نشست شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی در زمینه ادبیات دفاع مقدّس(2)

خاطره‌نگاری و خاطره‌شناسی، ما را به تاریخ شفاهی سوق می‌دهد


03 فروردین 1395


چهارصد و سی‌وهشتمین جلسه شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی، که در سوم آذرماه 1393 برگزار شد، با حضور سه تن از مسئولان و محقّقان مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری در حوزه‌ هنری (مرتضی سرهنگی، مدیر مرکز؛ هدایت‌الله بهبودی، مدیر دفتر ادبیات انقلاب اسلامی؛ علیرضا کمری، معاونت پژوهشی دفتر ادبیات و هنر مقاومت) رنگ دفاع مقدّس گرفت و استادان حاضر در این نشست به طرح پرسش‌ها و دغدغه‌های خود در این عرصه پرداختند. دومین بخش گزارش کامل این نشست در ادامه خواهد آمد. این گزارش به تازگی توسط فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی و در قالب ضمیمه دومین شماره نشریه «ادبیات انقلاب اسلامی» این فرهنگستان منتشر شده است.

 

سلیم نیساری: به سهمِ خودم، از حضور میهمانان گرامی در این جلسه و از گزارش‌های آموزنده آنان استفاده کردم. از جناب دکتر حدّاد عادل هم که در برنامه امروز این بحث با ارزش را، که تنوّعی داشت، منظور فرمودند باید سپاسگزار بود.

نکته‌ای که می‌خواهم عرض کنم مربوط است به کاربرد کلمات و اصطلاحات. آن نویسنده، که نام کتابِ خود را «دستور غلط‌نویسی» گذاشته است، این سوء تفاهم را ایجاد می‌کند که کاربرد این غلط‌ها مُجاز است؛ امّا شاید بهتر بود نام کتاب را می‌گذاشت: «گزارشی از کاربردهای نامتداول کلمات در نامه‌های سربازان».

نکته دیگر که می‌خواهم عرض کنم این است که تاریخ وظیفه‌اش معلوم است و ارزش تاریخ به اصالت و واقعیت گزارش‌های آن بستگی دارد. کسی که تاریخ می‌نویسد، اگر به ابتکار و به ذوقِ خود شاخ‌و‌برگ‌هایی به متن وقایع تاریخی بیفزاید، حاصل کارش از حیطه تاریخ‌نویسی بیرون می‌افتد.

مطلبی که اینجا گفته شد ـ‌ اگر درست شنیدم‌ـ‌ این بود که، بر اساس خاطره‌های شرکت‌کنندگان در دفاع مقدّس، داستان‌هایی نوشته می‌شود. البتّه، مندرجات آن‌قبیل داستان‌ها در جای خود بسیار با ارزش است و در تقویت روح ایمان و تقویت مبانی و احساسات دینی و میهنی مؤثّر. امّا، به تصوّر بنده، حیف است که اصالت خاطره‌ها با حواشی داستان‌های تخیلی آمیخته شود. گمان می‌کنم بهتر است، در گزارش‌های کسانی که درباره اتّفاقات دفاع مقدّس مطالبی می‌نویسند، تکلیف خواننده معلوم بشود و بداند آنچه می‌خواند یک خاطره اصیل و مستند است یا شرح یک داستان تخیلی.

ژاله آموزگار: خاطره کوچکی می‌خواهم نقل کنم که آقای دکتر صادقی هم در آن زمان حضور داشتند. پروفسور دومِناش، استاد زبان پهلوی ما، در کلاس، خاطره‌ای از جنگ جهانی دوم تعریف کرد؛ او ‌گفت: در آن موقع، امیل بنونیست[1](زبان‌شناس و ایران‌شناس برجسته فرانسوی) در سوئیس بود، ولی می‌خواست خبر مرگ دانشمند دیگری را بدهد که نامش «دود» بود. چون همه نامه‌ها کنترل می‌شد، خبر مرگِ او را با این جمله به خطّ پهلوی داد: «دودْ دود شد»! و ما خبرِ این اتّفاق مهم را توانستیم با این عبارت پهلوی میانِ خود ردّ و بدل کنیم. این خاطره‌ای بود که من و دکتر صادقی از زبان استادِمان دومِناش شنیدیم.

علی‌اشرف صادقی: همین آقای دومِناش، که زبان‌شناس و ایران‌شناس بسیار بزرگی بود، می‌گفت: وقتی بنونیست در شهر لیون[2] فرانسه گرفتار شده بود، چون اصلش یهودی بود و می‌خواست به‌کمک دومِناش که شاگرد پیشینِ او و استاد بعدی زبان پهلوی و ساکن در پاریس بود راهی برای فرار پیدا کند، برای او پیغامی می‌دهد و می‌گوید که مرا از اینجا نجات بدهید. می‌بیند به هر زبانی بنویسد (به انگلیسی، فرانسوی، آلمانی) نازی‌ها می‌خوانند و می‌فهمند. بنابراین، به زبان پهلوی می‌نویسد: من یک پاساژ (= پاراگراف) پهلوی دارم که بسیار دشوار است. شما در حلّ آن کمک کنید. و همچنین، می‌نویسد: من در شیر هستم؛ چون «لیون» یعنی «شیر». پاساژ در فرانسه، غیر از پاراگراف، همچنین، به معنی «عبور» است. بنابراین، مرادش این بوده است که خیلی عبور از اینجا به جای دیگر مشکل است؛ شما این «پاساژ» را برای من شرح بدهید و مشکلِ مرا حل کنید.

