بازخوانی تاریخ جنگ در آینه خاطرات:
ضرورت استانداردسازی تاریخ شفاهی و نقدی بر کتاب (راه) تاریخ شفاهی سردار محسن رضایی
محمد مهدی بهداروند
01 تیر 1404
مقدمه
تاریخ شفاهی؛ زبان زنده حافظه ملتها و پیوند دهنده نسلها
تاریخ را میتوان روایت بزرگ بشریت از راهی دانست که پیموده، از دردهایی که بردوش کشیده و از امیدهایی که در دل پرورانده است. اما این روایت، بسته به راویانش، شکلهای گوناگون به خود میگیرد. در میان همهی اشکال ثبت تاریخ، «تاریخ شفاهی» جایگاهی ممتاز دارد؛ چرا که نه فقط بر مدار واقعه، بلکه بر مدار انسانِ تجربهگر میچرخد. اگر اسناد مکتوب، زبان نهادها و قدرتها باشند، تاریخ شفاهی زبان مردمان است؛ زبانی زنده، جاری و انسانی. این زبان، بخشهایی از حقیقت را بازگو میکند که در لابهلای کاغذها و گزارشهای رسمی محو میشود.
در کشورهای برخوردار از تجربههای عمیق و پرفراز و نشیب، همچون ایران، که دهههایی از حیات سیاسی و فرهنگیاش را با انقلاب، دفاع مقدس، تحریم و تهدید سپری کرده است، تاریخ شفاهی فقط یک ابزار پژوهشی نیست، بلکه ضرورتی تمدنی است. جنگ تحمیلی هشتساله، بهمثابه یکی از بنیادیترین فصلهای تاریخ معاصر ایران، سرشار از تجربههای شخصی، تصمیمهای آنی، ابتکارات میدانی و وقایعی است که در هیچ گزارش رسمی یا سند نظامی، آنگونه که بودهاند ثبت نشدهاند. این تاریخ، تنها در حافظهی مردان و زنانی باقی مانده است که در صحنه زیستهاند؛ آنان که جنگ را نه از پشت میز، که از دل سنگرها و در گرمای نفسها و خونها تجربه کردهاند.
تاریخ شفاهی، هنر شنیدن است؛ شنیدن تجربههایی که در میان شلوغی تحلیلها و تفسیرهای کلان، خاموش ماندهاند. این شنیدن، نهفقط برای ثبت گذشته، بلکه برای ساختن آینده است. روایتهای شفاهی، میتوانند حلقهی اتصال میان نسلهایی باشند که در موقعیتهای تاریخی متفاوت قرار گرفتهاند. در عصر فراموشی، سرعت، و اطلاعات بیریشه، ثبت شفاهی خاطراتِ صادقانه و بیواسطه، یکی از معدود راههای حفظ اصالت فرهنگی و هویتی یک ملت است.
افزون بر این، تاریخ شفاهی ظرفیتهایی دارد که دیگر گونههای تاریخنگاری از آن محروماند. تاریخ رسمی معمولاً تکصدایی است، حاصل گزینش و پالایش از بالا. اما تاریخ شفاهی چندصدایی است؛ امکان شنیدن صداهای متنوع و گاه متضاد را فراهم میآورد. این رویکرد، نهتنها به تعادل در داوری تاریخی میانجامد، بلکه اجازه میدهد تصویر روشنتری از پیچیدگیهای اجتماعی، سیاسی و انسانی یک واقعه ارائه شود.
تاریخ شفاهی، هم تریبون صدای خاموشان است و هم بستری برای تحلیلهای آیندهساز. روایتهای رزمندهای از یک گردان، امدادگری در پشت جبهه، یا حتی یک نوجوان بسیجی، ممکن است نوری بر بخش تاریکی از تصمیمات بزرگ جنگ بیفکند؛ و گرهای از معمایی تاریخی باز کند. تاریخ شفاهی، برخلاف توهم رایج، نه سطحی و خاطرهمحور، بلکه اگر به روش علمی و اصولی سامان یابد، یکی از عمیقترین لایههای فهم تاریخ است.
در نهایت، تاریخ شفاهی نهفقط در پی بازگویی «آنچه رخ داد» است، بلکه میخواهد بفهمد «چگونه زیستیم»، «چرا چنین کردیم»، و «چه آموختیم». این وجهِ انسانی و تفسیری آن، تاریخ را به حیات پیوند میزند و از آن یک حافظه زنده و فعال میسازد. بیگمان، در جهانی که جنگها نهتنها در میدان، بلکه در روایتها نیز ادامه مییابند، هر ملتی که حافظهی خود را دقیقتر و صادقانهتر مستند کند، نهتنها میراثش را حفظ میکند، بلکه آیندهاش را ایمنتر میسازد.
