خاطرات علی موسوی گرمارودی
27 شهریور 1402
سیدعلی موسوی گرمارودی، شاعر، نویسنده و حافظ پژوه، مهمان دویست و سیزدهمین برنامه شب خاطره (5 خرداد 1390) بود. او درباره همسایههای خانه کودکی خود در قم خاطره گفت: کودکی من تا 14، 15 سالگی در «کوچهحرم» گذشت. سمت چپ کوچه دیوار بود. سمت راست چهار خانه بود. خانه اول، منزل آیتالله صدربود. خانه دوم منزل پدربزرگ حجتالاسلام ابوترابی؛ آزاده مشهور، خانه بعدی منزل آیتالله خوانساری بود. خانه ته کوچه خانه آیتالله حجت. پدرم با آیتالله ابوترابی رفیق بودند، اندرونیِ منزل ایشان را به ما اجاره دادند. از این سو همسایه آیتالله صدر بودیم و آز آن سو همسایه آیتالله خوانساری و خود آیتالله ابوترابی که در بیرونی زندگی میکردند. اندرونی کوچکتر از بیرونی بود. خاطره های خاصی ندارم چون سنم مقتضی نبود اما حُسنی داشت که کوچک بودیم و درب خانهها به رویمان باز بود. من با نوه آیشان آقا صادق طباطبایی همکلاس و همبازی بودم. یادم است به خانه آنها رفتم. دیدم آیتالله صدر با دشداشهای سفید کنار باغچه نشسته بود و داشت برای مورچهها شکر میریخت.
در ادامه این روایت را ببینیم.
تاکنون 349 برنامه شب خاطره دفاع مقدس از سوی مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری و دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری برگزار شده است. برنامه آینده 6 مهر 1402 برگزار میشود.
تعداد بازدید: 1894








آخرین مطالب
پربازدیدها
شانههای زخمی خاکریز - 7
سه ـ چهار روز از عملیات گذشت. بچهها از سمت راست کوه بالا کشیده بودند. ارتفاعات شیلر در حال فروپاشی بود. من چند بار با یکی از رانندههای آمبولانس زیر خیمه آتش دشمن نشستیم و زیارت عاشورا خواندیم، در حالی که خشم خمپارهها در اطرافمان شعله میکشید. یک بار که آمدند و آمبولانس خواستند، فهمیدم این بار جنازه شهید «حاجیپور» را باید ببریم. حاجیپور فرمانده تیپ عمار بود. شجاعت او را از زبان بچهها زیاد شنیده بودم. حاجیپور با موتور میرفته که زده بودندش.






