آخرین فراخوان برای کمک به طرح تاریخ شفاهی انجمن قهرمانی گالیگ



اشاره:
خبر زیر نمونه‏ای از کاربردهای اجتماعی تاریخ شفاهی است که در مناطقی که از گویش‏های ایرلندی استفاده می‏شود به کار گرفته شده است. در این طرح مصاحبه شوندگان مردم عادی هستند و هدف از اجرای طرح حفظ تاریخ این مردم از زبان آنهاست. قصد ما از پرداختن به این دست اخبار معرفی نمونه‏های عینی از کاربردهای تازه از تاریخ شفاهی در گوشه و کنار جهان است.


طرح تاریخ شفاهی انجمن قهرمانی گالیگ Gaeli* که توسط انجمن قهرمانی گالیگ Gaelic Athletic Association راه‏اندازی و توسط تیمی از کالج بوستون در ایرلند اجرا شده به روزهای پایانی خود نزدیک می‏شود.
این طرح کار خود را در سال 2008 آغاز کرد. از آن زمان تاکنون دست‏اندر کاران این طرح به گوشه و کنار ایرلند و سایر کشورها سفر کرده و مصاحبه‏های تاریخ شفاهی را با کسانی که به نوعی با انجمن قهرمانی گالیگ در ارتباط بوده‏اند، انجام داده و ثبت کرده‏اند. آخرین مهلت برای تسلیم مطالب به این طرح 31 دسامبر 2011 می‏باشد، و ما از همه افراد، باشگاه‏ها و دانشکده‏هایی که تاکنون مطالب خود را تسلیم نکرده‏اند می‏خواهیم این کار را تا قبل از پایان یافتن این مهلت نجام دهند تا اطمینان یابیم که اخبار و رویدادهای مربوط به انجمن قهرمانی گالیگ در آرشیو نمایان می‏شود.
تیم طرح و گروهی سخت‏کوش از داوطلبان ساکن در ایرلند و خارج از آن صدها مصاحبه در طول سه سال گذشته انجام داده‏اند و مجموعه‏ای فوق العاده از برنامه‏های ضبط شده، اسناد و عکس‏ها در کنار هم گرد آمده است. این مجموعه منحصر بفرد در نهایت در موزه انجمن قهرمانی گالیگ واقع در پارک کروک Croke Park)) ذخیره و نگه داری می‏شود و از اوایل سال 2013 در دسترس عموم قرار می‏گیرد. برخی از موارد این طرح پیش از این در کتاب پرفروش انجمن قهرمانی گالیگ: تاریخ مردم که توسط مدیران این طرح به نام‏های مایک کرونین، مارک دونکان و پال روز نوشته شده، و همینطور در کتاب تازه منتشر شده انجمن قهرمانی گالیگ: منطقه به منطقه که این هم توسط مدیران این طرح نوشته شده، مورد استفاده قرار گرفته است.
دیدگاه طرح این بوده که مردم از هر ناحیه‏ای، از هر باشگاهی و از هر دانشکده‏ای این فرصت را دارند تا گزارش‏ها و داستان‏های خود را یا با انجام مصاحبه، یا با پر کردن پرسشنامه، نوشتن نامه و یا با اهداء یک مطلب ارائه دهند.  همچنین هدف این طرح، گردآوری خاطرات اعضای کلیه سازمان‏هایی است که تحت حمایت بازی‏های گالیک از جمله فوتبال زنان، کاموگی (Camogie)، هندبال، راندرز و اسکور می‏باشند. پاسخ بسیار گسترده بوده و موارد جمع‏آوری شده این اطمینان را می‏دهد که این اخبار و رویدادها زنده خواهند ماند. همچنین به اعضای فعلی و آتی خانواده‏های شرکت‏کننده در این طرح این اجازه را می‏دهد تا اجداد خود را ببینند و صدای آنها را بشنوند، دست خط آنها را مشاهده کنند، و درباره نحوه زندگی و جایگاه آنها درانجمن قهرمانی گالیگ در زندگی‏شان اطلاعاتی کسب کنند. 
تیم طرح تاریخ شفاهی انجمن قهرمانی گالیگ مایل است صمیمانه از همه آنهایی که سخاوتمندانه وقت، ماجراها و آرشیوهای خود را در اختیار این طرح قرار دادند، تشکر کند. این کمک‏ها در یک آرشیو دیجیتالی بزرگ و مهم از داستان 125 سال اول عمر انجمن قهرمانی گالیگ گرد آمده‏اند. به عبارت ساده، این آرشیو و این طرح بدون مشارکت شما امکان پذیر نبود. این آرشیو درک نسل‏های آتی را نه تنها از انجمن قهرمانی گالیگ بلکه در طیفی وسیعتر از تاریخ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی ایرلند در این دوران غنی خواهد کرد.
هنوز برای اضافه شدن داستان شما به این آرشیو دیر نشده است و شما تا تاریخ 31 دسامبر 2011 فرصت دارید. برای اطلاعات بیشتر و نحوه مشارکت و یا دیدن مطالبی که جمع آوری شده‏اند کافی است به آدرس اینترنتی gaahistory.com مراجعه کنید. در پایان، این طرح به بکارگیری نیروهای داوطلب برای کمک به دیجیتالی کردن و آرشیو کردن این مجموعه ادامه می‏دهد. چنانچه مایل به همکاری هستید در تماس با ما تردید نکنید. برای دریافت هرگونه اطلاعات درباره این طرح با اداره تیم طرح تاریخ شفاهی انجمن قهرمانی گالیگ به شماره تلفن 0035316625055 تماس بگیرید. شما همچنین میتوانید به طرح تاریخ شفاهی انجمن قهرمانی گالیگ به آدرس پستی زیر و یا ایمیل info@gaahistory.com نامه بنویسید.
42 St Stephens Green, Dublin 2

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*گالیک Gaelic : ریشه باستانی زبان سلتی، اسکاتلندی و ایرلندی است.

ترجمه: محمدباقر خوشنویسان



 
تعداد بازدید: 5822


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.