ثبت و نگارش تاریخ جنگ، به ویژه دفاع مقدس، یکی از مهمترین وظایف پژوهشگران و مستندسازان تاریخ معاصر کشور است. این کار حساس و خطیر، نیازمند دقت و رعایت اصول روششناسی است تا حاصل، اثری قابل استناد و ماندگار باشد. هر تلاشی در این مسیر ارزشمند است؛ اما بدون رعایت «روش» علمی، حتی بهترین خاطرات نیز ممکن است به روایتهایی پراکنده و فاقد انسجام تبدیل شوند.
تاریخ شفاهی، بهعنوان روشی برای ثبت خاطرات و روایتهای زنده از حوادث تاریخی، قواعد و ساختار مشخصی دارد که رعایت آنها به حفظ اصالت و اعتبار آثار کمک میکند. در این راستا، نقد علمی و عالمانه نهتنها به معنای تخریب نیست، بلکه خدمتی به تاریخ و حافظه جمعی جامعه به شمار میرود.
ضرورت تدوین تاریخ جنگ: تداوم هویت، شناخت تجربه و بهرهبرداری تمدنی
جنگ، بهویژه اگر جنگی سرنوشتساز و مردمی باشد، صرفاً حادثهای تاریخی نیست، بلکه رویدادی هویتساز است. دفاع مقدس در ایران، نهفقط یک نبرد نظامی، که صحنهای از تلاقی ایمان، سیاست، مردم، و دشمنیهای جهانی بود. از اینرو، ثبت و تدوین تاریخ آن، یک مسئولیت ملی، فرهنگی و تمدنی است. این ضرورت را میتوان در چند محور بنیادین تحلیل کرد:
حفظ حافظه ملی: فراموشی تجربههای تلخ و شیرین دفاع، به معنای آسیبپذیر شدن ملت در برابر تکرار فجایع و اشتباهات است. ملتهایی که حافظه تاریخی ضعیفی دارند، در برابر پروژههای تحریف، تطهیر دشمن، و تحقیر مقاومت، بیدفاع خواهند ماند.
شناخت الگوهای مقاومت و مدیریت بحران: جنگ، میدان بروز ظرفیتهای مدیریتی، خلاقیتهای مردمی، و تصمیمسازیهای پیچیده بوده است. استخراج این تجربهها برای نسلهای آینده، میتواند سرمایه راهبردی برای مواجهه با بحرانهای آتی باشد.
مستندسازی واقعیات جنگ و جلوگیری از تحریف: دشمنان ملتها، نهفقط در میدان جنگ، که در میدان روایت نیز فعالاند. اگر خود ما، تاریخ جنگ را ننویسیم، دیگران آن را آنگونه که خود میخواهند خواهند نوشت.
برخورد تمدنی با جنگ: تاریخ جنگ، در افق بلند خود، بخشی از تاریخ تمدن اسلامی ـ ایرانی است. تبیین مناسبات دین، انسان، فرهنگ و جنگ، از رهگذر تحلیل عمیق آن ممکن است.
ضرورت روایت فرماندهان: گرهگشایی از زوایای پنهان تصمیمسازی
در میان منابع گوناگون برای فهم و تدوین تاریخ جنگ، روایت فرماندهان جایگاهی خاص دارد. آنان در سطح طراحی عملیات، تحلیل دشمن، مدیریت نیروها و مواجهه با بحرانهای درونسازمانی نقش کلیدی داشتهاند. ضرورت ثبت روایت آنان بر پایه این دلایل قابل تبیین است:
دسترسی به لایههای تصمیمگیری: فقط فرماندهان عالیرتبهاند که از چرایی و چگونگی بسیاری از تصمیمها خبر دارند؛ مسائلی که در گزارشهای رسمی یا اسناد عملیاتی انعکاس نیافتهاند.
امکان داوری دقیقتر درباره عملکردها: روایت فرماندهان میتواند بستر مناسبی برای مقایسه بین گفتار و رفتار، اهداف و نتایج، و محاسبات و واقعیتها فراهم آورد.
پاسخ به پرسشهای تاریخی و سیاسی جامعه: بسیاری از پرسشهای امروز، مانند دلایل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر یا ...
