ما و جنگ
مهدی مصطفایی
ما و جنگ
هرچیزی حقیقتی دارد و امکان ظهور یا اختفای آن، بسته به نوع رابطه و نسبتی است که انسان با آن برقرار میکند. تاریخ هم از همین قسم است و تجلّی گوهر آن، در گرو نوع نگاه و مواجهة ما با آن است. حال این نگاه چگونه است و چگونه باید باشد؟
بعضیها شاید از سر تعصب و علقه، میگویند ایران در دوره پس از اسلام، کاملترین معماری را در میان معماری ملل و تمدنهای جهان داشته است. شاید این سخن درست باشد، ولی واضح است که معماری اسلامی در ایران و به تبع آن، در کشورهایی نظیر مصر و مراکش و هند، در نوع خود منحصربهفرد و قریب به کمال بوده است. اکنون آثار تاریخی معماری ما محل عمده جذب گردشگران دنیا و میراثی ارزنده از شکوه تاریخ هنر اسلام و ایران به شمار میآید. هرجا که سخنی از این میراث برود، همه بر ارزش آن و ضرورت پاسداشت آن صحه میگذارند و از معماران و هنرمندان سرزمین خود، به بزرگی و احترام و البته با افتخار و غرور یاد میکنند. این آثار با دقت و صرف هزینههای کلان، حفظ میشوند و در ساختار دولت نیز، سازمان بزرگی به نام میراث فرهنگی وجود دارد که متولی این امور است.
اما با این اوصاف، آیا شگفتآور نیست که اکنون دارای چیزی به نام معماری اسلامی و ایرانی نیستیم؟! آثار پرعظمت معماری کهن ما بیشتر شبیه عتیقههای بیمصرفی هستند که جز زیبا کردن طاقچه منزلمان کارکرد دیگری ندارند. البته سود سرشار بازدید غریبههایی که کمترین فهمی از معارف و حکمت نهفته در این آثار ندارند، را نباید نادیده گرفت! بلکه عمده دلیلی که ما را به حفظ بقایای تمدن درخشانمان واداشته، همین منفعت است، نه درخشانی آن!
از این سو چهره شهرهای امروزی ما، اثر و نشانی از معماری اسلامی و ایرانی در خود ندارند. نگاهی به ساختوسازهای تهران بیندازید؛ عمارتهای دولتی و تجاری نه در سبک، نه در ظاهر و نه در ساختار، از معماری اسلامی بهره نمیبرند. مگر آنها که بهطور خاص، دارای کارکرد دینی یا ملّی باشند، مانند مساجد و مصلّاها؛ که باز آنها هم معماری اسلامی مستقل ندارند. در ساختوسازهای مسکونی و شخصی هم که میتوان گفت اصلاً معماری نداریم. در این بناها تنها یک اصل سودجویانه رعایت میشود که خود برای نابود کردن معماری، چه ایرانی، چه فرنگی، کافی است: «حداکثر استفاده از حداقل فضا و مصالح.» تنها در شهرهای تاریخی مثل اصفهان، الزاماتی بر رعایت معماری اسلامی، آن هم نه بیشتر از ظواهر و در حدّ بزککاری، وجود دارد. اگر گمان کردهاید که این قوانین ضعیف، به دلیل تقيّد و التزام به فرهنگ اسلامی و یا از شدّت تعلق به هویت ایرانی وضع شدهاند، کاملاً در اشتباهید!
در واقع شهری چون اصفهان ارزش توریستی دارد و توریسم هم صنعتی است چرب و سودآور! حفظ عناصر و ظواهر معماری اسلامی، ضامن حفظ وجاهت و جاذبه توریستی شهر است.
در دانشگاهها شیوههای معماری کهن را نمیآموزند و معماران قدیمی کشور، در هیچکدام از دانشکدههای معماری تدریس نمیکنند. هیچ دانشجویی نیز به سراغ آموختن از آنها نمیرود. نسلشان رو به موت است و دانششان رو به انقراض.