بهاءالدین خرّمشاهی: بنده هم خوشحالم از اینکه مسئله میهنیِ مهمّی امروز در این نهاد بزرگ و علمی بحث شد. متأسّفم که دیر رسیدم... در کتاب هفته [شماره 448 (پیاپی 1100)]، در پرونده جنگ حرف‌هایی که مطرح شده بود مشابه و هم‌راستا با حرف‌هایی است که در اینجا مطرح شد. آقای دکتر مسعود کوثری، مدیرعامل شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، حرف‌های مهمّ و بعضاً کم‌سابقه‌‌ای زده و گفته بودند در تاریخ جنگ باید تعارفات را کنار بگذاریم. بالأخره، این جنگِ بزرگی بوده و برای ما جنبه دفاعی، میهنی و حتّی دینی هم داشته است. یعنی، بنا بر اعتقادات دینی، ما همه کشته‌شدگا‌نمان را شهید می‌دیدیم و می‌دانیم. سال‌ها پیش، عدّه‌ای پیش آقای فانی آمدند که می‌خواهیم دانشنامه یا دایرهالمعارف جنگ بنویسیم؛ و راهنمایی‌های خوبی از ایشان دریافت کردند؛ شاید از من هم مطالبی پرسیده باشند. زمان زیادی الآن ـ‌25 سال‌ـ از پایان جنگ می‌گذرد. گویی، ما نمی‌خواهیم دریابیم و می‌خواهیم آدم‌هایی که جنگ را دیده‌اند فوت کنند تا ما تاریخ جنگ را بنویسیم. ادبیّات جنگ، یعنی رمان نوشتن بر مبنای رئالیستیِ جنگ، هم اهمّیّت دارد. رمان بزرگ و در واقع حماسه جنگ را نویسندگان بزرگی مثل آقای دولت‌آبادی یا آقای مرادی کرمانی، اگر قبول بکنند، خودشان بنویسند یا زیر نظرشان نوشته شود. برای ادبیّات جنگ هم سازمان‌هایی حتماً وجود دارد که به این آثار جایزه بدهند. البتّه، از نظر سینمایی، وضعِ ما خیلی بد نیست. من شخصاً کم فیلم می‌بینم، ولی بسیار به فیلم علاقه دارم. چند فیلم خیلی خوبِ جنگی هم دیده‌ام؛ فیلم لیلی با من است طنز بسیار زیبایی دارد و در هر جای جهان هم طنز محسوب می‌شود. موضوعِ آن ماجرای کسی است که نمی‌خواهد جبهه برود، ولی به جبهه برده می‌شود. این فیلم طنز دل‌نشینی دارد. در کتاب فرهنگ جبهه هم طنزهایی وجود دارد؛ بعضی تلخ‌‌اند و بعضی واقع‌نما. یک نمونه‌اش این است که به بسیجی می‌گفته‌اند «یک‌بارمصرف»! این تعبیرْ اعماق تراژیک را نشان می‌دهد. عرضم این است که ما اگر تاریخ جنگ یا دفاع مقدّس را ـ‌فرق نمی‌کندـ درنیابیم، دیگر از معمّرین و جنگ‌دیده‌ها و پشتِ جبهه‌ای‌ها به‌زودی خبری نخواهد ماند. یعنی اگر بیست سالِ دیگر بگذرد، باید جنگ را فقط بر مبنای گزارش‌ها نوشت؛ نه مشاهدات و تجربه‌های ملموس بسیاری انسان‌ها. من دل‌خونم از این تعبیر «فتح خرّمشهر» که در رسانه‌ها می‌گویند و می‌نویسند. ما شهرِ خودمان را گرفتیم. این «بازپس‌گیری» است نه «فتح»؛ «استرداد» است. اگر بصره بود، می‌توانستیم بگوییم «فتح بصره». ولی خیلی دل‌شکن است؛ این تعبیر را برای آزادسازی شهر خودمان نباید به کار بُرد.

●‌ نظام رسانه‌ایِ ما درباره جنگ، تفاوت بین تبلیغ و تعقّل را بداند و درباره جنگ تعقّلی صحبت بکند

من نمی‌دانم که ما سازمان ادبیّات دفاع مقدّس داریم یا نه، حتماً که داریم؛ إن‌شاءالله که هم تاریخ بنویسند و هم زیر نظر یا به دست و به قلم داستان‌نویسانی بزرگ، که دو نفر را اسم بردم، داستان بنویسند. [در این صورت]، بی‌شک، حماسه‌ای شبیه جنگ‌وصلح تولستوی خواهد بود. امّا تاریخ جای خود را دارد، تاریخ را دریابیم. تاریخِ معاصر بیست‌وپنج سال گذشت؛ لازم است دانشنامه جنگ را بنویسند و یک‌به‌یکِ حمله‌ها و دفاع‌ها در آن توضیح داده شده باشد. آقای مسعود کوثری، در کتاب هفته، گفته بودند ما در تاریخ‌نویسی گرفتاری داریم و آن‌هم ایدئولوژی ‌ماست؛ معتقداتِ ما باعث می‌شود ما همیشه امدادهای غیبی ببینیم و بگوییم که این واقعیّت داشت، این رؤیا نبود. یا مثلاً بگوییم بزرگان دین، اولیاءالله آمدند و نگذاشتند به دست دشمن بیفتیم یا کشته شویم؛ چنان‌که ما در دایره‌المعارف تشیّع هم این مسئله را داشتیم. زندگانیِ ائمّه یا چهارده معصوم، علیهم‌السّلام، را بزرگ‌مرد مورّخی مثل استاد زریاب خویی با دیدِ تاریخی نوشته بودند و ما دیدیم این نگاه تاریخی صرف برای خوانندگانِ ما تکان‌دهنده است. این بود که از بزرگ‌مرد دیگری، شادروان دکتر محمّدحسین مشایخ فریدنی،‌ خواستیم مناقب و فضائل ائمّه را برای ما بنویسند و از رفتار و منش آنان یاد کنند و بدین‌ترتیب، کارمان بی‌عیب شد. باری، عرضم این بود که ایدئولوژیک دیدنِ جنگ به نفع حقیقت نیست. آقای کوثری در آن مصاحبه گفته‌اند ما شکست هم داشته‌ایم، شکست‌های مقطعی؛ در کلّ جنگ که شکست نخوردیم. اصلاً، پیروزیِ ما نباختن در جنگ بود. عراق هم پیروز نشد؛ ما هم پیروز نشدیم، امّا پیروزیِ بزرگ ما این است که بیش از این آسیب ندیدیم و از کشورمان یک‌وجب هم به دست دشمن نیفتاد. ولی ما همین‌که بخواهیم تاریخ اعتقادی بنویسیم باید مواظب باشیم، چون بالأخره مُرّ حقیقت نخواهد بود. ما تا می‌توانیم حقیقت را باید بنویسیم، چون نسلِ ما مسئول است. آیندگان می‌گویند نسلی که جنگ را اداره کرد و نسلی که پشت جبهه مواظبت می‌کرد و فرهنگستان و سازمان‌هایی داشت برای دانشنامه‌نویسیِ جنگ کاری نکردند.