نقد روششناسی کتاب: از تاریخ شفاهی تا روایت انفرادی
در اینجا به تحلیل روش کتاب مذکور میپردازیم؛ کتابی که در قالب جلسات گفتوگو با محسن رضایی تنظیم شده، اما در هر جلسه فرماندهان مختلفی نیز حضور دارند و گاه روایتهایی مستقل و جداگانه مطرح میکنند.
ابهام در مرز تاریخنگاری و خاطرهگویی:
کتاب با عنوان «تاریخ شفاهی محسن رضایی» منتشر شده، اما در عمل، گاه هر فرمانده چند صفحه بهصورت مستقل صحبت میکند. این شیوه، نه با ساختار تاریخ شفاهی که متکی بر محوریت راوی واحد، بازسازی خطی وقایع، و تمرکز بر چراییهاست، سازگار است و نه با قالب مصاحبه گروهی تحلیلی تطابق دارد.
آمیختگی روایت فردی با نقش مستندنگار:
اگر هدف، ثبت تاریخ شفاهی محسن رضایی است، دیگران باید صرفاً نقش یادآور یا تکمیلکننده داشته باشند. اما در کتاب، گاه روایتی از زبان فلان فرمانده سه صفحه ادامه مییابد، بدون اینکه محسن رضایی به آن واکنش تحلیلی دهد یا تجربه شخصی خود را بازگو کند.
ناهمسانی ساختار و سردرگمی مخاطب:
مخاطب نمیداند باید کتاب را بهمثابه تاریخ شفاهی یک فرمانده بخواند یا مجمعی از روایتهای همعرض فرماندهان؟ اگر هدف، تدوین تاریخ جنگ است، بهتر است با طراحی ساختار روایی چندلایه و تفکیک روایتها، مسیر شفافتری طی شود.
پیشنهاد علمی: بازتعریف عنوان و کارکرد کتاب برای ارتقاء وضوح مفهومی، انسجام پژوهشی و کارآمدی اثر.
در مواجهه با کتاب سه جلدی حاضر که تحت عنوان «تاریخ شفاهی محسن رضایی» منتشر شده است، میتوان دریافت که عنوان انتخاب شده، به لحاظ مفهومی و روششناختی، دارای ابهامات و کاستیهای جدی است که مستلزم بازنگری و اصلاح بنیادی است. آنچه در این مجموعه ارائه شده، بیش از آنکه یک تاریخ شفاهی منسجم و سیستماتیک باشد، مجموعهای از خاطرات پراکنده و روایتهای چندصدایی است که عمدتاً به صورت روایی مستقل توسط فرماندهان مختلف بیان شده و حول محوریت محسن رضایی سازماندهی شدهاند.
بنابراین، پیشنهاد میشود که پیش از هر اقدامی، ابتدا عنوان کتاب بازتعریف شود تا به درستی بازتابدهنده محتوای واقعی و شیوه نگارش آن باشد. عنوان فعلی «تاریخ شفاهی محسن رضایی» میتواند مخاطب را دچار گمراهی کند و این انتظار را ایجاد نماید که با یک روایت یکپارچه، تحلیلی و خطی از تاریخ جنگ و زندگی یک فرمانده خاص روبهروست؛ در حالی که واقعیت امر، متفاوت و پیچیدهتر است.
الف) بازتعریف عنوان؛ کلید گشودن ابهامات و هدایت درست مخاطب
عنوان کتاب، نخستین و مهمترین نشانهای است که مخاطب براساس آن به مطالعه اثر روی میآورد و از محتوای آن انتظار میسازد. انتخاب عنوانی دقیق، علمی و منطبق با محتوای اثر، علاوه بر افزایش اعتبار و پذیرش علمی، نقش تعیینکنندهای در هدایت ذهنی مخاطب و پیشگیری از برداشتهای ناصحیح دارد.
در این مورد خاص، به جای «تاریخ شفاهی محسن رضایی»، میتوان از عناوینی همچون «تاریخ جنگ از زبان محسن رضایی و فرماندهان»، «بازخوانی جمعی حوادث دفاع مقدس با محوریت محسن رضایی» یا «میزگرد خاطرات فرماندهان جنگ» استفاده کرد.