آیا به واقع ویران شدن ارگ قدیمی بم، فاجعهبارتر است یا کاری که با میراث جبروتی گذشتهگانمان میکنیم؟ ویرانی، سرنوشت هر بنایی است و به این اعتبار، ویرانی ارگ بم چندان بعید نیست؛ اما مدافعان و دوستداران میراث فرهنگی ایران، به گور سپردن سرمایه و گوهر فرهنگ اسلامی ایران را، آن هم با دست خود، چگونه تاب میآورند؟ این را گفتم که مشخص شود این مشی غلط، تنها از مراجع دولتی و رسمی منشأ نمیگیرد و بیماری همهگیری است.
تبعیت کورکورانه از فرهنگی که با تکنولوژی میآید، میتواند چنان انسان را متحجّر کند که اگر در تاریخ گذشته کشورش، تکنیک و علم کاملتر و بهتری برای زندگی خود دید و حیرت کرد، به یک بزرگداشت و تعارف گذرا بسنده کند، اما برای احیا و بهرهگیری از آن علوم، کمترین تلاشی نکند و لجوجانه بر نقص و ضعف امروزیاش پای بفشارد.
ما به واقع بر فرهنگ غنی گذشتهمان تکیه نزدهایم و اگر ذکری از این فرهنگ برود، محدود به شعارهای توخالی رسانهها است که از حدّ تعارف و کلیگویی فراتر نمیرود. لذا جز یک احساس هویت سست و زودگذر که حداکثر به درد تفاخر در مقابل ملل دیگر میخورد، ثمری ندارد. ناگفته نماند که این بیاعتنایی به تاریخ، و آن اشتیاق کور به فرهنگ تکنولوژی، خاص اینجا نیست. تقریباً وضع تمام اقوام و کشورهای دنیا و خصوصاً آسیاییها، کمی بیشتر، کمی کمتر، به همین منوال است.
قصه تأسفبار معماری و آثار باستانی، شرح حال ما در غالب حوزههای اجتماعی و فرهنگیمان است و از آن جمله بلایی است که بر سر ارزندهترین سرمایه تاریخ معاصر ایران، یعنی هشت سالِ دفاع مقدس میآوریم. با نیمنگاهی به برنامهها و سیاستهایی که برای بزرگداشت دفاع مقدس در کشور وجود دارد و مقایسه آنها با جریانی که بر معماری میگذرد، به عمق این ضایعه پی خواهیم برد. بزرگداشت دفاع مقدس امری است که تنها در تعدادی از مراسم و مناسک شعارگونه، همراه با کلیگوییها و تعارفات گذرا، آن هم در ایام خاصی از سال، خلاصه شده است. ذهن عامه جامعه با شنیدن کلمه دفاع مقدس به یاد اسلحه و لباس خاکی و چفیه و پیشانیبند و پرچم و... میافتد. یعنی این عبارت پرمغز، به یک شیء با مشتقات مادی و فیزیکی مبدل شده. در رسانه ملی ما، روزهای هفته جنگ، پر از مجریهای متظاهری است که چفیهای به گردن میاندازند و مرتب با «گرامیداشت یاد و خاطرة شهدای هشت سال دفاع مقدس» چنان رفتارهای مشمئزکنندهای از خود نشان میدهند که هیچ رزمندهای و هیچ شهیدی حاضر نبود در مقابل دوربین چنین کند!
اینگونه برخورد با دفاع مقدس و کلیشه نمودن ذهن جامعه در چند عنصر و شاخصه محدود آن، به مفهوم «مسخ دفاع مقدس» نزدیکتر است تا بزرگداشت. گویا میوهای آبدار و شیرین را خشک کردهاید و لاشه چروکیدهای را که دیگر شیرینیاش گلو را میزند، میخورید و به دیگران میخورانید.