هوشنگ مرادی کرمانی: آنچه من در دلم بود و می‌خواستم بگویم استاد خرّمشاهی گفتند. باید وقایع جنگ را از زیر بال ایدئولوژی و تفکّر خاصّی که برای ساخت این کتاب‌ها و فیلم‌ها هست دربیاوریم؛ باید وجهه انسانی آن را دریابیم و اجازه دهیم کسانی که آن‌جور هم فکر نمی‌کنند آن‌ها هم بنویسند که بتواند ماندگار بشود. مثلاً، چرا وداع با اسلحه(نوشته همینگوی) یا زمین سوخته(نوشته احمد محمود) ماندگار شده، چون از یک زاویه و نگاهِ نو به موضوع پرداخته شده است. استاد سلیم نیساری فرمودند داستانْ تخیّل است. تمام داستان‌هایی که از جنگ‌های مختلف نوشته‌اند با تخیّل و خواستِ ذهنی‌شان تلفیق شده است. این‌ها واقعیّت را از صافی ذهن خلاّقِ خودشان عبور داده‌اند، هنرمندانه و شیرینش کرده‌اند، جذّابش کرده‌اند و موقعیّت‌هایی پیش آورده‌اند که خواندنی شده است؛ وگرنه تاریخ و مستندات که هست. پشت همه رمان‌ها، داستان‌ها، فیلم‌ها هنرمندی بوده است و هنرمند هم کسی نیست که بخواهید به او بگویید چه کار کن؛ او می‌تواند از زوایای مختلف به موضوع نگاه کند. ما می‌توانیم به کسانی که در جنگ شرکت کردند و از اقلّیّت‌های مذهبی بودند و خاطره هم دارند و جنگیدند و شهید هم داده‌اند و از این مملکت بودند در داستان‌نویسی جنگ توجّه کنیم؛ امّا خیلی کم این اتفاق افتاده و من داستانی در این باره نخوانده‌ام. کتاب بیست‌وسه نفر(نوشته احمد یوسف‌زاده، دوست و همشهری بنده) ماجرای بچّه‌هایی است که زیر 16 سال به جبهه رفته بودند و اسیر می‌شوند و این‌ها را می‌برند پیش صدّام. این کتابِ خاطرات بسیار بسیار خوب بود، موضوعی نو و

●‌ اینکه جنگ‌رفته‌ها و جبهه‌دیده‌ها چگونه جنگ را دیده‌اند و چگونه روایت کرده‌اند، یک موضوع تاریخی و تاریخ‌شناختی است

جذّاب داشت، امّا بعضی جاهاش باعث حیرت و تعجّب می‌شد! مثلاً در جایی از کتاب، افسرِ اسیر ایرانی، وقتی می‌خواست غذا بخورد، عکس زن و بچّه‌اش را درمی‌آورد می‌بوسید و می‌گذاشت روبه‌روی خودش و غذا می‌خورد؛ ببینید چقدر انسانی و لطیف و شاعرانه است! بعد، زیرِ این مطلب، نویسنده توضیح می‌دهد این‌ها آدم‌های شجاعی بودند که جنگیدند؛ امّا اشاره می‌کند که این اصلاً شجاعت نیست و رفتار این افسرِ اسیر (با روحیه لطیف و خانواده‌دوست) را مذمّت می‌کند و به‌پای ضعف و سستی او می‌گذارد. یا مثلاً از سازمان ملل برای بازدید آمده‌اند و نقل شده است که این‌ بچّه‌ها به وضع لباس و پوششِ آن خانم گیر داده و کلّی درباره او نوشته که لباسش این‌طور بوده. شما با لباس خبرنگار و نماینده صلیب سرخ چه کار دارید، باید به فکرش کار داشته باشید، به فرهنگ و موقعیت جامعه‌اش نگاه کنید. این‌ها باعث می‌شود تصویر جنگجویانِ ما چرک شود و واقعیّت‌ها پشت پرده بمانند؛ باید کسانی بنویسند که موقعیّت‌های گوناگون و خصوصیات گوناگون آدم‌های جنگ را بشناسند و روی کاغذ بیاورند تا ماندنی بشود و پیش‌فرضی مثل مسلمان و اسلام‌هراسی برای آنان که در این حوزه‌ها نیستند فراهم نکند. من خیلی کم داستان‌های جنگی خوانده‌ام و کمتر فیلم جنگی دیده‌ام، امّا همین‌ها که خوانده و دیده‌ام در بیشترشان آدم‌ها یک‌بُعدی بوده‌اند؛ در لباس جنگ و پشت هر اسلحه‌ انسانی است با گوشت و پوست و روحیات متفاوت. اتّفاقاً، در تنگناها، انسان بیشتر خودش را نشان می‌دهد. همیشه کس یا کسانی که در موشک‌باران شهرها و خبرهای پیروزی، به‌جای مارش نظامی و هر چیز دیگری که در جنگ‌ها کاربرد داشت و دارد، تصمیم می‌گرفتند سرود «ای ایران» را از رادیو و تلویزیون پخش کنند تحسین کرده‌ام و به هوشمندی‌شان آفرین گفته‌ام؛ چون فراگیری این سرود در هر ایرانی با هر نوع تفکّر و قومیت بی‌نظیر یا کم‌نظیر است.

 

مهدی محقّق: سال‌های جنگ، 2-3 سال پی‌درپی به قاهره سفر کردم. در آن‌وقت، کسی از ایران به قاهره نمی‌توانست سفر بکند؛ چون مصر هم‌داستان بود با عراق. آنجا در المجمع ‌اللغه العربیّه دکتر صالح علی، که مورّخ و جغرافی‌دان بود و خُطّه‌البصره و خُطّهالکوفه را تألیف کرده، آمده بود. ما با هم سلام‌علیک داشتیم. او نکته‌ای گفت؛ صالح علی رئیس المجمع ‌العلمی ‌العراقی بود. او گفت: صدّام دستور داده که دیگر کلمه «الفُرس المجوس» را در تبلیغات و رسانه‌ها به کار نبرند. قبل از زمانِ آن‌ها می‌گفتند: ما در برابر فُرس المجوس هستیم. امّا دیدند این حرف موجب تزلزل در ذهن سربازهای عراقی شده، چراکه آن‌ها خودشان قمار می‌کردند و مشروب می‌خوردند و حالا این رئیس مملکتْ کسانی را که نماز و دعا می‌خوانند، یعنی رزمنده‌های ایرانی، را فُرس المجوس می‌نامد. از این رو، دستور داده که این تعبیر را دیگر به کار نبرند. این حرف را دکتر صالح علی، رئیس المجمع ‌العلمی ‌العراقی، به من گفت.

