نقش تاریخ شفاهی در ساخت مستند زندگانی شهید محمود کاوه، فرمانده تیپ ویژه شهدا
شهید محمود کاوه فرمانده تیپ ویژه شهدا از جمله فرماندهانی است که تاکنون نوشتههای بسیاری دربارهاش به رشته تحریر درآمده است؛ اما در دنیای تصویر چندان به روایت زندگانی وی از تولد تا شهادت توجهی نشده است. آقای علی حمید در ساخت یکی از قسمتهای مجموعه مستندهای «فرماندهان» به وی توجه کرده و احوال او را در قالب ۲۵ دقیقه روایت کرده است.
خدای من، مرا به تحمّل مشقتها و محنتها طاقت بسیار نیست... یک قدم بسوی من بنگر و یک لحظه به کار من بپرداز و مرا به نفس خویش فرو مگذار، زیرا موجودی مستمند و بینوا بیش نباشم و مصلحت خویش ندانم. کار مرا هرگز به مدرم وامگذار. زیرا مردم به رویم پیشانی ترش میکند و هرگز مرا محتاج خویشاوندان مساز. زیرا خویشان، بیگانهوار از مساعدت و محبت محرومم میکنند. اگر ببخشند اندک ببخشند و در برابر بخشش اندک منت بسیار گذارند و مذمت بسیار روا دارند.
من از سالها پیش در فکر ایجاد یک حزب و جمعیت سیاسی اسلامی بودم. بهخصوص پس از سال 1332 و کودتای 28 مرداد 1332 و با توجه به تجربهای که از نهضت ملی ایران در سالهای 1329 تا 32 به دست آوردم سخت معتقد بودم که باید نیروهای ما به شکل یک تشکیلات سیاسی اسلامی فعال در بیایند.
کتاب «امدادگر کجایی؟» خاطرات «علی عچرش» امدادگر سالهای دفاع مقدس در منطقه خوزستان است که با قلم معصومه رامهرمزی منتشر شده است. دقت نظر و حساسیت نویسنده بر مستند بودن خاطرات، جمع آوری اطلاعات از منابع موجود و انجام کار پژوهشی و همچنین انجام مصاحبههای همعرض، شفافیت تاریخ شفاهی کتاب را دو چندان میکند.
یکی از آثار برنده شده در آیین پایانی سیزدهمین جایزه ادبی جلال آلاحمد، کتاب «گوهر صبر»، خاطرات گوهرالشریعه دستغیب بود که توسط طیبه پازوکی نوشته شده و انتشارات سوره مهر آنرا در سال 1398 منتشر کرده است. به همین مناسبت، در سایت تاریخ شفاهی ایران، گفتوگویی اختصاصی با طیبه پازوکی، نویسنده این کتاب ترتیب دادیم که در ادامه میخوانید.
خدایا، ما به امید تو آمدهایم. الهی تو را سوگند میدهیم به عصر، که هر لحظه دریای بیانتهای رحمت تو موجزنان است، از بندگان گنهکارت در گذر. در گذر که شرمندهام، شرمسارم. بس توبهها که شکستهام. بس عهدها که بستهام و گسستهام. هر نفس به گناهی آلودهام.
مسجد کرامت مشهد در نزدیکی حرم مطهر امام رضا(ع) قرار دارد و آیتالله خامنهای از آذر تا اسفند 1352 به عنوان پیشنماز ثابت این مسجد شناخته میشدند. در دورهای که ایشان پیشنماز مسجد کرامت بودند، با اهتمام به نکاتی به ظاهر ساده، نماز جماعت را تبدیل به خاطرهای به یادماندنی برای نمازگزاران کرده بودند. آنچه در ادامه میخوانید، روایتهای شفاهی است از این دوره زمانی که از کتاب «مسجد رهبر» تاریخ شفاهی مسجد کرامت برداشت شده است.
در آن سال دکتر رمضان عبدالله سفری به ایران داشت و نیروی قدس از من خواسته بودند که ایشان را به خاطر درد پایشان ویزیت کنم. وقتی من برای ویزیت ایشان رفتم، دیدم حاج قاسم نیز آنجا تشریف دارند و دوستان، من را به ایشان معرفی کردند...
خدای من، مرا به تحمّل مشقتها و محنتها طاقت بسیار نیست... یک قدم بسوی من بنگر و یک لحظه به کار من بپرداز و مرا به نفس خویش فرو مگذار، زیرا موجودی مستمند و بینوا بیش نباشم و مصلحت خویش ندانم. کار مرا هرگز به مدرم وامگذار. زیرا مردم به رویم پیشانی ترش میکند و هرگز مرا محتاج خویشاوندان مساز. زیرا خویشان، بیگانهوار از مساعدت و محبت محرومم میکنند. اگر ببخشند اندک ببخشند و در برابر بخشش اندک منت بسیار گذارند و مذمت بسیار روا دارند.