«تدوین در تاریخ شفاهی» به روایت 15 مقاله
محمدعلی فاطمی
02 خرداد 1397
اواخر سال 1396 کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی، کتاب «تدوین در تاریخ شفاهی: مجموعه مقالات هفتمین و هشتمین همایش تاریخ شفاهی» را منتشر کرد. این کتاب 272 صفحهای توسط علی ططری تدوین شده است.
در شناسنامه کتاب یادآوری شده که هفتمین همایش تاریخ شفاهی 11 بهمن 1390 در کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی برگزار شده و هشتمین همایش 3 اردیبهشت 1392 در دانشگاه اصفهان. بنابراین ابتدا مقالات هفتمین همایش آمده و سپس مقالات هشتمین همایش آورده شده است.
به این ترتیب در این کتاب این مقالات دیده و خوانده میشوند: مرز میان خاطره و تاریخ شفاهی در تدوین کتابهای جنگ با نگاهی به کتاب «دا» و نقد محتوای آن (غلامرضا آذری خاکستر)، معرفی، تحلیل و نقد کتاب خاطرات عزت شاهی (مهدی ابوالحسنی ترقی)، جستاری بر تاریخ شفاهی و تقدم گفتار بر نوشتار (فائزه توکلی)، آموزش بررسی یافتههای تاریخ شفاهی (حسین روحانی صدر)، نقد کتاب سفیر هفت هزار روزه: خاطرات سید تقی موسوی درچهای (سیدمحمود سادات بیدگلی)، شیوههای حفظ شفاهیت متن و آزمون صدق روایتها در تاریخ شفاهی (علیاصغر سعیدی)، تدوین متن در تاریخ شفاهی چگونه و از کجا آغاز میشود؟ (حمید قزوینی)، شعبان جعفری از لمپنیزم تا روایتگری (سعیده محرمی)، باید و نبایدهای تدوین در تاریخ شفاهی (ابوالفتح مؤمن)، حدود ویرایش در تاریخ شفاهی (حبیبالله مهرجو)، تجزیه و تحلیل در تدوین تاریخ شفاهی: رویکرد جدید در تحقیق کیفی (مرتضی نورایی، محمدرضا فیروزکوهی)، تبدیل گفتار به نوشتار در تاریخ شفاهی: رویکردها و روشها (سیده میترا هاشمی)، تاریخ شفاهی در مدارس: ضرورت و راهکارها (مهدی ابوالحسنی)، کاربرد روش پدیدارنگاری در آموزش تاریخ شفاهی (فائزه توکلی) و تاریخ شفاهی و آموزشهای علمی کاربردی (مرتضی نورایی و مهدی ابوالحسنی).
این فهرست نشان میدهد که کتاب «تدوین در تاریخ شفاهی: مجموعه مقالات هفتمین و هشتمین همایش تاریخ شفاهی» 15 مقاله دارد که 4 عنوان آنها به صورت مستقیم به نقد و بررسی کتابهای شامل خاطرات شفاهی پرداختهاند.
تعداد بازدید: 5643








آخرین مطالب
پربازدیدها
شانههای زخمی خاکریز - 4
هر کس که میتوانست خودش را به پنجره رساند و سرش را بیرون کرد تا هوای تازه استنشاق کند. شیشه دستم را پاره کرده بود. یکی از بچهها گفت که بروم پانسمان کنم. گفتم: ـ آنها آنجا منتظر هستند، پام برسه کتک میخورم. یکی از بچهها که اسلحه را از دستم گرفته بود، پرسید: ـ دستت چه شده؟ با تردید گفتم: ـ شیشه رفته، پاره شده.