غلامعلی حدّاد عادل: خیلی متشکّرم. می‌خواستم خواهش کنم از استاد موحّد؛ دریغ است ما در این جلسه به‌یاد‌ماندنی سخنی از استاد موحّد نشنویم.

محمدعلی موحّد: خیلی ممنونم، اظهار لطف می‌فرمایید. بنده چند نکته می‌خواهم عرض کنم در ارتباط با مطالبی که مطرح شد. اوّلاً راجع به عظمت جنگ که فرمودند؛ در ظاهر، ایران با صدّام درگیر بود امّا، در باطن، طرفیّتِ ایران با همه گردن‌کشان روزگار بود. بنده در پرونده دعوای ایران علیه امریکا در قضیّه سکّوهای نفتی، که آمدند و زدند، جزء تیم دفاعی ایران بودم در دادگاه جهانی لاهه (IJC). آنجا هر دو طرف مجبور بودند مسائل مربوط به جنگ را مطرح کنند. شهادت‌نامه‌ها و اسناد را آوردند و آدم‌هایی مثل وزیر جنگِ امریکا شهادت دادند. آن‌ها بودند که صدّام را عَلَم کردند و انداختند به میدان جنگ و گمان می‌کردند هر دو طرف همدیگر را این‌قدر می‌زنند که هر دو از پا می‌افتند. تا مدّتی این‌جوری بود. هر وقت می‌دیدند کفّه ترازو به نفع یک طرف سنگینی می‌کند، می‌رفتند طرف دیگر را تقویت می‌کردند. این‌ها حقایقی است که در آنجا مطرح شد. اگر پرونده‌های این دادگاه را پژوهشگران یا دانشجویان بروند و بخوانند و اسناد را بیرون بیاورند، خواهند دید از روزی که این‌ها احساس کردند کفّه ترازو به نفع ایران می‌چربد و ایران دستِ بالا را دارد همه آن‌ها دست‌ به دست یکدیگر دادند ـ ‌فرق نمی‌کند روسیّه و امریکا و فرانسه و هرجای دیگر که شما فکر بکنید، این گردن‌کشانِ روزگار که علیه ایران بودندـ آن ‌طرف را تقویت می‌کردند، چون احساس خطر می‌کردند. نکته دیگر راجع به اینکه گفته شد گزارش‌هایی که از جبهه جنگ ضبط شده یا روی کاغذ آمده احیاناً این‌ها با گویش‌های غیر از فارسی بوده است، تأکید اینجا بیشتر روی این بود که به لحاظ زبان‌شناسی این‌ها ممکن است

●‌ باید کسانی بنویسند که موقعیّت‌ها و خصوصیّات گوناگون آدم‌های جنگ را بشناسند و روی کاغذ بیاورند تا ماندنی بشود

جالب توجّه باشند. مسئله زبان برای ما بسیار اهمّیّت دارد. ما می‌دانیم ملّیّت ما با تمامیّت خاک ایران بستگی دارد؛ می‌دانیم تبلیغات زهرآگینی هست روی منطقه‌هایی در ایران که با زبانی غیر از زبان فارسی صحبت می‌کنند. من معتقدم ما با زبان فارسی اسناد رسمی و نامه‌ها و کتاب‌هامان را می‌نویسیم، امّا خوب است نشان داده شود همه آن‌هایی که زبان مادریشان ترکی یا عربی، بلوچ یا کردی یا گیلکی بوده از آب‌وخاک ایران، از تمامیّت ایران، از استقلال ایران یک‌دلانه و به‌یک‌سان دفاع کردند. این‌ها به‌اندازه سر مویی کم نمی‌آورند از آن‌هایی که زبانشان فارسی بوده و مطالبشان را به فارسی گفته‌ا‌ند. نکته سومی که می‌خواهم عرض کنم این است که تمام تاریخِ ما تاریخ جنگ‌هاست و از باستانی‌ترین دوران‌ها تبلیغات از ملزومات جنگ بود و شعر مؤثّرترین ابزار تبلیغاتی آن ‌زمان‌ها بود و شاعران، همچون شیپورچیان و طبّالان، در تاخت‌وتازها همراه سپاهیان بودند و تنور جنگ را گرم نگاه می‌داشتند. جنگ، در ادبیاتِ ما، منشأ طبع‌آزمایی‌هایی است که از عصر طلایی قصیده‌سرایی به دست داریم. در زمان فتحعلی‌شاه، ما هجده سال جنگ داشتیم با روسیّه؛ یک جنگ دوازده‌ساله و یک جنگ شش‌ساله. ما فقط در مقابل صدّام نبود که هشت سال جنگیدیم. ما نمی‌جنگیم و اگر بجنگیم تا آن دقیقه آخر ‌‌می‌ایستیم؛ تا آنجایی که باید برویم می‌رویم. در جنگ‌های هجده‌ساله دوره فتحعلی‌شاه با روسیّه، متأسّفانه، جز چند قصیده از قائم‌مقام چیزی نداریم، در‌حالی‌که ایران بسیج عمومی بود و علمای ما می‌رفتند دهات و روستاها مردم را تشویق می‌کردند و رساله‌های جهادیّه نوشتند. شاید اشتباه کردند؛ البتّه اشتباه کردند، نمی‌بایست با پولادبازو دربیفتند. وقتی معلوم است کار به کجا می‌رسد، شما باید مقدورات و امکانات را در نظر بگیرید. ولی آنچه اتّفاق افتاد بسیج عمومی بود، امّا چرا چیزی در این باره نوشته نشده است و تنها اشاره‌هایی کرده‌اند در تاریخ؟ امتیاز نوشته‌های کسروی درباره مشروطه در مقایسه با نوشته‌های دیگران همین است که فضای جنگ و فضای درگیری‌ها بین مشروطه و استبداد را در نوشته‌های او حس می‌کنید؛ چیزی که در نوشته‌های دیگران نیست. شاید نکته‌های دیگری در نظر داشتم بگویم. می‌بخشید سنّ‌ و سالم جوری است که وقتی مبتدا را شروع می‌کنم تا به خبرش برسم مطلب یادم می‌رود که درباره چه داشتم صحبت می‌کردم. معذرت می‌خواهم، همین‌قدر فکر می‌کنم کافی باشد؛ می‌بخشید.

