انتشار "سواد و بیاض" بعد از 40 سال



«سواد و بیاض» مجموعه‌ای دو جلدی شامل مقالاتی از ایرج افشار است که به تازگی انتشار یافته. به گفته گردآورنده، این کتاب دو جلدی به دلیل نایاب شدن و تقاضای زیاد آن، پس از چهل سال بار دیگر منتشر شده است.


عبدالکریم جربزه‌دار، مدیر نشر اساطیر و ویراستار این اثر، در گفت‌وگو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، اظهار داشت: این مقالات در سال‌های 1326 تا 1349 در مجله‌های جهان نو، یغما، اطلاعات ماهانه، سخن، راهنمای کتاب و مجله دانشکده ادبیات منتشر شده‌اند.

وی افزود: به دلیل پراکندگی این نشریات و مقالات مندرج در آنها، دکتر ایرج افشار آنها را در قالب دو جلد در سال‌های 1344 و 1349 به چاپ رساند و اکنون پس از گذشت 40 سال از چاپ نخست این مجموعه، با توجه به نایاب بودن آن و همچنین در دسترس نبودن مجلات ذکر شده، انتشارات اساطیر اقدام به بازچاپ این اثر کرده است. 

جربزه‌دار ادامه داد: جلد نخست این اثر شامل سه دسته مقاله است؛ نخست مقالاتی درباره شرح حال و سوانح چند تن از نویسندگان قرن سیزده هجری نظیر میرزا حبیب اصفهانی، عبدالرحیم طالب‌اف و میرزا محمدباقر بواناتی.

وی دسته دوم این مقالات را شامل یادداشت‌هایی برشمرد که افشار به بهانه مرگ عده‌ای از نویسندگان و اندیشمندان نظیر صادق هدایت، ملک الشعرای بهار، محمود محمود، عباس اقبال، نیما یوشیج، قاسم غنی، ولادیمیر کاشین، حسین شهشهانی و احمد بهمنیار نوشته بود.

مدیر نشر اساطیر ادامه داد: دسته سوم این مقالات یادداشت‌هایی‌اند که افشار در برخی از سفرها از جمله سفر به کرمان، سیستان، ژاپن، هند وافغانستان نوشت. این مقالات در حوزه کتاب و کتابخانه و ایران‌شناسی‌اند. 

وی جلد دوم این اثر را نیز شامل سه بخش درباره پاره‌ای دیگر از سفرهای افشار به شهرهای ایران و همچنین آمریکا، سند و تاریخ قاجار و همچنین نوشته‌های او درباره نویسندگان و اندیشمندان درگذشته نظیر سعید نفیسی، محمد رمضانی، ابراهیم پورداود، رهی معیری، صمد بهرنگی، جلال آل احمد، حسن تقی‌زاده، بدیع‌الزمان فروزانفر، شیخ آقابزرگ تهرانی، حسن ارسنجانی و حسین بهزاد برشمرد.

کتاب «سواد و بیاض» به‌تازگی از سوی انتشارات اساطیر منتشر شده است.



 
تعداد بازدید: 4956


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.