طرحی که به آن نیاز داریم

تاریخ شفاهی راهپیمایی 22 بهمن

برای همه کسانی که از ظرف و قالب تاریخ شفاهی برای ثبت اطلاعات موجود از وقایع تاریخی یا اطراف‌شان استفاده می‌کنند، طبیعی است که در مناسبتی مانند سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و در مهم‌ترین برنامه این ایام، یعنی راهپیمایی 22 بهمن، به این بیندیشند که آیا تاریخ این راهپیمایی ثبت و ضبط شده است؟

سنّت خاطره‌نویسی آیت‌الله

اولین بار در اوایل دهه هفتاد، کتاب «هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه» که حاوی مصاحبه‌هایی با او درباره سال‌های قبل از انقلاب و اوایل تاسیس نظام جمهوری اسلامی است در دو جلد منتشر شد که جلد دوم آن را اسناد این دوران در بر‌ می‌گرفت. پس از آن، روزنوشت‌های او در اواسط دهه 1370 در برخی روزنامه‌ها به صورت پاورقی منتشر و در ادامه، برای هر سال از زندگی آیت‌الله، یک کتاب با عنوان کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی تالیف شده است.

نشانه‌ای تاریخی از مباحث مطرح در حوزه‌های علوم دینی

نخستین نوشته شهید محمد مفتح

در شماره 33 روزنامه پرچم اسلام (7 آذر 1325) مقاله‌ای با عنوان «مضرات کشف حجاب از نقطه‌نظر اجتماع و مفاسد آن» نوشت و زیر آن بدین عبارت امضا نمود: «الاحقر محمد مفتح». بی‌تردید این نوشته، نخستین اثر قلمی شهید مفتح در سن 18 سالگی است. در واقع او در جوانی دست به قلم برد و با شهامت فراوان در نوشته‌ای استوار، به اظهارنظر فقهی و اجتماعی در باب حجاب و کشف حجاب پرداخت.

حاج کاظم موسی‌خان

مبارزِ لب فروبسته فراموش شده

نمی‌دانم چرا درباره مردی می‌نویسم که هیچ‌گاه نمی‌خواست شناخته شود و معروف گردد. دوست نداشت از گذشته‌های دور سخن بگوید و خاطراتش را با همه تلخی‌ها و شیرینی‌ها حتی به پسرانش بازگو نماید. شاید نمی‌خواهد با بیان یادمانده‌هایش و فراز و فرود فعالیت‌های سیاسی‌اش، شائبه سهم‌خواهی و کسب شهرت و جایگاه برایش ایجاد شود، پس حدود پنجاه سال مُهر سکوت بر لبانش زد و از زندگانی سیاسی و فعالیت‌های سیاسی خویش سخنی نگفت.

درباره یک طرح تاریخ شفاهی

نقش پادگان ولی‌عصر(عج) در خنثی‌سازی کودتا

پس از واقعه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در روز 13 آبان 1358 و فاش شدن ماجرای طبس در اوایل اردیبهشت 1359، جمعی از عناصر وابسته به حکومت پهلوی اقدام به طراحی عملیاتی کردند که به کودتای نوژه معروف شد. کودتاچیان قصد داشتند 19 تیرماه 1359 هدف توطئه‌گرانه­‌شان را عملیاتی کنند. آنها طرحشان را به نام «نقاب» نام‌گذاری کرده بودند که مخفف نجات قیام ایران بزرگ بود.

خاطره و تاریخ شفاهی؛ تقابل یا تعامل در تاریخ‌نگاری جنگ؟

هم‌زمان با مطرح شدن تاریخ شفاهی در ایران از اواسط دهه 1380 به طور فزاینده‌ای استفاده از آن به عنوان یکی از ابزار مهم ثبت خاطره در تاریخ‌نگاری جنگ گسترش یافت، به نحوی که می‌توان از آن به تاریخ‌شفاهی‌زدگی یاد کرد و نام تاریخ شفاهی، ویترینی برای انبوه کتاب‌های چاپ شده در حوزه‌های مختلف تاریخ جنگ شد.

تبریک سایت تاریخ شفاهی ایران

تشکر و دعوت

با ارتقای فضای مجازی به این نتیجه رسیدیم که مطالب را در «کانال مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری» به اشتراک بگذاریم تا دسترسی به مطالب برای علاقه‌مندان آسان شود. اگر تمایل دارید، می‌توانید در کانال تلگرام ما عضو شوید.

تاریخ شفاهی زنان، نیازها و ضرورت‌ها

تاریخ شفاهی به عنوان ابزار مناسب برای انتقال تمام تجربیات و حواشی آن از یک نسل، گروه و طبقه با همه فرآیندها و عناصری از آغاز فعالیت‌های فمنیستی در دهه 60 میلادی و بعد از آن مورد توجه فعالان تاریخ‌نگاری زنان بوده است.

سخن آخر

نزدیک به پنج سال پیش وقتی از شماره هفدهم هفته نامه تاریخ شفاهی ایران، تصدی آن را پس از استعفای محسن کاظمی بر عهده گرفتم کمتر کسی باور داشت که شماره بیست این نشریه روزی منتشر شود. اما امروز که آن را ترک می‌گویم شماره 237 آن را پیش روی دارید. در این دویست و اندی هفته که پشت سر گذاشتیم بیش از پنج هزار عنوان مطلب اعم از خبر، مقاله، مصاحبه، یادداشت و ... در قالب سایت تاریخ شفاهی ایران و در چهار زبان منتشر شده‌اند.

کلیفورد کوهن درگذشت

خبردار شدیم کلیفورد کوهن استادیار دانشگاه ایالتی جورجیا و مدیر اجرایی انجمن تاریخ شفاهی آمریکا درگذشته است. او از جمله فعالان جدی بین‌المللی در عرصه تاریخ شفاهی بود و با حضور فعال در شبکه اجتماعی علوم انسانی در جذب و هدایت دانشجویان دیگر کشورها از جمله دانشجویانی که از ایران با او تماس می‌گرفتند کوشا بود.
...
13
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.