●‌ اگر بیست سالِ دیگر بگذرد، باید جنگ را فقط بر مبنای گزارش‌ها نوشت؛ نه مشاهدات و تجربه‌های ملموس 

حدّاد عادل: لازم است درباره کلمه ایدئولوژی توضیحی بدهم؛ چون ممکن است برای کسانی که این بحث‌ها را می‌شنوند موجب سوءتفاهم شود. این روزها گاه بحث ایدئولوژی‌زدایی مطرح می‌شود، با معنایی جز معنای منظور نظر آقای خرّمشاهی و آقای مرادی کرمانی. آقایان منظورشان این است که واقعیت‌های جنگ را نباید فراموش کرد و این واقعیت نزد کسانی است که آن را با گوشت و پوست و خونِ خود احساس کرد‌ه‌اند. به این واقعیّت‌ها باید اهمّیت داد و نباید گذاشت تحت‌الشّعاع حقایق ماورایی و ایمانی و قلبی قرار بگیرد. این حرفِ درخور توجهی است، لکن در اینکه این جنگْ سراسر با اعتقاد اداره شده و ادامه پیدا کرده است نیز نباید تردید کرد. چنین‌چیزی به معنای حذف عنصر اعتقادی از تاریخ جنگ نیست.

دوستان عزیز دفتر ادبیات مقاومت درباره ترجمه و خاطره‌های آثار مربوط به جنگ، چنانچه اطّلاعی دارید، به سمع اعضای شورا برسانید. درباره کتاب‌هایی هم که امروز لطف کردید و برای فرهنگستان به‌ هدیه آوردید اگر توضیح مختصری بدهید، سپاسگزار خواهیم شد.

علیرضا کمری: من به جهت کمبود وقت و گذرا طرح کردن مطالب نتوانستم آنچه در ذهن و نظر داشتم مطرح بکنم. باید عرض کنم شاید یکی از کم‌وکاستی‌های کارِ ما این باشد که نتوانستیم درست اطّلاع‌رسانی کنیم. الآن کتاب‌هایی که بنده آورده‌ام و ملاحظه می‌فرمایید گمان نمی‌کنم تا الآن دیده باشید، از باب نمونه در این مجموعه کتابی هست با عنوان تاریخ‌نگری و تاریخ‌نگاری جنگ ایران و عراق که اوّلین کتاب در حوزه مباحث نظری تاریخ‌شناسی خاصّ جنگ است. من، با نظرداشتِ مطالبی که استادان ارجمند فرمودند، یکی‌دو نکته را مطرح می‌کنم تا آقای سرهنگی بحث را ادامه بدهند.

اشارتی فرمودند آقای دکتر دبیرمقدّم به اهمّیّت ضبط و ثبت لهجه‌ها و گویش‌ها و زبان‌ها و اهمّیّت این‌ها برای مطالعات بعدی. محض ریا جهت اطّلاع (این عبارت از جمله اصطلاحات فرهنگ جبهه است!) خودِ بنده طلبه زبان و ادبیات هستم و قدری هم زبان‌شناسی خوانده‌ام و در همین کتاب نام‌آورد(دفتر دوم، که مشتمل بر مجموعه‌مقالاتی است در حوزه نشانه‌شناسی ادبیّات جنگ) و در برخی از مقاله‌ها و اظهارات در جاهای دیگر به اهمّیّت زبان‌ها، گویش‌ها و لهجه‌ها در گردآوری و ضبط و نگاه‌داشتِ آن‌ها توجّه و تأکید صریح کرده‌ام.

یکی‌دو مجموعه از شعرهایی که در خطّه آذربایجان در باب جنگ سروده شده مثل غوّاصلار یا اوخشامالارـ‌ اگر درست گفته باشم؛ چون من زبانم ترکی نیست‌ـ و مجموعه‌هایی به گویش کازرونی و لری همراه با آوانگاری منتشر شده است. همچنین، دو سه مجموعه‌ شعر و منظومه گیلکی درباره ادبیّات پایداری تا به حال نشر شده است. منتها نکته درخور توجّه که استاد موحّد به آن اشارتی کردند این است که ما باید توجّه بکنیم زبان رسمی ملّی، فرهنگی و تاریخی ما زبان فارسی است. البتّه، بنده زیره به کرمان می‌آورم با این حرف، چون شما بزرگانْ پاسداران زبان فارسی هستید. اگر قرار بر این باشد که ما به حسب تعدّد و تنوّع لهجه‌ها و گویش‌ها و زبان‌ها بخواهیم کتاب‌های جنگ را منتشر کنیم، مشکل‌آفرین خواهد شد‌ و زبان ملّی و سراسری ما را تحت‌الشّعاع قرار خواهد داد. در عین ‌حال باید بگویم در مجموعه اطّلاعات اوّلیّه‌ای که گردآوری و نگهداری می‌شوند قطعاً به این موضوع توجّه شده است و می‌شود. درباره تفاوت داستان با خاطره، نکته‌ای مطرح فرمودند. من عرض کردم داستان جنگ از سه منشأ نشئت گرفته است: یکی سنّت داستان‌نویسی صدساله اخیر که از جمالزاده شروع می‌شود. دیگر داستان‌نویسی در ادبیّات غرب و شرق، به‌ویژه آثار ترجمه‌ شده در این سی سال اخیر. امّا نمی‌توان نادیده گرفت که تجربه حضور در جنگ و مشقِ خاطره‌نگارانه و خاطره‌انگارانه از رویدادها در داستان‌نویسی جنگ چه تأثیر بسزایی داشته است. اصلاً برخی داستان‌نویسان جنگ از خاطره‌نویسی شروع کردند و به همین سبب، برخی ناقدان ادبیّات داستانی جنگ به هم‌آمیزی خاطره و داستان در این آثار اشاره و اشکال کرده‌اند. تجربه حضور در جنگ و استفاده از خاطرات به این معنا نیست که ما خاطره را داستان تلقّی کنیم یا داستان بخوانیم و از آن تلقّی خاطره کنیم. حدود این انواع روشن

●‌ گویی، ما نمی‌خواهیم دریابیم و می‌خواهیم آدم‌هایی که جنگ را دیده‌اند فوت کنند تا ما تاریخ جنگ را بنویسیم!

