتی در کابینه‌های سابق به مقام وزارت هم رسیده بودند از زندان قصر فرار کردند. سازمان یاد شده مهمترین پوشش و سپر امنیتی حزب در برابر ضربات مخالفان رژیم بود. کیانوری  یکی از اعضای عالی رتبه حزب در خاطرات خود می‌گوید« ما از طریق افسران تود‌های در مراکز مهم نظامی‌مانند رکن دو ارتش، فرمانداری نظامی‌، دادرسی ارتش و غیره می‌توانستیم از بسیاری مسائل مطلع شویم و خود را حفظ کنیم».(3)  این سازمان اولین بار در سال 1323 و توسط عبدالصمد کامبخش، سرهنگ عزت‌الله سیامک و خسرو روزبه تاسیس شد.(4) 
      انور خام‌های یکی از اعضای عالی‌رتبه حزب توده در رابطه با این سازمان چنین می‌گوید «پس از آذر 1325 و پیوستن افسران ناراضی تشکیلات اختفایی آن محکم‌تر گردید‌. بعدا حزب از سازمان افسران و اعضای آن در موارد متعددی به عنوان ابزار کار استفاده کرد و کار‌های دشوار و خطرناکی را که اعضای غیرنظامی‌حزب نمی‌توانستند یا نمی‌خواستند انجام دهند به عهده آنان واگذار می‌کرد مانند کشتن و ترور اشخاص، خرابکاری در تاسیسات نظامی‌، دزدی اسلحه و تجهیزات و فرار دادن زندانیان سیاسی».(5)
     اعضای حزب از جمله کیانوری، مرتضی یزدی، جودت، نوشین و قاسمی‌قبلا در اختیار محاکم نظامی‌بودند که یک دادگاه دادگستری تهران اوایل آذر آن سال به اعتراضشان رسیدگی و اقدام محاکم نظامی‌در باره آنان را خارج از صلاحیت اعلام داشت و حکم داد که پرونده برای تحقیق به دادسرای تهران ارسال شود. پس از ابلاغ حکم به دستگاه قضایی ارتش، بررسی و مذاکره برای رد و یا قبول آن آغاز شد. ۱۸روز پس از صدور این حکم در حالی که هنوز تصمیمی‌درباره ارسال پرونده به دادسرای تهران گرفته نشده بود و بعید بود که با آن موافقت شود ده نفر از رهبران حزب، که از زمان غیرقانونی کردن حزب دستگیر شده بودند به کمک دو تن از افسران شهربانی عضو سازمان نظامی‌(قبادی و رفعت محمد زاده) با سازماندهی روزبه و عباسی موفق به فرار از زندان شدند. پنج تن از آن‌ها (کیانوری، قاسمی، مرتضی یزدی، جودت، بقراطی) به سه نفری که از اعضای هیئت اجرائیه باقی مانده بودند (دکتر بهرامی، علی علوی، دکتر فروتن) ملحق می‌شوند و این هیئت اجرائیه هشت نفری، در یکی از حساس ترین دوران‌‌های مبارزه برای ملی کردن نفت، زمام رهبری (حزب) را بدست می‌گیرد.(6)  
        سازمان نظامی‌افسران حزب با تهیه نقشه قبلی دو نفر از اعضای خود را به عنوان افسران نگهبان داخلی و خارجی به زندان قصر منتقل می‌کند‌. این دو نفر در شیفت‌‌های مختلف بودند تا بالاخره موقعیت را به گونه ای فراهم کردند که در یک شیفت قرار بگیرند. یک نفر با لباس افسری ارتش و خودرو نظامی‌به زندان قصر مراجعه و ضمن نشان دادن یک حکم ساختگی به امضای رزم آرا خود را نماینده دستگاه قضایی ارتش معرفی و زندانیان را تحویل گرفت. دو افسر نگهبان زندان هم که از پیش در جریان ماجرا بودند بهانه بدرقه زندانیان با همین خودرو فرار کردند. از میان این عده بعدا دکتر یزدی دستگیر و به اعدام محکوم شد که مجازات او به حبس ابد کاهش یافت  سال‌ها بعد، پس از بهبود مناسبات ایران با شوروی، یکی از دو افسر نگهبان زندان قصر که پس از فرار، به آن کشور رفته بود به ایران تسلیم و اعدام شد.
