معرفی کتاب ملازم اول؛ غواص

ملیحه کمال‌الدین

01 اردیبهشت 1400


«ملازم اول؛ غواص» عنوان کتاب خاطرات محسن جام‌بزرگ است که توسط محسن صیفی‌کار تدوین شده و توسط انتشارات سوره مهر و با همکاری حوزه هنری استان همدان در سال 1398 منتشر شده است.

محسن جام بزرگ، از غواصان واحد اطلاعات عملیات لشگر ۳۲ انصارالحسین(ع) همدان بود که از طرف آموزش و پرورش همدان به جبهه اعزام شد و در عملیات‌های والفجر ۲، والفجر ۵، والفجر ۸، عملیات انصار در جزیره مجنون حضور داشت. او در نهایت در عملیات کربلای ۴، با جراحات بسیار شدیدی به اسارت دشمن در آمد.

کتاب با پیش‌گفتار و مقدمه‌ای کوتاه آغاز می‌شود و سپس در بیست و شش بخش تقسیم‌بندی شده و با نمایه‌ها پایان می‌یابد. در مقدمه کتاب می‌خوانیم: حکایت او [محسن جام‌بزرگ] حکایت ویژه‌ای است که در اوج جنگ به فاصله دو سال، دو زندان را تجربه می‌کند و از هر دو به سلامت می‌رهد. این سلوک از بلندی‌های «حاج عمران» در سال 1362 کلید می‌خورد و در کربلای چهار به قلب «حوت» اروند خاتمه می‌یابد و به مشیت الهی دوباره آغاز می‌گردد و این دور چند دور تکرار می‌شود. او در بیان روایت‌ها، دقیق، منصف و همچنان ایثارگر است. جام‌بزرگ، حتی چیزهایی را بیان می‌کند که معمولاً افراد از گفتن آن‌ها طفره می‌روند! صداقت و وثاقت در روایت او موج می‌زند.

سه بخش نخستین کتاب مربوط به دوران کودکی، نوجوانی و سربازی راوی است. او که در دهم خرداد 1332 به دنیا آمده است، در این سه بخش از خانواده، تحصیل، عشقش به والیبال و چگونگی انجام سربازی‌اش سخن گفته است. در بخش چهارم کتاب به پیروزی انقلاب اسلامی و برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی می‌رسیم و پس از آن به نحوه اعزام راوی به جنگ پرداخته می‌شود. در فصل‌های بعدی کتاب روایت‌های عملیات‌هایی که راوی در آن‌ها شرکت داشته آورده شده است.

در بخش نهم کتاب، جریان چپ کردن یک جیپ و به زندان رفتن راوی را می‌خوانیم. در بخش هجدهم کتاب هم روایت کاملی از اعزام محسن جام‌بزرگ به حج در سال 1364 و پیش از عملیات والفجر هشت آمده است.

در بخش بیست و سوم کتاب، چگونگی به اسارت درآمدن راوی در عملیات کربلای چهار آمده است. در این فصل که گوشه‌ای از سند مظلومیت رزمندگان غواص است، می‌خوانیم: بعد از انفجار، عراقی‌ها برگشتند بالای سرم و من تازه دو ریالی‌ام افتاد که اسیر شده‌ام و فهمیدم چه خاکی بر سرم شده است! همان لحظه دلم رفت کربلای امام حسین (علیهالسلام) و یاد کاروان اسرای کربلا افتادم. به خودم دلداری دادم که ادامه رسالت و جهاد من لابد در اسارت است؛ البته اگر زنده بمانم! تازه می‌توانم زبان عربی هم یاد بگیرم و این دل چه وعده هایی می‌داد در آن وانفسای آغاز اسارت! علاوه بر آن دو، یکی یکی عراقی‌ها اضافه می‌شدند؛ درست مثل کلاغی که قارقار می‌کند و همه کلاغ ها را خبر می‌کند. هرچی کلاغ بود ریخته بودند سر من تا یک افسر غواص را از نزدیک مشاهده کنند. کلمه «ملازم غواص، ملازم اول» گویی قارقار آن‌ها بود و من فهمیدم که ملازم اول؛ یعنی ستوان یکم، یعنی بدبخت شدم رفت!

در بخش‌های بعدی کتاب، روایت‌های محسن جام‌بزرگ از روزهای اسارت آمده است. خاطرات او از درمانش در بیمارستان و انتقالش به پادگان الرشید و مشکلات اردوگاه و آسایشگاه را در این سه بخش می‌خوانیم. در نهایت در بخش بیست و ششم و پایانی کتاب، روایت آزادی او و دوستانش آورده شده است.

 این کتاب در قالب 708 صفحه با قطع رقعی و شمارگان 1250 نسخه و قیمت یکصد هزار تومان روانه بازار نشر شده است.



 
تعداد بازدید: 3734


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 93

یک‌بار از دور یک جیپ ارتشی آواره در جاده اهواز ـ آبادان نمایان شد آن را متوقف کردیم. سرنشینان آن سه نفر سرباز و سه نفر شخصی بودند. دو نفر از سربازها پایین آمدند و از ما پرسیدند «شما کی هستید و چرا جلوی ما را گرفته‌اید؟» وقتی متوجه شدند که ما عراقی هستیم و تا اینجا آمده‌ایم بهت‌زده به هم نگاه کردند. به آنها دستور دادیم به آن طرف جاده بروند تا ماشین بیاید و آنها را به بصره ببرد.