خاطرات سید صالح موسوی
سید صالح موسوی که همرزمان او را «صالی» صدا میزدند و رزمنده نوجوان دوران جنگ، مهمان صدوهفتادویکمین برنامه شب خاطره(خرداد 1387) بود. او درباره شهید بهنام محمدی که 13 سال داشت و چند بار اسیر شده و فرار کرده، خاطره گفت. این روایت را ببینیم.خاطرات مهدی طحانیان
مهدی طحانیان، آزاده دوران دفاع مقدس که در 13 سالگی اسیر شده بود، مهمان صدوهفتادوهشتمین برنامه شب خاطره(دی 1387) بود. او درباره دوران اسارت و فرمانده استخباراتی که از او بازجویی کرده بود خاطره گفت. او گفت: فرمانده عراقی تا من را دید به قد و قوارهام نگاه کرد و میخندید که در نهایت با کتک و ... تمام شد. این روایت را ببینیم.خاطرات محمود رفیعی
شهید دکتر محمود رفیعی(1392-1343)، جانباز دوران دفاع مقدس و عضو هیات علمی دانشکده ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی، مهمان صدوپنجاههفتمین برنامه شب خاطره(بهمن 1385) بود. او درباره روضهخوانی و ارادت یکی از همرزمانش(محمدتقی) به حضرت علیاصغر(ع) خاطره گفت.خاطرات محمود رفیعی
شهید دکتر محمود رفیعی(1392-1343)، جانباز دوران دفاع مقدس و عضو هیات علمی دانشکده ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی، مهمان صدوپنجاههفتمین برنامه شب خاطره(بهمن 1385) بود. او درباره پاتک تانکهای عراقی و چگونگی شهادت و مجروح شدن همرزمانش خاطره گفت. این روایت را ببینیم.خاطرات مجید یوسفزاده
مجید یوسفزاده، پاسدار لشکرهای 5 نصر و 31 عاشورا، مهمان صدوهفتادوسومین برنامه شب خاطره(مرداد 1387) بود. او درباره ماجرای شناسایی و اطلاعات عملیات خاطره گفت. او گفت: به اشتباه، وسط عراقیها رفتیم و شانس آوردیم که اسیر نشدیم. این روایت را ببینیم.خاطرات معصومه رامهرمزی
معصومه رامهرمزی، امدادگر دوران دفاع مقدس و نویسنده کتاب «یکشنبه آخر» و «بر بال ملائک» مهمان صدوشصتمین برنامه شب خاطره بود. او درباره پخش غذا بین رزمندگان همراه خواهر و برادرش در خرمشهر و عید قربان خاطره گفت. این روایت را ببینیم.خاطرات نرگس دلیررویفر
نرگس دلیررویفر، همسر شهید عباس دوران (۲۰ مهر ۱۳۲۹ - ۳۰ تیر ۱۳۶۱) مهمان صدوبیستویکمین برنامه شب خاطره (1 آبان 1382) بود. او در حاشیه این برنامه با گرامی داشتن یاد همسر شهیدش درباره آخرین دیدار شهید دوران با فرزندشان امیر، خاطره گفت. این روایت را ببینیم.خاطرات حسن محمدی
مرحوم حسن محمدی، رزمنده دوران دفاع مقدس، مهمان صدوبیستونهمین برنامه شب خاطره (مرداد1383) بود. او درباره شب 17 اردیبهشت 1361 و عملیات بیتالمقدس خاطره گفت. او گفت زمانی که ما از روی پل پیروزی منتقل میشدیم مأموریت ما این بود که 78 تانکِ تی72 عراقی را سالم بگیریم. برای این کار باید نیروهای عراقی را دور میزدیم و از پشت توپخانه وارد عمل میشدیم. این روایت را ببینیم.خاطرات مژده امباشی
مژده امباشی، امدادگر دوران دفاع مقدس، مهمان صدوبیستونهمین برنامه شب خاطره (مرداد1383) بود. او درباره درگیری بین نیروهای ایرانی و عراقی در بندر خرمشهر و پانسمان زخم مجروحان برای انتقال به بیمارستان طالقانی، خاطره گفت. این روایت را ببینیم.خاطرات زهرا سیاهپوست - 6
زهرا سیاهپوست، امدادگر اورژانس دوران دفاع مقدس، مهمان صدوبیستوهشتمین برنامه شب خاطره (4 تیر 1383) بود. او درباره عملیات مرصاد در سال 1367 و بعد از قطعنامهای که امام خمینی(ره) موافقت کرد، خاطره گفت. این روایت را ببینیم....
20
...
آخرین مطالب
پربازدیدها
شانههای زخمی خاکریز - 5
اولین دژبانی سر راه ـ صالحآباد ـ اولین ایستگاه صلواتی هم بود. شربتی خوردیم و بعد مستقیم حرکت کردیم به طرف مهران که هنوز التهاب عملیات چند هفته پیش والفجر ـ 3 را در خود داشت. تپه «کلهقندی» آنجا بود. بچههای لشکر 27 در این تپه عملیات کرده بودند. تعریف میکردند: وقتی عملیات شد، عراقیها در محاصره قرار گرفتند. مدتی که گذشت وضع بسیار بدی پیدا کردند، به طوری که با هلیکوپتر برایشان غذا میآوردند.