این عناوین ضمن حفظ نقش محوری محسن رضایی، به وضوح نشان میدهند که اثر متشکل از مجموعه روایتهای چندگانه و موازی است و تنها به یک روایت متمرکز ختم نمیشود. چنین بازتعریفی موجب میشود مخاطب از ابتدا بداند که اثر ترکیبی از دیدگاههای مختلف فرماندهان و خاطرات پراکنده است و نه یک روایت تاریخی خطی و تحلیلی منسجم. این شناخت پیشاپیش، انتظارات واقعیتری را ایجاد میکند و بستر مناسبی برای نقد و تحلیلهای بعدی فراهم میسازد.
ب) ضرورت بازنویسی تحلیلی و ساختارمندکردن روایتها برای افزایش انسجام پژوهشی و روششناسی
یکی از چالشهای جدی این کتاب، فقدان ساختار مشخص و منسجم روایتها است. روایتهای هر فرمانده اغلب به صورت جداگانه، طولانی و بدون دخالت یا پاسخ تحلیلی از سوی محسن رضایی ارائه شدهاند. این نوع روایت پراکنده، علاوه بر سردرگمی خواننده، موجب کاهش انسجام پژوهشی و ضعف در انتقال پیامهای تحلیلی و آموزشی میشود.
برای ارتقای کیفیت و اعتبار علمی کتاب، ضروری است که در چاپهای بعدی بازنویسیهای تحلیلی انجام شود که در آن علاوه بر انتقال متن اصلی خاطرات، نکات تحلیلی، مقایسهای و تبیینی نیز به صورت واضح مطرح گردد. این اقدام شامل موارد زیر است:
تفکیک دقیق روایتها: هر روایت باید به صورت مجزا مشخص شود، با ذکر نام کامل راوی، سمت و جایگاه وی در جنگ، و بازه زمانی روایت.
دستهبندی موضوعی و زمانی: خاطرات باید در قالب فصلها و بخشهای مشخص و منطبق بر دورههای زمانی یا محورهای موضوعی دستهبندی شوند تا مخاطب بتواند سیر تاریخی وقایع را بهتر دنبال کند.
بازنویسی تحلیلی: در کنار هر خاطره، تحلیلی کوتاه یا تفصیلی درباره اهمیت آن روایت، نقاط قوت و ضعف آن، و ارتباطش با دیگر روایات ارائه شود. همچنین تناقضات یا تفاوتهای دیدگاهها شناسایی و مورد بحث قرار گیرد تا خواننده با نگاهی نقادانهتر و جامعتر روبرو شود.
تعامل بین راویان: اگر ممکن باشد، گفتگوهایی بین محسن رضایی و دیگر فرماندهان در حین جلسات به صورت مباحثهای تنظیم و تدوین شود تا فضای روایت تعاملیتر، پویاتر و از تکصدایی صرف فاصله بگیرد.
این اصلاحات ساختاری، ضمن افزایش انسجام و روشمندکردن متن، موجب خواهد شد که کتاب به جای صرفاً یک مجموعه خاطرات، به منبعی معتبر، پژوهشی و آموزشی تبدیل شود که از نظر علمی و تاریخی قابل استناد باشد.
ج) اهمیت درج مقدمهای روششناسانه و شفافسازی فرآیند تدوین کتاب
یکی از بخشهای مهم در هر اثر تاریخی یا پژوهشی، مقدمه آن است که جایگاه اثر، روشهای به کار رفته در تدوین، منابع مورد استفاده، محدودیتها و چالشهای پژوهش را به صورت شفاف برای خواننده توضیح میدهد.
در این کتاب، ارائه چنین مقدمهای میتواند به شکل قابل توجهی به درک بهتر مخاطب کمک کند. در مقدمه باید به نکات زیر پرداخته شود:
معرفی روش جمعآوری دادهها: نحوه انتخاب فرماندهان و مصاحبهشوندگان، شیوه ضبط و ثبت خاطرات، تعداد جلسات و شرایط انجام مصاحبهها.
ماهیت دادهها و منابع: تفاوت خاطرات شفاهی با اسناد مکتوب و روشهای اعتبارسنجی و مقابله با ناسازگاریها.
محدودیتها و چالشها: مسائل مرتبط با حافظههای متغیر، تعصبات شخصی، و محدودیتهای زمانی و مکانی مصاحبهها.
شیوه تدوین و تنظیم کتاب: نحوه ویرایش، دستهبندی، انتخاب روایتها و علت اتخاذ روش خاص در این اثر.
