خاطرات علی صباغزاده
23 بهمن 1402
علی صباغزاده، از رزمندگان دفاع مقدس، مهمان دویست و بیستمین برنامه شب خاطره (دی 1390) بود. او درباره شهید مسعود محمودی خاطره گفت: شهید محمودی زمانیکه وارد پادگان ما شد، باوجود اینکه چند روز به آغاز عملیات مانده بود، صبحها پس از نماز صبح کلاس برپا میکرد. چنان این کلاسها جذاب بود، که از جمعیت 10 نفر شروع شد و کل پادگان را در برگرفت.
یک بار از کمین گذر کردیم و توانستیم به نقطه مشخصی برسیم. ما را مأمور ساختن سنگر کردند. شهید محمودی در آن روز، چندین مرتبه به خط رفت. شهدا و مجروحین را به دوش کشید و به عقب بازگرداند. میگفت: «آنها چشم به راه دارند.» آن شب وقتی همه در سنگر نشسته بودیم و از خستگی چرت میزدیم، گفتند: «فرمانده میخواهد از خط بازدید کند و به راهبلد نیاز دارد.» همه ما شهید محمودی را پیشنهاد دادیم، اما او گفت: «خستهام!» این اولین بار بود که چنین کلمهای از او میشنیدیم، برای ما باورپذیر نبود. همان شب، وقتی همه خواب بودیم، شهید محمودی در اثر خمپارهای که به نزدیکی سنگر ما اصابت کرده بود به شهادت رسید.
در ادامه این روایت را ببینیم.
تاکنون 354 برنامه شب خاطره دفاع مقدس از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری و دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده 3 اسفند 1402 برگزار میشود.
تعداد بازدید: 2250
آخرین مطالب
پربازدیدها
100 سؤال/11
تاریخ شفاهی «استانداردپذیر» است، اما «قالبپذیرِ خشک» نیست. این دو تفاوتی ظریف دارند و بسیاری از دعواهای روششناختی تاریخ شفاهی دقیقاً از همینجا آغاز میشود. تاریخ شفاهی از جنس «روایت انسانی» است؛ مادۀ خامش حافظه، تجربه زیسته، احساس، سکوت، مکث و حتی خطاست. اگر آن را مثل تاریخ رسمی یا مقاله دانشگاهی در قالبهای صلب فرو ببریم، جانش را میگیریم؛ و اگر بگوییم چون انسانی است، قاعدهای ندارد، به خاطرهنویسی بیضابطه میرسیم.





