اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 127

به بصره آمدم و به شغل بنّایی مشغول شدم. روزانه به پول شما شصت تومان مزد می‌گرفتم. در شهر جمهوریه چهار نفر از مجاهدین مسلمان عراق به یکی از کلانتریهای شهر حمله کردند و چند نفر از مأموران آنها را کشتند. درگیری از ساعت دو و نیم شب تا نزدیک شش صبح ادامه داشت. نیروهای دولتی چند تانک به شهر آوردند و ساختمانی را که مجاهدین مسلمان در آن سنگر گرفته بودند به گلولۀ تانک بستند.

خاطرات زندانیان سیاسی

برشی از خاطرات آیت‌الله مکارم شیرازی

شب بود. هوا سرد و تاریک شده بود. یک کامیون ارتشی در کنار ژاندارمری (قم) در انتظار من و دو نفر دیگر از آقایان بود. برای هر نفر، دو مأمورِ مسلح تعیین شده بود. چون وضع قم به شدت ناآرام بود برای بیرون بردنِ ما زیاد عجله نشان می‌دادند. هنگامی که با 6 مأمور مسلح به محل (پلیس راه قم - اراک) رسیدیم، برف باریدن گرفت. در اینجا می‌بایست توقف کنیم تا ماشین عبوری فرا رسد و هر کدام به سوی مقصد تعیین شده حرکت کنیم.

خاطرات حسین دقیقی

سردار حسین دقیقی، مشاور عالی فرمانده کل سپاه، مهمان دویست‌وسی‌وسومین برنامه شب خاطره (اسفند 1391) بود. او درباره روزهای اول جنگ تحمیلی، خاطره گفت. او گفت: «روزهای اول جنگ تحمیلی بود. هنوز به ماه نرسیده بود. رفتیم در جبهۀ دارخوین مستقر شدیم. عراقی‌ها می‌خواستند از دارخوین به سمت اهواز پیش‌روی کنند. شهید جهان‌آرا این نقطه را تعیین کرد. ما با نیروهایی که از سپاه‌های مختلف جمع کرده بودیم رفتیم در دارخوین مستقر شدیم.

مروری بر کتاب

آن سوی دیوار

تسخیر سفارت امریکا به روایت حبیب‌الله بیطرف

حبیب‌الله بیطرف یکی از سه ایده‌پرداز اولیه تسخیر سفارت امریکا و عضو شورای هماهنگی لانه جاسوسی بود. وی که در آن هنگام در رشته مهندسی راه و ساختمان دانشکده فنی دانشگاه تهران مشغول تحصیل بود، خاطرات دست‌اولی از این واقعه دارد. کتاب «آن سوی دیوار» روایت‌گرِ اتفاقات پیش از تسخیر لانه تا زمان آزادی گروگان‌ها از زبان اوست. این خاطرات در دو مرحله بین سال‌های 1385 و 1386 و دیگری در سال 1402 ضبط شده است.

دیدار با جانباز؛ داوود صابری

دل‌نوشته‌ای از جنس ایثار و صبر

وقتی با داوود صابری، جانباز 50 درصد تماس گرفتم، با صدایی آرام پذیرفت که بعدازظهر شنبه، سوم آذر 1403، مهمانشان باشیم. گفت: چه روز مبارکی! اتفاقاً شنبه، چهل‌وهفتمین سالگرد ازدواج من و همسرم است. شنبه ظهر همراه دو نفر از همکاران حرکت کردیم. کمی زودتر از ساعت 14 رسیدیم. وقتی با آسانسور به طبقه هفتم رفتیم، آقای صابری و همسرش با روی خوش، در آستانه در ایستاده بودند. انگار حقِ مطلب ادا شده بود؛ دل‌جویی و احوال‌پرسی.

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 126

من در خرمشهر اسیر شدم. شب حمله تمام نیروهای ما با وحشت و اضطراب در بندرِ این شهر مچاله شدند. از ترس و وحشت، رمق حرکت کردن نداشتند و منتظر رسیدنِ نیروهای شما بودند. حدود دو شبانه‌روز هیچ غذا و جیره‌ای نداشتیم. نیروهای شما که آمدند دسته‌دسته افراد به اسارت آنان در آمدند و من هم با پشت سر گذاشتن حوادث بسیار عجیب و حیرت‌آور سوار کامیون شدم و از شهر ویران شده خرمشهر خداحافظی کردم.

سیصدوشصتمین شب خاطره -1

سیصدوشصتمین برنامه شب خاطره، با عنوان «یادواره شهدای غریب در اسارت» با یاد 12 شهید غریب شهرستان‌های استان تهران، 1 شهریور 1403 در سالن سوره حوزه هنری انقلاب اسلامی برگزار شد. در این برنامه سرهنگ مجتبی جعفری، محمدجواد زمردیان و مهندس سعید اوحدی به بیان خاطرات خود پرداختند. اجرای این شب خاطره را داوود صالحی برعهده داشت. راوی اول شب خاطره، سرهنگ مجتبی جعفری متولد ۱۳۳۹ بود.

اخبار تاریخ شفاهی آبان 1403

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، «خبرهای ماه» عنوان سلسله گزارشی در این سایت است. این گزارش‌ها نگاهی دارند به خبرهای مرتبط با موضوع سایت در رسانه‌های مکتوب و مجازی. در ادامه خبرهایی از آبان 1403 را می‌خوانید. ◄ کتاب «آن سوی دیوار» خاطرات حبیب‌الله بیطرف، یکی از سه ایده‌پرداز اولیۀ تسخیر سفارت آمریکا به کوشش محمد محبوبی و توسط انتشارات سوره مهر در 232 صفحه منتشر شد.

خاطرات محمدرضا گلشنی

محمدرضا گلشنی، سرباز آزاده دوران دفاع مقدس، مهمان دویست‌وسی‌وسومین برنامه شب خاطره (اسفند 1391) بود. گلشنی درباره زیارت کربلا در دوران اسارت، خاطره گفت. او گفت: «بعد از اینکه قطعنامه قبول شد، اسیران را گروه به گروه به کربلا بردند. ما را با ماشین از اردوگاه به موصل بردند. بعد سوارِ قطار شدیم به بغداد رفتیم. از آنجا با ماشین ما را به کربلا و زیارت بردند. در حرم امام حسین(ع) هم با مسلسل ایستاده بودند.»
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 127

به بصره آمدم و به شغل بنّایی مشغول شدم. روزانه به پول شما شصت تومان مزد می‌گرفتم. در شهر جمهوریه چهار نفر از مجاهدین مسلمان عراق به یکی از کلانتریهای شهر حمله کردند و چند نفر از مأموران آنها را کشتند. درگیری از ساعت دو و نیم شب تا نزدیک شش صبح ادامه داشت. نیروهای دولتی چند تانک به شهر آوردند و ساختمانی را که مجاهدین مسلمان در آن سنگر گرفته بودند به گلولۀ تانک بستند.