این توضیحات به مخاطب امکان میدهد تا اثر را در چارچوب علمی و روششناسانه مناسبی قرار دهد و از برداشتهای نادرست و قضاوتهای غیرمنصفانه جلوگیری شود. همچنین، از نظر علمی این مقدمه موجب افزایش اعتبار کتاب در میان محققان و دانشجویان خواهد شد.
د) اهمیت علمی و فرهنگی بازنگری در عنوان و روش تدوین برای حفظ حافظه تاریخی دفاع مقدس
دفاع مقدس و رخدادهای مرتبط با آن، بخش مهمی از تاریخ معاصر کشور هستند که به دلیل حساسیت و جایگاه ویژهشان در هویت ملی، نیازمند ثبت و انتقال دقیق و مستند تجربیات و وقایعاند.
شیوههای تاریخنگاری شفاهی اگر به درستی و علمی انجام نشوند، ممکن است به انتقال ناقص، پراکنده یا حتی مخدوش خاطرات منجر شوند که این امر میتواند به آسیبزدن به حافظه تاریخی و هویت جمعی جامعه بینجامد.
از این رو، بازتعریف عنوان کتاب و اصلاح روش تدوین، تنها مسئلهای ظاهری یا شکلی نیست، بلکه نقشی اساسی در تضمین صحت، اعتبار و دوام حافظه تاریخی و فرهنگی کشور ایفا میکند.
با توجه به این اهمیت، این بازنگریها به ارتقای جایگاه اثر در میان منابع پژوهشی، حفظ انسجام تاریخی و ترویج روشهای علمی در تاریخ شفاهی دفاع مقدس کمک میکند و در نهایت به انتقال درست و اثربخش ارزشهای دوران دفاع مقدس به نسلهای آینده یاری میرساند
جمعبندی نهایی:
ثبت و نگارش تاریخ جنگ به عنوان بخشی اساسی و حیاتی از حافظه تاریخی یک ملت، همواره از اهمیت ویژهای برخوردار بوده است. هرگونه تلاشی در این زمینه، فارغ از گستردگی و عمق آن، به نوعی گامی در جهت حفظ و انتقال تجارب، یادآوری رشادتها و ترویج ارزشهای ملی و انقلابی محسوب میشود و به هیچ عنوان نباید به سادگی از کنار آن گذشت یا ارزش آن را نادیده گرفت. اما در عین حال باید تاکید شود که ثبت تاریخ، به ویژه تاریخ شفاهی، فرآیندی کاملاً تخصصی، علمی و دقیق است که نیازمند پیروی از اصول، قواعد و روشهای مستند است.
تاریخ شفاهی، به عنوان شاخهای از تاریخنگاری، فراتر از صرفاً جمعآوری خاطرات و روایتهای فردی است. این حوزه، بر مبنای شیوههای خاصی شکل میگیرد که هدف آن بازسازی دقیق، منسجم و قابل اتکای رویدادها و تجربیات است. این روشها شامل انتخاب دقیق راویان، تدوین پرسشنامههای هدفمند، مستندسازی دقیق جلسات مصاحبه، تحلیل تطبیقی خاطرات، اعتبارسنجی اطلاعات و نهایتاً تدوین روایتهای تاریخی با ساختار منسجم و قابل فهم میشوند.
عدم رعایت این اصول میتواند به تحریف واقعیت، پراکندگی اطلاعات و سردرگمی خواننده منجر شود و در نهایت ارزش تاریخی اثر را کاهش دهد. بنابراین، هر اثر با ادعای تاریخ شفاهی باید به این قواعد پایبند باشد تا بتواند به عنوان منبعی علمی و معتبر مورد استناد قرار گیرد.
نقد تخصصی بر کتاب «تاریخ شفاهی محسن رضایی»
کتاب مذکور که تحت عنوان «تاریخ شفاهی محسن رضایی» منتشر شده است، از این منظر دارای چالشهای قابل توجهی است. اگرچه در قالب جلسات گفتوگو با حضور محسن رضایی و فرماندهان مختلف برگزار شده، اما به دلیل نبود ساختار منسجم، تفکیک دقیق روایتها و بازنویسی تحلیلی، نمیتوان آن را به عنوان یک تاریخ شفاهی دقیق و کامل پذیرفت.