تعبیری که رهبر فرزانه ما درباره امکان حفظ و استخراج گنجینههای جنگ دارند، بسیار تأملبرانگیز است: «... میخواهم بگویم که این جنگ یک گنج است. آیا ما خواهیم توانست این گنج را استخراج کنیم، یا نه؟»1 ورانداز کردن آنچه تا کنون برای این گنجینه انجام شده است، نشان میدهد که این اظهار تردید، بیجا نیست. چراکه درک ارزش این گنج، خود هنری است. هنری که جنگ را اینگونه ببیند: «ما حالا که دیگر جنگ نداریم و نمیخواهیم هم به دست خودمان یک جنگ درست کنیم که عرصه انقلاب بشود، لیکن آن هشت سال جنگ بایستی تاریخ ما را تغذیه کند.»2
ما باید از تاریخ دفاع مقدس میآموختیم که چگونه میدان جهاد را در عرصههای علم و اقتصاد و سیاست باز کنیم. باید میآموختیم که دانشگاهها و مدارس و حوزهها، باید ناظر به تربیت کدام انسان باشند. باید میآموختیم که پافشاری و عمل به شعائر انقلابی و مکتبی، در هر عرصهای معجزه میکند و عقبماندگیها و محرومیتها و راههای صدساله را یکشبه پشت سر میگذارد. جنگ پشتوانه محکمی بود برای کارگزاران و مسئولان کمتجربه نظام، تا بدانند که چگونه راههای صعب انقلاب و مراحل باریک رشد کشور را با شجاعت و صداقت و توکل و تدبیر و سادگی و جوانمردی و شفقت، و التزام عاشقانه به ولایت، طی کنند. محرومیتزدایی، تحصیل و آموزش، سازندگی صنعتی و علمی، روابط دیپلماتیک و سیاست خارجی، فعالیتهای فرهنگی و هنری و... اگر به این صفات و فضایل میآراستند، هر کدام عرصه دیگر انقلاب بودند؛ عرصة انقلاب یعنی جایی که شعائر و فلسفه انقلاب اسلامی، عینیت پیدا میکند و نتایج و آثار، و نمونههای مجسم و مرئی خود را عرضه میکند و اینگونه مفهوم «تغذیه تاریخ» که در بیان رهبری خواندید، محقق میشود، اما کسی نمیتواند ادعا کند که این حوزهها عرصه انقلاب اسلامی شدهاند؛ چراکه اگر چنین بود امروز هرکدامشان را چون دفاع مقدسی دیگر میدیدیم.
در این بیست سال اخیر ما باید از دفاع مقدس تغذیه میشدیم. همانگونه که فرزندان انقلاب از تاریخ عاشورا تغذیه شدند و فروپاشی نظام جور پادشاهی و فتوحات جنگ تحمیلی را میسّر ساختند. بسیجی کسی بود که حال خود را با گذشته اصحاب و یاران امام حسین، علیهالسلام، تطبیق میداد و از آن میآموخت که چگونه بِرزمد و چگونه در مبارزه، زندگی کند. در واقع تاریخ عاشورا در نسبت با انسان انقلاب اسلامی، در جایگاه عدل خود بود. «گذشته» به «حال» میآموزد که چگونه «آینده» را رقم بزند. بلکه «گذشته» با «حال» یکی شده و گویا در حال تکرار است و مفهوم «کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا» به اینگونه تعيّن یافته است. این گذشته، همان تاریخ است؛ البته زنده و پویا.
باز رهبر فرزانه ما میفرماید: «این هنر ماست که بتوانیم استخراج کنیم. امام سجاد توانست همان چند ساعت گنج عاشورا را استخراج کند. امام باقر و ائمه بعد از ایشان هم استخراج کردند و آنچنان این چشمة جوشان را جاری نمودند که هنوز هم جاری است و همیشه هم در زندگی مردم منشأ خیر بوده، همیشه بیدار کرده، همیشه درس داده و یاد داده که چه کار باید کرد.»3 در دفاع مقدس و البته جریانات انقلاب، عاشورا چشمة جوشان تاریخ بود که مردم را سیراب میکرد و اکنون هرچه از عظمت و شکوه و افتخار در این 28 سال داریم، مرهون این نقش تاریخ عاشورا است.