        کیانوری دبیر کل حزب توده ماجرای این فرار را چنین شرح می‌دهد «دوستان ما در سازمان افسری با تلاش موفق شدند که دو افسر شهربانی را به عنوان افسران نگهبان داخلی و خارجی به زندان قصر منتقل کنند. البته یکی از آن‌ها از قبل بود. این کار دشواری نبود، زیرا کار در زندان برای افسران شهربانی هیچ کششی نداشت و معمولا افسران بی دست و پا به زندان منتقل می‌شدند. این دو نفر در شیفت ‌های مختلف بودند تا بالاخره موقعیت را به گونه ای فراهم کردند که در یک شیفت قرار بگیرند. دوستان ما در سازمان افسری روی یک برگ کاغذ ستاد ارتش، یک حکم ساختگی به امضاء رزم آرا درست کردند و با یک کامیون نظامی‌به زندان مراجعه و درخواست تحویل ما را برای انتقال کردند. چون تحویل گرفتن ما سابقه داشت افسر نگهبان خارجی، قبادی تلفن را بر می‌دارد و یک شماره جعلی می‌گیرد و وانمود می‌کند که در حال صحبت و کسب اجازه برای تحویل ماست. افرادی که برای انتقال ما آمده بودند، شامل یک افسر و تعدادی سرباز می‌شدند. بالاخره به داخل بند خبر دادند که این افراد برای انتقال آماده شدند. در این موقع سایر زندانیان شروع به داد و فریاد کردند که رفقای ما را کجا می‌برید، می‌خواهید آن‌ها را اعدام کنید. البته ما به یک نفر که مورد اعتماد بود و مسئولیت سایر زندانیان را داشت جریان را گفته بودیم که پس از خروج ما سایرین را آرام کند و خیالشان را راحت کند که اتفاق سویی برای ما نیفتاده است. ما را به خانه‌‌های امنی که از قبل تهیه شده بود منتقل کردند. مدتی پس از خروج ما مامورین زندان متوجه می‌شوند که ستوان زندان حضور ندارد. به داخل زندان تلفن می‌زنند و می‌بینند که افسر نگهبان داخل هم نیست. به مرکز شهربانی تلفن می‌زنند و آن‌ها با ستاد ارتش تماس می‌گیرند و متوجه فرار ما می‌شوند. بلافاصله گشت در شهر به راه افتاد ولی کار از کار گذشته بود و ما در شهر تهران مخفی شده بودیم».(7)
        عبدالله ارگانی از جمله اعضای حزب توده و نویسنده کتاب ترور ناموفق شاه در سال 1327 است یکی از دوستان نزدیک ناصر فخرایی عامل ترور شاه بود. ارگانی که خود از افراد مورد اعتماد رهبری وقت حزب توده بود پس از دستگیری ابتدا به اعدام و سپس با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم شد. سال‌ها در زندان ‌های تهران، شیراز و خارک همراه با سرشناس‌ترین شخصیت‌‌های مرتبط با حزب توده هم بند بود.
       وی در در رابطه با فرار زندانیان می‌گوید: «آن شب، سران حزب با لباس وکفش به بستر رفته بودند. این آخرین خاطره من از یاران و همرزمان قدیمی‌ام بود. درست به خاطر نمی‌آورم که آیا ستوان رفعت محمدزاده افسر کشیک بیرون زندان بود و ستوان حسین قبادی رئیس بخش زندان یا بالعکس. اما می‌دانم که هر دوی آنان از اعضای سازمان نظامی‌حزب بودند. وقتی کامیون ‌ها برای بردنشان می‌آیند همه ما به جز سران حزب در خواب بودیم. قبادی آهسته طوری که کسی بیدار نشود سران حزب را خبر می‌کند که وقت فرار است. ستوان قبادی برای حفظ صورت ظاهر نزد سایر ماموران کلاهش را عمدا در اتاق نگهبانی می‌گذارد تا نشانه این باشد که قصد دارد زندانیان را در بیرون از زندان تحویل دهد و مراجعت کند. در ضمن باید بگویم که اول قرار نبود خسرو روزبه همراه آنان برود ولی با اصرار چند تن از سران تصمیم می‌گیرند که خسرو روزبه را هم همراه خودشان ببرند. سلاح ‌های سرهنگ تحویل گیرنده زندانیان و سربازان همراهش همگی قلابی بود. آن‌ها سپس در دسته ‌های 2 تا 3 نفری به خانه ‌های امن می‌روند».(8)