اگر هدف اصلی این کتاب، ثبت مجموعهای از گفتوگوهای جمعی پیرامون جنگ بود، بدون محوریت قوی و ساختار تحلیلمحور، عنوانی نظیر «گفتوگوهای جمعی درباره جنگ با حضور محسن رضایی» یا «بازخوانی جمعی وقایع جنگ» میتوانست کمتر مورد انتقاد قرار گیرد و انتظار علمی کمتری را برانگیزد. اما وقتی عنوان کتاب، صراحتاً «تاریخ شفاهی محسن رضایی» انتخاب شده است، یعنی خواننده انتظار دارد با یک روایت تاریخی منسجم، علمی و مستند روبرو شود، نه صرفاً گردآوری خاطرات پراکنده و ناپیوسته. این تناقض میان عنوان و محتوای کتاب، باعث بروز نقدها و ابهامات جدی شده است.
ضرورت تفکیک نقد علمی از احترام به راویان
یکی از نکات مهم در مواجهه با آثار تاریخی شفاهی، رعایت احترام به راویان و حافظههای آنان است. خاطرات فرماندهان، رزمندگان و فعالان جنگ مقدس، گنجینههای ارزشمندیاند که باید با احترام کامل ثبت و منتشر شوند. اما احترام به این افراد به هیچ وجه به معنای چشمپوشی از نقد علمی و ساختاری نیست.
بلکه بالعکس، نقد دقیق، مستدل و منصفانه، یک نوع خدمت به خود این پروژه تاریخی است. نقد علمی باعث میشود که اثر نهایی از سطح یک مجموعه خاطرات ساده فراتر رود و به اثری پژوهشی، تحلیلی و قابل استناد تبدیل شود که در مطالعات آکادمیک، آموزشی و فرهنگی کاربردی باشد. چنین نگاهی نه تنها به اعتبار بیشتر اثر میانجامد، بلکه احترام به راویان را نیز در قالب ارائه یک روایت معتبر و ماندگار حفظ میکند.
نقش کلیدی نقد عالمانه در ارتقاء کیفیت مستندسازی دفاع مقدس
دفاع مقدس به عنوان یکی از مهمترین و حساسترین دورههای تاریخ معاصر کشور، همواره نیازمند ثبت و مستندسازی دقیق، علمی و همهجانبه است. این مستندسازی، بستر حفظ هویت ملی، ترویج ارزشهای انقلاب اسلامی و انتقال تجربههای گرانبها به نسلهای آینده است.
اما این هدف والا تنها با انتشار آثاری که صرفاً خاطرات را منتقل کنند، محقق نمیشود، بلکه نیازمند پژوهشهای روشمند، نقد علمی و بازنگری مستمر در شیوههای تدوین این آثار است. نقد عالمانه به آثار دفاع مقدس، نه فقط نقد یک اثر خاص، بلکه نقدی است برای حفظ و ارتقاء حافظه تاریخی کشور، تقویت پژوهشهای آینده و حمایت از مسیر مستندسازی صحیح و علمی.
مسیر پیشرو برای ثبت بهتر تاریخ شفاهی دفاع مقدس
در نهایت، میتوان جمعبندی کرد که مسیر ثبت تاریخ جنگ، اگرچه پرچالش و پیچیده است، اما هیچ تلاشی در این حوزه بیارزش نیست و هر روایت، هر خاطره و هر سندی میتواند سهمی در حفظ حافظه تاریخی داشته باشد. اما برای آنکه این تلاشها بیشترین تاثیر و ارزش را داشته باشند، باید با رعایت دقیق اصول و روشهای تاریخ شفاهی همراه شوند.
اثر حاضر، به دلیل عدم انطباق کامل با این اصول، نیازمند بازنگری، بازتعریف عنوان، بازنویسی تحلیلی و تدوین ساختارمندتر است تا به جای مجموعهای پراکنده از خاطرات، به منبعی علمی، مستند و قابل استناد تبدیل شود.
همچنین باید همواره یادآور شد که احترام به راویان، یعنی حفظ حرمت خاطرات آنان، با پذیرش نقد علمی منافاتی ندارد و بالعکس، نقد عالمانه میتواند بهترین راهکار برای ارتقاء کیفیت مستندسازی و اعتبار بخشی به خاطرات جنگ باشد.
بدین ترتیب، نقد و اصلاحات علمی، نه تهدیدی برای ارزشهای تاریخی، بلکه پشتیبانی ضروری و حیاتی برای تقویت حافظه جمعی و مستندسازی پایدار دفاع مقدس محسوب میشود و راه را برای پژوهشهای آتی و نگارشهای آینده هموار میکند.