است، اگرچه از آمیزش انواع ادبی نوع‌های جدید پدید می‌آیند. بدین‌ترتیب، ما با ژانر رمان‌ـ‌خاطره نیز مواجهیم. از باب نمونه، سایه‌های گذشته(نوشته رحیم نامور) یا لحظه‌های انقلاب(نوشته محمود گلابدرّه‌ای) از نمونه‌های جدّی رمان‌ـ‌خاطره است. امّا در باب مسئله تاریخ و ایدئولوژی، که آقای دکتر حدّاد عادل نکاتی فرمودند، باید عرض کنم مطالبی که آقای دکتر کوثری در آن گفت‌وگو ـ‌ در کتاب هفتهـ مطرح کردند خودِ ماها زودتر مطرح کرده‌ایم و سخنِ خیلی نوی نیست و البتّه به اهمّیّت آن هم قائلیم؛ منتها نکته‌ای را اینجا باید محلّ توجّه قرار داد: اینکه اوّلاً ایدئولوژی به مفهومی که امروزه از آن استفاده می‌شود به‌خودی‌خود، یک مشخّصه تاریخ‌شناختی است، یک عامل تاریخی است. اینکه جنگ‌رفته‌ها و جبهه‌دیده‌ها چگونه جنگ را دیده‌اند و چگونه روایت کرده‌اند نیز، به ذاتِ خود، یک موضوع تاریخی و تاریخ‌شناختی است. ما نگاه ارزش‌گذارانه و موضع‌گیرانه در قبال اظهارات گویندگان نداریم؛ مهم این است که رخدادها ـ‌ باورها و رفتارها و اعمال‌ـ آن‌گونه که رخ داده و اظهار می‌شوند ضبط و ثبت شوند. البتّه، بین ایدئولوژی و اعتقاد و عقیده تفاوت‌هایی هست. خودِ این واژه، به لحاظ معنایی، در زمان‌های متفاوت معانی متفاوت دارد. ایدئولوژی قبل از انقلاب خیلی ممدوح بود. مرحوم شهید مطهّری در مجموعه‌کتاب‌های جهان‌بینی تفسیری از ایدئولوژی دارند که بیشتر مدّ نظر بچّه‌های جنگ هست، نه آن چیزی که الآن با عنوان عقیده متعصّبانه متصلّبانه از آن یاد می‌شود. در باب دایرهالمعارف جنگ و کتب مرجع هم کارهای جدّی‌ا‌ی شده است، منتها ما مقداری کم‌کاری کرده‌ایم. بنده اصطلاحی به ‌کار می‌برم و می‌گویم ما کمبودِ اطّلاعات نداریم، گُمبود اطّلاعات داریم. از باب تنها یک نمونه عرض می‌کنم بین یکی‌دو سال گذشته چهار مجلّد کتاب در قطع وزیری جلد گالینگور بالغ بر چندهزار صفحه با عنوان فرهنگ جامع تئاتر دفاع مقدّس منتشر شده است. از جمله طرح‌واره‌های تحقیقاتی در حوزه جنگ یک تقویم‌نگار روزنوشت است مشتمل بر حدود پنجاه‌وچند جلد. در هر جلد از این مجموعه، در بعضی موارد، حتّی ساعت‌ها و لحظه‌های جنگ و جبهه در جنوب و غرب ضبط و ثبت شده است. آقای دکتر حدّاد عادل اشاره فرمودند که هزاران بلکه میلیون‌ها برگ سند داریم. بر این

●‌ تمام تاریخِ ما تاریخ جنگ‌هاست و از باستانی‌ترین دوران‌ها تبلیغات از ملزومات جنگ بود

