بررسی و نقد کتاب «تاریخ شفاهی و جایگاه آن در تاریخ‌نگاری معاصر ایران»


21 فروردین 1395


کتاب «تاریخ شفاهی و جایگاه آن در تاریخ‌نگاری معاصر ایران» در گروه روش‌شناسی و تاریخ‌نگاری پژوهشکده تاریخ اسلام بررسی و نقد می‌شود.*

این نشست با حضور مرتضی رسولی‌پور، علیرضا ملایی توانی و مهدی ابوالحسنی ترقی، دوشنبه 23 فروردین از ساعت ۱۷ تا ۱۹ در نشانی تهران، خیابان ولی‌عصر(عج)، خیابان شهید عباسپور، خیابان رستگاران، کوچه شهروز شرقی، شماره ۹ برگزار خواهد شد.

کتاب «تاریخ شفاهی و جایگاه آن در تاریخ‌نگاری معاصر ایران(1385- 1358ش)» نوشته مرتضی نورایی و مهدی ابوالحسنی ترقی، سال گذشته توسط پژوهشکده تاریخ اسلام در 430 صفحه منتشر شده است.

این کتاب از سه بخش تشکیل شده است؛ بخش اول: مباحث نظری و روش‌شناسی تاریخ شفاهی (شامل 6 فصل تاریخچه و فلسفه تاریخ شفاهی، سنت شفاهی و تاریخ شفاهی، خاطره‌نگاری و تاریخ شفاهی، موضوع و موضوع‌یابی در تاریخ‌نگاری شفاهی، مصاحبه (سازوکار تاریخ شفاهی) و مشکلات نظری و کارکردی تاریخ شفاهی)، بخش دوم: کارکرد تاریخ شفاهی در تولیدات تاریخ معاصر‌ (شامل 4 فصل‌ جایگاه تاریخ معاصر در مطالعات تاریخی، روش علمیِ تاریخ شفاهی در مطالعاتِ تاریخ معاصر، معرفی و تحلیل تولیدات تاریخ شفاهی ایران و معرفی و تحلیل تولیدات تاریخ شفاهی ایران (خارج کشور)، بخش سوم: ویژگی‌ها و آسیب‌شناسی تاریخ شفاهی ایران (دربرگیرنده سه فصل ویژگی‌ها، آسیب‌ها و راهکارها؛ امتیاز‌ها و آسیب‌های مراکز و تولیدات تاریخ شفاهی ایران و راهکارهایی برای بهینه سازی کارکرد تاریخ شفاهی در تاریخ‌نگاری معاصر ایران).


*این نشست برگزار شده است و گزارش آن به زودی در سایت تاریخ شفاهی ایران منتشر می‌شود.

 

مطلب مرتبط: تاریخ شفاهی و جایگاه آن در تاریخ‌نگاری معاصر ایران



 
تعداد بازدید: 3664


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.