گزارش تحلیلی و انتقادی درباره جمعبندی نقد روششناسی کتاب «تاریخ شفاهی محسن رضایی» و ضرورت اصلاحات
ثبت و نگارش تاریخ جنگ، به ویژه تاریخ دفاع مقدس، از مهمترین وظایف پژوهشگران و مستندسازان تاریخ معاصر کشور است. این وظیفه حساس و خطیر، نیازمند دقت، رعایت اصول روششناسی، و احترام به خاطرات و راویان است تا اثر نهایی، هم ارزش پژوهشی داشته باشد و هم ماندگار و قابل استناد باشد. هر تلاشی در این زمینه، ولو ناتمام یا ناقص، به خودی خود گامی در جهت حفظ حافظه تاریخی است؛ اما در عین حال باید اذعان کرد که این مسیر تخصصی، از اهمیت روششناسی برخوردار است و بدون آن، حتی بهترین خاطرات هم ممکن است به روایتهایی پراکنده و فاقد انسجام و اعتبار تبدیل شوند.
کتاب «تاریخ شفاهی محسن رضایی» که در قالب جلسات گفتوگو و حضور جمعی فرماندهان تنظیم شده است، نمونهای است که در عین برخورداری از محتوای ارزشمند، از حیث ساختار و روششناسی نیازمند نقد و بازنگری است. در این اثر، مشاهده میشود که روایتهای فردی هر فرمانده، گاه مستقل و طولانی مطرح میشود، بدون آنکه تحلیل و بازخورد محسن رضایی به عنوان محور اصلی روایتها ارائه شود. این نوع ارائه، هم خواننده را در فهم دقیق روایتها دچار سردرگمی میکند و هم با ساختار شناخته شده و استاندارد تاریخ شفاهی ناسازگار است.
از سوی دیگر، انتخاب عنوان «تاریخ شفاهی محسن رضایی» برای چنین اثری، توقع خواننده را به سمت دریافت یک روایت مستند، خطی و تحلیلمحور سوق میدهد، اما محتوا بیشتر شبیه به «بازخوانی جمعی حوادث جنگ» یا «میزگردی درباره جنگ با حضور چند فرمانده» است. بنابراین، یک بازتعریف در عنوان و شیوه تدوین میتواند گام مهمی در اصلاح این وضعیت باشد.
توصیه میشود عنوان کتاب به «تاریخ جنگ از زبان محسن رضایی و فرماندهان» تغییر کند و در چاپهای بعدی، روایتها به صورت تحلیلی بازنویسی شده و با رعایت اصول تاریخ شفاهی علمی بازنشر شوند. همچنین ارائه مقدمهای روششناسانه درباره شیوه گردآوری، نوع دادهها و ساختار اثر، به فهم بهتر مخاطب کمک شایانی خواهد کرد.
نقد علمی به معنای کاهش ارزش خاطرات یا بیاحترامی به راویان نیست، بلکه در جهت ارتقاء کیفیت مستندسازی و تضمین ماندگاری واقعی این خاطرات در تاریخ رسمی کشور است. این نقدها، در واقع خدمتی به دفاع مقدس و حافظه تاریخی ملت به شمار میروند که میتوانند به تقویت پژوهشهای آتی کمک کنند.
در مجموع، مسیر ثبت تاریخ جنگ اگرچه پیچیده است، اما هر روایت ارزشمند است و باید با رعایت روشها و ساختارهای علمی، به اثری قابل اتکا و ماندگار تبدیل شود. این مهم نه تنها احترام به خاطرات فرماندهان، بلکه احترام به تاریخ و آینده پژوهش در این حوزه است.
در پایان این گفتار، جا دارد با فروتنی و احترام تمام، یادی کنیم از مرحوم دکتر حسین اردستانی، آن انسان مؤمن، دقیق و دلسوزی که در سالهای پس از جنگ، در جایگاه مدیریت مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، بار سنگین مستندسازی و ثبت خاطرات فرماندهان و رزمندگان را بر دوش گرفت و با بینشی راهبردی و تعهدی کمنظیر، زمینههای گردآوری و تدوین بخش بزرگی از حافظه تاریخی انقلاب و دفاع مقدس را فراهم ساخت. نام او نهفقط در سطرهای تاریخ شفاهی، بلکه در ضمیر آنانی که دغدغه حفظ حقیقت جنگ را دارند، جاودانه خواهد ماند.