اسناد می‌توان بایگانی شواهد شفاهی و مکالمات بی‌سیم را افزود که بسیار بسیار اهمّیّت دارند. ما کتاب‌هایی داریم که بر اساس مکالمات بی‌سیم نوشته شده است. آنچه در اینجا بیشتر سؤال‌برانگیز می‌شود منتشر نکردن و اطّلاع‌رسانی نکردن داشته‌ها و فراهم‌شده‌های مربوط به جنگ و انقلاب است و، البتّه، قدری هم دوری فضای دانشگاهی از این کارها. البتّه، از سوی ما، برای تقریب این دو موقعیّت گام‌های زیادی در این سال‌ها برداشته شد و نتایجِ آن در تأسیس رشته‌ و طرح گرایش ادبیّات پایداری در فضای دانشگاهی ملاحظه‌کردنی بوده است. آقای دکتر حدّاد فرمودند کتاب‌هایی که خدمتتان آورده‌ام معرّفی کنم. چون مجال نیست، به‌اختصار، درباره هریک توضیح می‌دهم. این کتابی که اسمش نام‌آورد است ـ و بنده هم این نام را بر آن وضع کرده‌ام‌ـ مشتمل است بر بیست مقاله در حوزه نشانه‌شناسی متن‌های جنگ، اعمّ از خاطرات و فیلمنامه‌نوشت‌ها و نمایش‌نوشت‌ها و نقّاشی‌ها و آثاری که به عنوان متن از آن‌ها یاد می‌کنیم. مجلّد اوّل این مجموعه را من خدمت آقای دکتر حدّاد ـ‌ اگر یادشان مانده باشد، حدود هشت سالِ پیش فرستادم به مؤسّسه «کتاب مرجع». در دفتر اوّل، بیست مقاله در حوزه ادبیّات و تاریخ‌شناسی و فرهنگِ جنگ گنجانده شده بود. در همین اندازه، إن‌شاءالله، مجموعه سوم در حوزه خاطره‌شناسی جنگ فراهم خواهد شد. درباره کتاب زندانِ الرّشید، جناب آقای سرهنگی توضیح خواهند داد. موضوع این کتابک کم‌حجم تحت عنوان اثرنشان، که باز از نام‌گذاری‌های بنده است، در حوزه سندشناسی و مطالعات اسنادی جنگ با رویکرد نشانه‌شناسی است. ادّعایی در این کتاب مطرح کرده‌ام و آن اینکه سند فقط نوشته‌های بر کاغذ یا بر غیر کاغذ مثل پوست یا کتیبه‌ها یا کتابیّه‌ها، به تعبیر مرحوم افشار، نیست بلکه هرآنچه در نشانه‌شناسی تحت عنوان «دالّ» از آن یاد می‌کنیم و حاوی معناست در حوزه مطالعات جنگ کاربرد دارد. تلفیقی از نگاه تاریخی، ادبی، نشانه‌شناختی ـ‌ با توجّه به حوزه‌ای که در تاریخ فرهنگی داریم‌ـ در این کتابِ کم‌حجم محلّ اعتناست؛ در مطالعات سندشناسی جنگ. کتاب با یاد خاطره، جلد اوّل، در اصل، مجموعه‌ا‌ی سه‌جلدی است که در مجلّد نخستِ آن سیر و تطوّر پیدایی خاطره‌واره‌ها و خاطرات مکتوب در تاریخ ایران تا دوره اسلام بحث شده و متون پهلوی و کتیبه‌ها، از جمله کتیبه داریوش در بیستون، از این نظر بررسی شده است. البتّه، بنده در حضور استاد دکتر صادقی و استادان دیگر نباید در این باب بحث کنم. در این کتیبه‌ها، ما با کارنامه شهریاران سر و کار داریم که از خودکرده‌هاشان سخن می‌گویند. این‌ها رگه‌های نخستین مکتوب موجود در حوزه خاطره‌نگاری در ایران به شمار می‌آید. جلد دومِ این کتاب، که نیمی‌ از آن نوشته شده و 7-8 سال است که روی میز بنده مانده است، مربوط می‌شود به خاطره‌نگاری‌ها و خاطره‌نگاشته‌ها در دوره پس از اسلام در تاریخ ایران. بنده، ضمن مطالعه متون این دوره، به نمونه‌های فراوانی برخورده‌ام که می‌تواند بخش‌هایی از آن‌ها ذیل یادنوشته‌ها و خاطرات شمرده شوند. مثلاً، در تاریخ بیهقی، در نفثهالمصدور زیدریِ نَسَوی و حتّی در متون نظم می‌توان مصادیقی از خودگویی و خاطره‌نگاری و حسب‌الحال و حدیث‌ نفس را دنبال کرد تا برسیم به بدایع‌الوقایع واصفی و پس از آن. البتّه، در این

●‌ تاریخ، وظیفه‌اش معلوم است و ارزش تاریخ به اصالت و واقعیّت گزارش‌های آن بستگی دارد

بررسی، مفهوم وسیع خاطره منظور بنده بوده است؛ شامل هر نوع دل‌یاد و یادگزاره‌های ذهنی. در این کتابِ یاد مانا، که ملاحظه می‌فرمایید، پنج مقاله در حوزه خاطره‌شناسی جنگ گنجانده شده است. مجلّد سومِ با یاد خاطره مختصّ به خاطره‌نویسی و خاطره‌نگاشته‌های دوران معاصر و پس از انقلاب و دفاع مقدّس است. در این پنج مقاله، یک مقاله در حوزه خاطره‌شناسی جنگ است؛ شامل تعاریف و مفاهیم و کلّیّات. یک مقاله درباره آرایه تشخیص یا به‌اصطلاح استعاره بالکنایه یا مکنیّه است در خاطرات؛ اینکه چطور رزمنده‌ها در خاطره‌نوشته‌‌ها با عناصر طبیعت هم‌سخنی می‌کرده‌اند، یعنی از زبان خورشید و کوه و دشت و درخت حرف می‌زده‌اند. پنج مقاله این کتاب در واقع از زمره بحث‌های مقدّماتی خاطره‌شناسی جنگ است. کتاب دیدگاه، که ملاحظه می‌فرمایید، حاصل یک گفت‌وگوی مفصّل بین خانم جمشیدی و آقای دکتر رجبلو (از استادان دانشگاه الزّهرا(ع)) است در علوم سیاسی. در این کتاب، برای اوّلین‌بار، موضوع تاریخ فرهنگی جنگ بحث شده است، با نگاهی که در حوزه تاریخ فرهنگی مدّ نظر ماست. از جمله فعّالیّت‌های ما در حوزه خاطره‌شناسی ترجمه‌ و تألیف تحقیقاتی است که بیرون از فضای ادبی و پژوهشی ایران انجام گرفته است. این کتاب تحت عنوان خاطره و گفتمان جنگ، که آقای دکتر ساسانی (از استادان دانشگاه الزّهرا(ع)) با همکاری خودِ ما فراهم آوردند و دو سه کتاب دیگر، از این جمله پژوهش‌هاست. حدود یازده سال پیش (زمانی که آقای دکتر کریستف بالایی در انجمن فرهنگی ایران و فرانسه مسئولیّت داشتند)، نشستی در دانشگاه تهران داشتیم درحوزه مطالعات تطبیقی خاطره‌نویسی رزمندگان ایرانی و سربازان فرانسوی در جنگ جهانی اوّل. حاصل این نشست به صورت یک جلد کتابِ دوزبانه چاپ شده که نیمی از آن فرانسه است و نیمی دیگر فارسی. کتاب‌های دیگری از جمله کتاب زبان رسانه‌ها و جنگ نیز منتشر کرده‌ایم. این کتاب ـ‌ تاریخ‌نگری و تاریخ‌نگاری جنگ ایران و عراق‌ـ‌‌ مجموعه‌ای از مقاله‌ها و گفتارهاست در باب تاریخ‌شناسی جنگ و نقد و بررسی گزاره‌های تاریخی که در حوزه جنگ تا به حال اتّفاق افتاده است. از جمله در این مجموعه گفت‌وگویی هست بین بنده و آقای دکتر داوری و آقای درودیان و خانم جمشیدی. چنان‌که عرض کردم این کتاب اوّلین اثر در حوزه تاریخ‌نگاری و تاریخ‌نگری جنگ ایران به زبان فارسی است. توقّع و تمنّای من است که استادان ارجمند این کتاب‌ها را مطالعه بفرمایند و ما را با نقد و نظر خودشان ارشاد کنند. به هر صورت، در این مسیری که پیش می‌رویم، ما را دانش‌آموزان و دانشجویان خودتان تلقّی بفرمایید. این مجلّه هم ـ‌ راه(ویژه تاریخ شفاهی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی)‌ـ امروز چاپ شده است. چند سالی است که ما در حوزه تاریخ شفاهی داریم کار می‌کنیم، چون تعمّق و تأمّل در حوزه خاطره‌نگاری و خاطره‌شناسی ما را به تاریخ شفاهی سوق می‌دهد. خدمت شما عرض کنم ما با مشارکت دانشگاه اصفهان در ده سال گذشته نُه نشست علمی در حوزه تاریخ شفاهی داشته‌ایم که نشست چهارمِ آن با عنوان مصاحبه در تاریخ شفاهی و نشست پنجم با عنوان مطالعات شهری در تاریخ شفاهی چاپ شده است. نشست هفتم و هشتم، که با مشارکت کتابخانه مجلس شورای اسلامی برگزار شده، در دست چاپ است و نشست نهم نیز در موضوع «تاریخ شفاهی ایثار و شهادت» سال پیش برگزار شد و مجموعه‌مقاله‌های آن با مسئولیّت بنده در دست طبع است.