        مرتضی زربخت (1382 – 1300) خلبان نیروی هوایی ایران در سال 1325 که جذب سازمان افسران حزب توده ایران شده بود و به فرقه دمکرات آذربایجان پیوست به جرم همکاری با ملا مصطفی بارزانی، سه سال در عراق زندان شد. وی سپس به ایران تحویل و پس از محاکمه نظامی به خارک  تبعید شد. وی ماجرای این فرار را که جمعا هفت افسر و یک غیر نظامی‌در آن شرکت داشتند چنین توضیح می‌دهد «آن شب فرار اعضای رهبری حزب و خسرو روزبه، از بند سه به سلول خودم در بند یک می‌رفتم. وقتی وارد کریدور بند یک شدم، دیدم بقراطی با پوستین و دکتر جودت با کت و شلوار به سمت هشت زندان می‌رفتند. سئوال کردم این وقت شب کجا ؟ جودت گفت، دادرسی ارتش احضارمان کرده است. رفتم به سلول و خوابیدم. صبح آن روز آمدند و ریختند توی زندان که سرشماری کنند. دیدم وضع زندان غیر عادی است و مسئولین بعدی حزب در زندان، در حال داد و بیداد با مدیر و رئیس زندان هستند که رفقای ما را دزدیدند. من به رفیقمان اکبر ش‌هابی گفتم، دکتر جودت دیشب خودش به من گفت که آن ‌ها را به دادرسی ارتش می‌برند. ش‌هابی گفت، می‌دانم ولی تاکنون برنگشته اند. با یادداشت و یا قراری که با ش‌هابی گذاشته بودند او می‌دانست که آن‌ها را فراری داده اند، اما صحنه سازی می‌کرد».(9)  
       وی ماجرای این فرار را از زبان ستوان یک خلبان خسرو پوریا که در اجرای عملیات آن روز به لباس ستوان یک دژبان در آمده بود چنین نقل می‌کند «در یکی از روز‌های آذر ماه 1329 به او اطلاع داده شد که برای ماموریت خطرناک داوطلب می‌خواهند. در روز عملیات پوریا به لباس مبدل ستوان یکی دژبان درآمد و پنج نفر لباس نظامی‌با درجه گروهبان دژبان به تن کردند. کامیون طبق برنامه جلوی زندان توقف کرد. افسر فرمانده به اصطلاح حکم دادستانی ارتش را به افسر  نگهبان ارائه داد و دو نفوذی حزب مسئول تحویل ده نفر زندانیان سیاسی بودند. ستوان قبادی در مقابل در خروجی متوقف شد و به پاسبان کلیددار دستور داد تا در را بگشاید. خودش داخل اتاق افسر نگهبان رفت و کلاهش را روی میز گذاشت و به پاسبان گفت من چند دقیقه دیگر بر می‌گردم. مواظب باش. کامیون به راه افتاد و در سه نقطه شهر تهران توقف کرد و سرنشینان به خانه ‌هایی که قبلا تعیین شده بود، وارد شدند».(10) 
       انور خام‌های نیز در کتاب خاطراتش روایت کاملی را از ماجرای این فرار و به نقل از بعضی از افسرانی که در عملیات شرکت داشتند ارائه نموده است.(11) 
      در پی این حادثه 37 نفر از اعضای سازمان به تدریج از کشور خارج شده و عمدتا در آلمان شرقی بسر می بردند. گروهی از تحلیگران داخلی این ماجرا را حاصل زد و بند حزب توده با رزم آرا که در آن زمان نخست وزیر بود را مطرح می‌کنند که کیانوری آنرا بشدت رد می‌نماید. وی مدعی است «رزم آرا چه مرضی داشت که ما را زندانی  و محکوم و به بدترین زندان ‌های کشور تبعید کند و بعد ما را فراری دهد ؟! اگر یکی از ما و یا یکی از افسران نگهبان زندان تصادفا دستگیر می‌شد و زیر فشار اعتراف می‌کرد که این ماجرا صحنه سازی رزم آرا بوده است چه بلایی بر سر او می‌آمد ؟! رزم آرا باهوش ترین، باسوادترین، پرکارترین و از لحاظ مالی پاک ترین افسر ارتش شاه بود و نفوذ و اعتبار زیادی در میان افسران خوب ارتش داشت. آیا چنین کسی بیمار بود که تمام حیثیت خود را برای چند تود‌های به خطر بیندازد ؟! متاسفانه همه اعضا، دبیران سازمان افسری که طرح فرار ما را ریختند، توسط رژیم شاه کشته شدند و زنده نیستند که در این خصوص ش‌هادت دهند».(12)   