همچنین شایسته است از همه فرماندهان و یاران دوران دفاع مقدس که با حضور در این جلسات، خاطرات خطیر آن روزها را با دقت و اهتمام در اختیار گذاشتند، صمیمانه قدردانی شود. بیگمان آنچه در این کتاب آمده، بخشی از سرمایه گرانسنگ تاریخ جنگ ماست؛ سرمایهای که اگرچه در روش و ساختار ممکن است نیازمند بازنگریهایی باشد، در محتوا، یادگار مردانی است که با جان خویش، سطرهای سرخ تاریخ این سرزمین را نگاشتند.
نقد پیشرو، نه از سر تقابل یا تضعیف، بلکه از سر دغدغهای علمی، معرفتی و تمدنی نوشته شده است. ما بر این باوریم که تاریخ جنگ، نه فقط یک خاطرهنگاری فردی، که بنیانی است برای آیندهسازی ملتها. امروز که روایتها به اسناد راهبردی بدل شدهاند، ضرورت دارد هر کدام از ما در جایگاه خود، کوششی مضاعف برای اعتباربخشی، پالایش و دقتبخشی به روایتها داشته باشیم. نقد علمی، اگر بر بنیاد احترام و حقیقتجویی باشد، خود بخشی از فرآیند تکامل مستندسازی است.
از این رو، امید میرود نویسندگان، پژوهشگران و متولیان این پروژه ارزشمند، این نقد را نه بهمثابه طعن، که بهمثابه یاری بدانند؛ تلاشی در جهت تقویت بنای رفیع تاریخنگاری انقلاب اسلامی و دفاع مقدس. ما معتقدیم که هر گامی برای نزدیکتر شدن به صدق روایتها، وفاداری به حقیقت و امانتداری در قبال آنانی است که دیگر در میان ما نیستند، اما تاریخ را بهدست ما سپردهاند تا روایتش کنیم؛ با دقت، با صداقت، و با روش.
تاکید میشود که تغییر عنوان کتاب به عنوانی دقیقتر و گویا، بازنویسی تحلیلی و منسجم روایتها و ارائه مقدمهای روششناسانه از جمله اقدامات حیاتی و ضروری برای ارتقاء کیفیت و اعتبار علمی اثر هستند. این اصلاحات ضمن رفع ابهامات و سردرگمیهای مخاطب، اثر را از مجموعهای پراکنده به منبعی منسجم، علمی و پژوهشی تبدیل خواهند کرد که میتواند نقشی موثر در حفظ و انتقال حافظه تاریخی دفاع مقدس ایفا نماید.چنین بازنگریهایی در چارچوب اصول حرفهای تاریخ شفاهی، به حفظ بهتر خاطرات فرماندهان و انتقال تجربیات جنگ به صورت مستند، علمی و قابل اتکا کمک خواهد کرد و ضمن احترام به خاطرات شخصی، به شکلدهی به حافظه تاریخی جمعی و توسعه دانش تاریخی کشور یاری میرساند.زیرا در مسیر ثبت و نگارش تاریخ جنگ، هیچ تلاشی بیارزش نیست. اما ثبت عالمانه تاریخ، خود نیازمند «روش» است. ادعای تاریخ شفاهی، ما را به رعایت قواعد خاصی ملزم میکند که در کتاب مذکور بهصورت یکدست رعایت نشده است. اگر کتاب بهعنوان سندی از گفتوگوهای جمعی پیرامون جنگ با حضور محسن رضایی منتشر میشد، کمتر محل ایراد بود. اما اکنون که عنوان آن «تاریخ شفاهی محسن رضایی» است، باید از منظر علمی با آن برخورد کرد. حفظ احترام راویان، بهمعنای چشمپوشی از نقد ساختاری نیست. در حقیقت، نقد عالمانه و دقیق، خدمتی است به پروژه مستندسازی دفاع مقدس.
تعداد بازدید: 38








آخرین مطالب
پربازدیدها
شانههای زخمی خاکریز - 3
اول خرداد 1362 بود که به پادگان امام حسین(ع) در تهران رفتیم. البته با سه تجدیدی که در کیسه داشتم. پس از دو روز که در پادگان بیکار بودیم، همه را جمع کردند تا تقسیم کنند. بچههای مالکاشتر را برای امدادگری انتخاب کردند تا تقسیم کنند ـ در پادگان نیروها از جاهای مختلف بودند، به همین دلیل هر منطقه با نامی شناخته میشد. ما جزو گردان مالکاشتر بودیم ـ من هم شدم امدادگر!