جایگاه عدلیه تاریخ، از آنچه قرآن و نهجالبلاغه و روایات معصومین، علیهمالسّلام، به ما آموختهاند، دریافت میشود. تاریخ محل مشاهده و عبرت است. با تاریخ، انسانِ حال درمییابد که آینده را چگونه بسازد. تاریخ، ماده و مایه بنای آینده است. همان تجربهها و درسهای انسانی است که ذیل سنتهای آفریدگار و قضا و مشيّت او به وجود آمدهاند. پس بدیهیترین نقش آن، همین تغذیهای است که بزرگ ما فرمود.
آیا امروز ما تاریخ انقلاب و دفاع مقدس را در چنین جایگاهی نگه داشتهایم و آیا با برگزاری شبهای خاطره، جشنهای تلویزیونی و نصب تابلوهای بزرگ شهری، فیلمهای تصنعی، کنگرههای بزرگداشت، اردوهای زیارتی مناطق جنگی، خاطرهگوییها و امثال اینها، از تاریخ جنگ، چنین بهرهای بردهایم؟ یا آنکه عتیقهای زیبا را در پس ویترین رسانه گذاشتهایم و به تعریف و تمجید مشغولیم؟ هرچه هست اینکه میبینیم، به معنی حیات فرهنگ دفاع مقدس نیست. منکر آن نیستم که در بسیاری از گوشه و کنارها، کسانی هستند که با تأسی حقیقی به این تاریخ، به وظایف خود عمل کردهاند، اما ما دربارة سیر جمعی جامعه و مدیریت فرهنگ آن سخن میگوییم..
فراموش نکنیم که تاریخ میتواند به خلاف فلسفة وجودیاش، کارکرد سکونآور و تخدیری بیابد، وقتی که جوهر آن مسخ شود و از کالبد آن آخوری برای تمتّع، غفلت از واقعیات، انصراف از تکلیف، توجیه عافیتطلبی و مقدمهای برای انحراف از حقیقت، ساخته شود.
ولی ناگفته هم نماند که دورِ کسانی که تاریخ انقلاب را اینگونه میخواستند و فضایل و شعارهای انقلاب را کشانکشان به موزه میبردند، به سر آمده و دوره جدیدی با نام انقلاب و به انگیزه احیا و عمل به شعائر مکتبی آغاز شده است. هرچند که رگههای افراط و تفریط در این دوره قابل مشاهده است، اما توانسته بارقه امید را بر دل مردم بتاباند و آرزوی خلاصی از چنبرة سطحیت، تقلید و تحجّر مدرنیستی را تجدید کند. باشد که دلبستگان انقلاب اسلامی، این فرصت نو را دریابند و کسانی را که بسیجیوار، در راه تحقق «دولت و جامعه اسلامی»، جهاد میکنند، یاری دهند. ë
پینوشت
1. 25/4/1370، بیانات در دیدار با مسئولان، نویسندگان و هنرمندان «دفتر هنر و ادبیات مقاومت» حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، www. Khamenei.ir.
2. همان.
3. 25/4/1370، بیانات در دیدار با مسئولان، نویسندگان و هنرمندان «دفتر هنر و ادبیات مقاومت» حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، www. Khamenei.ir
تبعیت کورکورانه از فرهنگی که با تکنولوژی میآید، میتواند چنان انسان را متحجّر کند که اگر در تاریخ گذشته کشورش، تکنیک و علم کاملتر و بهتری برای زندگی خود دید و حیرت کرد، به یک بزرگداشت و تعارف گذرا بسنده کند، اما برای احیا و بهرهگیری از آن علوم، کمترین تلاشی نکند و لجوجانه بر نقص و ضعف امروزیاش پای بفشارد.
ماهنامه فرهنگی تحلیلی سوره شماره 36
تعداد بازدید: 7124