معرفی کتاب

یکی از آن 33 نفر

محیا حافظی

14 خرداد 1402


تاریخ شفاهی مهرداد اورنگ

 

«یکی از آن 33 نفر»، سال 1401، در 308 صفحه رقعی و با شمارگان 500 نسخه، به قیمت 900000 ریال توسط نشر یوحنا (اراک) منتشر شده است. آرم اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان مرکزی نیز در پشت جلد دیده می‌شود. مصاحبه‌کنندگان محمدصادق عاشوری و خسرو اسدپور مصاحبه‌ها را انجام داده و بازآفرینی و ویراستاری کتاب به عهده علیرضا صالحی و فاطمه مرادی بوده است.

روی جلد کتاب، 32 کلاه جنگیِ مشکی و یک کلاه نارنجی با اندازه بزرگتر نقش بسته است. کنار کلاه رنگی نام کتاب آمده است. البته نماد کلاه در کنار شماره تمام صفحه‌ها به چشم می‌خورد. عبارت "تاریخ شفاهی" در بالا و پایین جلد درج شده است.

فهرست مطالب در دو صفحه با اندازه درشت آمده است؛ مقدمه و 13 فصل با عنوان‌های متمایز آمده است. در انتهای کتاب آلبوم تصاویر شامل 16 عکس سیاه وسفید درج شده است.

مقدمه توسط بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس نوشته شده و درباره تاریخ شفاهی توضیحاتی داده است. در مقدمه آمده است که تاریخ شفاهی روشی برای گردآوری خاطرات و روایت‌های شفاهی رخدادهای تاریخی است  و شاخه‌ای از علم تاریخ‌نگاری به حساب می‌آید. یکی از مشکلات تدوین تاریخ شفاهی نیز  گذر زمان، فراموشی خاطرات، کهولت شاهدان و... است.

 

متن سؤال و جواب در کتاب حفظ شده است. البته با توجه به برخی اشکالات به نظر می‌رسد تعدادی از سءالها بعداً به متن اضافه شده است. به طور مثال می‌توان به سؤال صفحه 41 اشاره کرد.  

راوی، مهرداد اورنگ است که در ابتدای فصل خود را چنین معرفی کرده است: متولد اراک که 15 آبان 1358 به خدمت سربازی رفته است.

 خاطرات راوی از آغاز جنگ تحمیلی در دوران سربازی شروع و حضور  وی در جبهه، در عملیات‌های فتح‌المبین، رمضان، محرم، والفجر مقدماتی،4 و8، خیبر، بدر، کربلای 5 و8 و مرصاد شرح داده شده است.

این کتاب پیشگفتار یا اشاره‌ای که در آن نحوه مصاحبه یا روند انجام کار آمده باشد، ندارد. راوی از بیشتر همشهری‌هایش با مشخصات و تاریخ شهادت یاد کرده؛ خاطراتی هم از شهید آبشناسان، مولایی، زین‌الدین و ... گفته است. البته ذکر تاریخ دقیق و جزئیات عملیات‌ها نشان‌دهنده حضورذهن راوی و دقت در تدوین است.

مطالعه این کتاب، ذهن خواننده را با فرازو فرودهای زندگی یک سرباز در زمان جنگ آشنا می‌کند. همچنین اطلاعاتی درباره سبک زندگی، مشاهدات، وقایع دوران جنگ، پاکسازی مین و... ارائه می‌دهد.



 
تعداد بازدید: 1175


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.