موقعیت کم‌نظیر سایت تاریخ شفاهی ایران

میثم غلامپور

20 مرداد 1404


سال‌های زیادی نیست که موضوع «تاریخ شفاهی» بین اهالی تاریخ در ایران بدل به دغدغه و مسأله شده و دربارۀ اهمیت و درکل جوانب مختلف آن قلم‌فرسایی‌ها شده است. ضرورت پرداختن به این موضوع شاید دیگر اظهر من‌الشمس باشد؛ به‌ویژه در دنیای امروز که به علل مختلف، بیشتر از هر دورۀ تاریخی‌ای نبردی آشکار و پنهان بین روایت‌ها در جریان است و خیلی وقت‌ها قدرت و حتی مشروعیت از آن کسانی است که در روایت اتفاق‌ها و رویدادهای مختلف بهتر عمل می‌کنند. با این همه در داخل کشور کمتر مجموعه‌ای را می‌توان سراغ گرفت که به شکلی منسجم و مستمر، هم از جنبۀ تئوری و هم به شکل عملی به تاریخ شفاهی بپردازد و بیشتر فعالیت‌های انجام‌شده، یا انفرادی بوده‌اند یا اینکه ناپایدار و موقتی. از این نظر سایت تاریخ شفاهی ایران موقعیت کم‌نظیری دارد؛ سایتی که سال‌هاست بدون حاشیه و سروصدا، آرام و پیوسته راهش را پیدا کرده و پیش رفته است و از این نظر باید دست‌مریزادی بلندبالا گفت به همۀ کسانی که در تداوم فعالیت این سایت نقش داشته‌اند.   

خدا را شاکرم که در برهه‌هایی از فعالیت‌های نوشتاری‌ام سهمی گرچه کوچک در این مجموعه داشته‌ام. تجربۀ همکاری با این سایت، برای بنده تجربۀ شیرین و خاطره‌انگیزی بود و این، هم به خاطر اخلاق حرفه‌ای مجموعۀ سایت و هم به خاطر اعتماد و همین‌طور لطفی است که همیشه از طرف این مجموعه شامل حالم بود. جا دارد از همۀ دست‌اندرکاران و همراهان سایت تاریخ شفاهی ایران، به‌ویژه سرکار خانم کمال‌الدین که همیشه زحمت پیگیری‌ها با ایشان بوده، تشکری صمیمانه داشته باشم. به امید استمرار هرچه باقدرت‌تر و مؤثرتر فعالیت‌های این سایت در حوزۀ مطالعات تاریخی کشور.  



 
تعداد بازدید: 84


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

شانه‌های زخمی خاکریز - 10

دوستانم یکی‌یکی می‌رفتند. باید من هم برمی‌گشتم. نمی‌شد در تهران ماند و خبر پرواز را شنید. هفتم تیر 1363 به طرف دوکوهه حرکت کردم. رفتم تخریب. نیرو نمی‌پذیرفتند. رفتم واحد بهداری «مولایی» آنجا بود. خیلی خوشحال شد دو ـ سه روز با آنها بودم که گردان «کمیل» در شلمچه احتیاج به یک امدادگر پیدا کرد. من انتخاب نشدم تا اینکه گردان «انصار رسول» امدادگر خواست، من رفتم. رفتم به جایی که گرما مغز را می‌جوشاند.