خاطرات عزت شاهی
خاطرات عزت شاهی» به چاپ چهاردهم رسید
چهاردهمین چاپ کتاب «خاطرات عزت شاهی» از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار نشر شد.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) سی و یکمین کتاب از مجموعه خاطرات منتشر شده دفتر ادبیات انقلاب اسلامی شامل خاطرات مبارزی به نام عزت شاهی در جریان رویارویی با رژیم شاه است که بعد از پیروزی انقلاب نام خانوادگی خود را مطهری خواند.
وی چند صباحی از برنامهریزان و مجریان نظام نوپا و انقلابی جمهوری اسلامی بود و هم اکنون در خاطرات وی تاریخ دو دهه مبارزه با رژیم شاه و سرگذشت جریانهای سیاسی و گروههای مبارز مسلح بیان شده است.
محسن کاظمی، تدوین کننده کتاب نیز برای مستندسازی اثر در منابع و مآخذ متنوع به تحقیق و جستوجو پرداخته و اسناد، اخبار و گزارشهای حوادث مربوط به گروهها و مبارزان و شرح زندگی شخصیتهای مطرح قبل و پس از انقلاب را افزوده است.
کتاب " خاطرات عزت شاهی" سال 1385 به چاپ اول رسید و به تازگی چاپ چهاردهم آن در قطع وزیری و 865 صفحه و با شمارگان 2500 نسخه و بهای 110 هزار ریال توسط انتشارات سوره مهر عرضه شده است.
محسن کاظمی، سال ١٣٧٤ به عنوان «وقایعنگار» جذب هیات معارف جنگ ارتش شد و تا سال ١٣٧٧ سلسله گزارشهایی از سفرهای میدانی این هیات تهیه کرد. پارهای از این گزارشها در سال ١٣٧٨ و در قالب کتابی با عنوان «یادداشتهای سفر شهید صیاد شیرازی» منتشر شد.
کاظمی همچنین به گفتوگو و مصاحبه با شخصیتهای مختلف سیاسی و مبارز اهتمام ورزیده و مهمترین آثار وی عبارتند از؛
1ـ خاطرات جواد منصوری / ١٣٧٦ / دفتر ادبیات انقلاب اسلامی.
2 ـ یادداشتهای سفر شهید صیاد شیرازی/ ١٣٧٨/ دفتر ادبیات و هنر مقاومت.
3ـ خاطرات مرضیه حدیدچی(دباغ)/ ١٣٨٤/ دفتر ادبیات انقلاب اسلامی.
4ـ شبهای بی مهتاب (خاطرات سرهنگ آزاده شهابالدین شهبازی)/ 1384 / دفتر ادبیات و هنر مقاومت.
4ـ خاطرات احمد احمد/ ١٣٨٥/ دفتر ادبیات انقلاب اسلامی.
5ـ خاطرات عزتشاهی/ ١٣٨٥ / دفتر ادبیات انقلاب اسلامی.
6ـ نوشتم تا بماند (یادداشتهای روزانه جنگ آیت الله جمی)/ دفتر ادبیات و هنر مقاومت/ 1386.
کد مطلب : 24281
عسگر عباس نژاد
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)
تعداد بازدید: 7715








آخرین مطالب
پربازدیدها
شانههای زخمی خاکریز - 7
سه ـ چهار روز از عملیات گذشت. بچهها از سمت راست کوه بالا کشیده بودند. ارتفاعات شیلر در حال فروپاشی بود. من چند بار با یکی از رانندههای آمبولانس زیر خیمه آتش دشمن نشستیم و زیارت عاشورا خواندیم، در حالی که خشم خمپارهها در اطرافمان شعله میکشید. یک بار که آمدند و آمبولانس خواستند، فهمیدم این بار جنازه شهید «حاجیپور» را باید ببریم. حاجیپور فرمانده تیپ عمار بود. شجاعت او را از زبان بچهها زیاد شنیده بودم. حاجیپور با موتور میرفته که زده بودندش.