     مرتضی زربخت عضو سازمان افسران نظامی‌حزب توده در رابطه با فرار رهبران حزب در دوره نخست وزیر رزم آرا مدعی است «انورخام‌های در کتاب خاطراتش معتقد است فرار رهبران حزب توده در ارتباط با زدو بند با رزم آرا نخست وزیر وقت بوده است و او می‌خواسته امتیازی به شوروی بدهد. من نظرم را در گفتگو با آقای خام‌های هم گفته ام، که این فرار در دوره نخست وزیری رزم آرا یک ضربه ای به حکومت خود او بود. او روی حدس و گمان خود اصرار داشت».(13)  غلامحسین فروتن که یکی از افراد موثر در اجرای طرح فرار رهبری حزب توده بود اظ‌هار نظر آقای خام‌های را تائید نمی‌کند.(14)
        در 4 بهمن 1344 و در دادگاه شماره 2 دادرسی ارتش سران حزب توده را سال‌ها پس از فرار از زندان قصر غیابا محاکمه و سیزده تن از آنان به نام‌‌های ایرج اسکندری، رضا رادمنش، فریدون کشاورز، احسان طبری، رضا روستا، کامبخش، قزوینی، آوانسیان، میرخیزی، شمعونی، جمارانی، بابازاده، بقراطی و فروتن به اعدام محکوم شدند و مریم فیروز نیز به حبس ابد با اعمال شاقه محکوم شد. این حکم که 4 بهمن 1344 انتشار یافت غیر قطعی و تجدید نظر پذیر اعلام گردید. خبر این دادگاه در جرائد آگهی گردید و تاکید شد محکومین می‌توانند در مدت قانونی به حکم صادره اعتراض نمایند. سال‌ها بعد، پس از بهبود مناسبات ایران با شوروی، قبادی یکی از دو افسر نگهبان زندان قصر را که پس از فرار، به آن کشور پناهنده شده بود چنان ناراضی و عاصی شد که به رغم مخالفت حزب به ایران بازگشت و در مرز دستگیر، محاکمه و اعدام شد. رفعت زاده هم پس از انقلاب اسلامی‌به ایران بازگشت، جزو سران حزب توده دستگیر شد و ضمن مصاحبه ای از گذشته خود اظ‌هار ندامت کرد و سرانجام طبق حکم دادگاه انقلاب اسلامی‌اعدام گردید.(15) 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱- کژ راهه، احسان طبری، انتشارات امیرکبیر، 1366، ص 154.
۲- کژ راهه همان ص 84 و 85.
۳-خاطرات کیانوری، انتشارات اطلاعات، 1372ص 335.
۴-شهیدان توده ای، رحیم نامور و دیگران، انتشارات حزب توده، ص 82.
۵-خاطرات انور خامه ای، نشر گفتار، 1382، ص 748.
۶-کژ راهه، همان ص 33.
۷-خاطرات نورالدین کیانوری، همان، صفحات 194 و 195.
۸-سایت  هفته.
۹-خاطراتی از سازمان افسران حزب توده ایران، مرتضی زربخت، انتشارات ققنوس، 1382، ص 171.
۱۰-همان ص 173.
۱۱-خاطرات انور خامه ای، همان، ص 816.
۱۲-خاطرات نورالدین کیانوری همان، ص 195.
۱۳-خاطراتی از سازمان افسران حزب توده ایران، همان، ص 172.
۱۴-حزب توده ایران در صحنه ایران، خاطرات غلامحسین فروتن، چاپ آلمان 1371.
۱۵-انور خامه ای، همان ص 816.

منابع :
   - جریان شناسی چپ در ایران، حمید احمدی، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه سیاسی، 1387.
   - کژ راهه، احسان طبری، انتشارات امیرکبیر، 1366.
   - خاطرات نورالدین کیانوری، انتشارات اطلاعات، 1372.
   - خاطراتی از سازمان افسران حزب تود‌هایران، مرتضی زربخت، انتشارات ققنوس، 1382.
   - خاطرات انور خامه ای، نشر گفتار، 1382
   - سایت hafteh@peiknet.com

محمود فاضلی



 
تعداد بازدید: 9772


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 129

ساعت شش صبح بود که دستور عقب‌نشینی آمد و افراد با خوشحالی فرار کردند. ولی ما حدود بیست نفر بودیم که در موضع ماندیم. در همین احوال دیدم یکی از پاسداران شما بالای کوه سنگر گرفته و به طرف ما تیراندازی می‌کند. او چهار نفر از ما را کشت. ماندیم شانزده نفر. بعد از آن قرار گذاشتیم بدون هیچ‌گونه حرکت یا تیراندازی با یک پارچة سفید به پاسدار علامت بدهیم. دستمال سفیدی به لولة آرپی‌جی بستیم و آن را بالا گرفتیم. پاسدار، بعد از حدود نیم ساعت خودش را به ما رساند و ما را اسیر کرد.