مرتضی سرهنگی: جنگ دو دستور زبان دارد. یکی دستور زبانِ عصر جنگ است که دستور زبانِ تبلیغی و حماسی و شورانگیز است و درست هم هست و باید هم این‌گونه باشد. زمانی من پوسترهای جنگ جهانی دوم را نگاه می‌کردم؛ همه همین‌طور بودند، بسیار صریح، رُک و روشن و تبلیغی. این دستور زبانِ عصر جنگ است. دستور زبانِ عصر بعد از جنگ دستورزبانِ تعقّلی است. فاصله زیادی است بین تبلیغ و تعقّل. چه بخواهیم چه نخواهیم، تبلیغ با مبالغه توأم است. بعضی از نکاتی که استادان عزیز اشاره کردند ناظر به همین است. من امیدوارم نظام رسانه‌ای ما درباره جنگ تفاوت بین تبلیغ و تعقّل را بداند و با ما درباره جنگ تعقّلی صحبت بکند. نکته دیگر اینکه شش‌میلیون نامه بین اسیران جنگی ایران و خانواده‌های آنان ردّ و بدل شده است. ما چه می‌خواهیم که در این شش‌میلیون نامه نتوانیم پیدا بکنیم؟! هریک از استادان و عزیزان درباره هر موضوعی از این نامه‌ها یا موضوعات اگر بخواهند تحقیق بکنند می‌توانند از کتابخانه تخصّصی و منابع مکتوب و شفاهی ما استفاده کنند. از اینکه این فرصت را جناب آقای دکتر حدّاد عادل و جناب آقای ترکی فراهم کردند که چند دقیقه‌ای خدمت شما باشیم ممنونیم.

حدّاد عادل: من سؤالی کردم درباره ترجمه آثار مربوط به جنگ به زبان‌های دیگر. درباره ترجمه هم مطلبی بفرمایید.

کمری: این کار دارد انجام می‌شود؛ هم در ایران، هم در آن‌سو. البتّه، اینجا آقای اسپراکمن اندک‌اندک شروع کرده است؛ امریکایی‌الأصل هم ظاهراً هست ایشان. اخیراً کتاب خاطرات عزّت‌شاهی را کسی در امریکا ترجمه کرده و بنا دارد که آنجا منتشر کند. آقای دکتر ترکی هم به ترجمه آثار اشاره‌ای کردند و گذشتند.

حدّاد عادل: خوشحالیم که، در فرهنگستان، در کنار همه طرح‌هایی که درباره زبان و ادب فارسی اجرا شده یا در دستِ اجراست، گروه ادبیّات انقلاب اسلامی هم تأسیس شده و بخشی از وظایف این گروه توجّه به ادبیّات جنگ و دفاع مقدّس است. خوشبختانه، این گروه توانسته مجلّه‌ای به نام ادبیّات انقلاب اسلامی منتشر کند و درسنامه دانشگاهی ادبیات انقلاب اسلامی نیز، با موازین دانشگاهی، درباره ادبیّات انقلاب اسلامی و دفاع مقدّس، به همّت این گروه فراهم آمده است. إن‌شاءالله، آقای دکتر ترکی بتوانند دِین فرهنگستان را به این جنگِ سرنوشت‌ساز، که ملّتِ ما هشت سال با ایمان وشرافت و شجاعت اداره کرد، ادا کنند. گفتنی بسیار است، امّا بحر را در کوزه نمی‌توان ریخت.

من قول داده بودم نگذارم جلسه طولانی شود ولی، رشته تسبیح اگر بگسست، معذورم بدارید. امروز، چون بحث دفاع مقدّس و جنگ بود، صحبت‌ها از لون دیگری بود. قدری طولانی شد. تشکّر می‌کنم از همه استادان، به‌ویژه از میهمانان‌؛ و برای همه آرزوی توفیق می‌کنم.

 

 

نشست شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی در زمینه ادبیّات دفاع مقدّس(1)


[1]. Emile Benveniste 

[2]. Lyon

 



 
تعداد بازدید: 4366


نظر شما


19 فروردين 1395   11:29:49
سیدولی هاشمی
(بایدکسانی بنویسند که موقعیّت‌ها وخصوصیّات گوناگون آدم‌های جنگ رابشناسندوروی کاغذبیاورندتا ماندنی بشود.)این حرف استادموحدرابه خوبی می پسندم. این نکته ی قابل تأملی است.به گواهی تاریخ آثاری که نویسنده های جنگ دیده خلق کرده اند اگر توجه کنیم کاملاًوبه همان دلیلی که آقای موحد گفتند «ویژه» وممتازهستند.به عزیزان مجله به خاطر انعکاس این جلسه خسته نباشیدمیگویم.
 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.