ماجرای جدایی بحرین از ایران و خاطره ای از ارتشبد فریدون جم


این روزها که قیام مردم بحرین برای کسب حقوق و آزادی های سیاسی توجه رسانه ها و افکار عمومی مردم جهان را به خود جلب کرده است، با توجه به این واقعیت که اکثریت مردم بحرین شیعه و علاقمند به پیوند و ارتباط نزدیک تری با ایران هستند، نامه ای از ارتشبد فریدون جم رئیس ستاد کل ارتش ایران در رژیم گذشته درباره ماجرای جدایی بحرین از ایران توجه مرا به خود جلب کرد. تا آن جا که من اطلاع دارم به رسمیت شناختن استقلال بحرین از طرف ایران حاصل یک سازش پنهانی بین شاه و انگلیسیها بود و شاه در ازاء وعده واگذاری جزایر تنب و ابوموسی به ایران حاضر شد از دعاوی ایران درمورد بحرین صرف نظر کند. قضیه نیز به این صورت فیصله یافت که هیئتی از طرف سازمان ملل متحد درباره این که مردم بحرین خواهان استقلال یا پیوستن به ایران هستند، از مردم بحرین نظرخواهی کند. این نظرخواهی هم نه به صورت رفراندوم و مراجعه به آراء عمومی، بلکه با اعزام یک هیئت تحقیق ازطرف سازمان ملل متحد برگزار شد و این هیئت نظر داد که طبق تحقیقات و بررسی های انجام شده اکثریت مردم بحرین خواهان استقلال هستند.


ارتشبد فریدون جم درنامه ای که به تاریخ 21 اکتبر سال 1995 امضا کرده و در شماره 40 مجله ره آورد چاپ آمریکا درج شده است به جلسه ای که پس از اعلام استقلال بحرین از طرف سازمان ملل متحد در تهران تشکیل شده بود اشاره کرده و می نویسد«... در این جلسه شاهنشاه با وزیران و بزرگان قوم تشریف داشتند و من هم به عنوان رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران حاضر شده بودم. شاهنشاه بسیار شاد بودند، قضیه بحرین تازه فیصله یافته بود وموضوع اصلی صحبت جمع بود.


حضار مرابت روشن بینی و واقع بینی و دورنگری شاهنشاه را در این امر که بهانه بزرگ و دردسر بزرگی را رفع می کرد، می ستودند و به شاهنشاه تبریک می گفتند. من ساکت در گوشه ای ایستاده بودم. ناگاه شاهنشاه خطاب به من فرمودند :« شما نظامی ها در این باب چه می گوئید؟»


خوب به خاطر دارم که به شرف عرض رساندم: ما چون حق دخالت در سیاست و تصمیمات سیاسی نداریم، به خود حق هیچ گونه اظهار نظر نمی دهیم. تکلیف ما روشن است و باید در همه جال از سیاست کشورمان پشتیبانی کنیم. شاهنشاه فرمودند بسیار خوب، ولی این که نمی شود در باطن خودتان نظری نداشته باشید. خود شما مثلا درمورد کاری که ما درمورد بحرین کردیم چه فکر می کنید؟... به شرف عرض رساند: حال که شاهنشاه نظر باطنی و شخصی مرا سئوال می فرمایند. به شرف عرض می رسانم و آن این است که یا بحرین جزو خاک ایران بوده و یا بی جهت به آن ادعا داشته ایم. تصور می کنم که همه سوابق نشان می دهد که بحرین مانند سایر نقاط این مملکت جزو خاک ایران بوده است. بنابر این به هیچ وجه صحیح نمی دانم که از قسمتی از مردم ایران سئوال شود که می خواهند جزو ایران باقی بمانند یا راه دیگری در پیش گیرند. آنهایی که چنین نظرهایی در بحرین داشته باشند یاغی هستند و با آنها همان عمل را باید کرد که با یاغیان باید بکنیم. کشورهای خارجی هم حق مداخله در امور داخلی ما نباید داشته باشند.


شاهنشاه که ازناحیه یکایک حضار چیز دیگر شنیده بودند، یکه خورده به من فرمودند« به کلی مزخرف می گوئید!» که دیگر صحبتی نشد...»


فریدون جم اندکی پس از گفتگو از ریاست ستاد بزرگ ارتشتاران برکنار شد و به سفارت ایران در اسپانیا منصوب گردید که در واقع نوعی تبعید محترمانه بود. فریدون جم درزمان انقلاب هم از طرف شاپور بختیار برای تصدی وزارت دفاع به تهران فرا خوانده شد ولی چون شاه حاضر به قبول شرایط او و تفویض اختیاراتی که می خواست نشد از قبول این سمت امتناع کرد. فریدون جم چندی قبل در لندن درگذشت.


بخارا، شماره 81، خرداد و تیر 1390


 
تعداد بازدید: 10050


نظر شما


E. Eskandari
It would be nice if these kind of invaluable articles get published more often in more than just one of two journals for those who still maintain that M. pahlavi was a servant of his country ?
 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.