خاطرات سعید قاسمی

سعید قاسمی فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله، خلبان هوانیروز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس و نظامی بازنشسته که هم‌اکنون به‌ عنوان استاد دانشگاه شهید رجایی و مدیر قرارگاه مهندسی و جهادی حاج احمد متوسلیان فعالیت می‌کند، مهمان صدوچهل‌ودومین برنامه شب خاطره (مهر 1384) بود. او درباره شناسایی منطقه مین نزدیک عراقی‌ها با استفاده از گردو غبار روز و ارائه گزارش آن به شهید مهدی زین‌الدین خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات سعید فخرزاده

حجت‌الاسلام سعید فخرزاده، چهره‌ای آشنا در تاریخ‌پژوهی دفاع مقدس، مهمان صدوچهل‌وهشتمین برنامه شب خاطره(اردیبهشت1385) بود. او درباره ویژگی بی‌توقع بودن شهید صیاد شیرازی حتی پس از برقراری آرامش در کردستان خاطره گفت. همچنین درباره تلاش او در دانشگاه افسری و فعالیت او در سپاه، صحبت کرد. این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات علی میلان

علی میلان، خلبان دوران دفاع مقدس، مهمان صدوهشتادو‌سومین برنامه شب خاطره(تیر 1388) بود.او درباره اسکورت شهید صیاد شیرازی و رفتن به پادگان خاطره گفت. او گفت زیر هلی‌کوپتر را زدند و سیستم هیدورلیک از کار افتاده بود.... این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات مهدی چمران

مهدی چمران، جانشین فرمانده ستاد جنگ‌های نامنظم و برادر شهید دکتر مصطفی چمران، مهمان صدوهشتادو‌سومین برنامه شب خاطره(تیر 1388) بود. او درباره شب تاسوعای حسینی و زخمی شدن اما اسیر نشدن برادرش خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات عبدالله سعادت

دکتر عبدالله سعادت، امدادگر و از مدافعان خرمشهر، مهمان صدوشصتمین برنامه شب خاطره بود. او درباره آغاز امدادرسانی خود در مسجد جامع خرمشهر خاطره گفت. او گفت: به ورودی گوشه مسجد سمت راست رفتم. شخصی به نام برادر خلیلی پرسید چه کاری بلدی؟ گفتم تکنسین داروسازی خواندم. گفت متأسفانه همین یک قلم جنس را نیاز نداریم. این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات سیدرحیم میریان

مرحوم سیدرحیم میریان، یکی از خادمان امام خمینی(ره)، مهمان صدوچهل‌ونهمین برنامه شب خاطره (خرداد 1385) بود. او درباره تصمیم به عمل جراحی و ارتحال امام خمینی(ره) خاطره گفت. این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات سیدرحیم میریان

مرحوم سیدرحیم میریان، یکی از خادمان امام خمینی(ره)، مهمان صدوچهل‌ونهمین برنامه شب خاطره (خرداد 1385) بود. او درباره بیماری امام خمینی(ره) و ماجرای خبر کردن پزشک خاطره گفت. او گفت: وقتی پزشک آمد و داشتم آستین امام را بالا می‌زدم، گفت که هر کاری پایانی دارد... این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات عبدالله سعادت

دکتر عبدالله سعادت، امدادگر و از مدافعان خرمشهر، مهمان صدوشصتمین برنامه شب خاطره بود. او درباره آمدنش از بهبهان به اهواز خاطره گفت. او گفت: با کت و شلوار سفید و پیراهن یقه آهاری و کیف سامسونت عازم تهران بودیم که یک اتفاقاتی در اهواز افتاد و با مینی‌بوس به خرمشهر ‌رفتم. گفتم از خرمشهر به تهران می‌روم. نزدیک مسجد جامع پیاده شدم. خمپاره زدند... مجسم کنید با کت و شلوار در منطقه جنگی...

خاطرات سیده زهرا حسینی

سیده زهرا حسینی، امدادگر دوران دفاع مقدس و راوی کتاب دا، مهمان صدوهشتادونهمین برنامه شب خاطره بود. او درباره چگونگی به دست آوردن اسلحه در خرمشهر و شهادت دوستانش خاطره گفت. او گفت نزدیک مسجد جامع زیر پایم لرزید و پیکر شهناز حاجی‌شاه و شهناز محمدی که محافظ اسلحه‌ها بودند، را تحویل خانواده آنها دادیم. این روایت‌‌ را ببینیم.

خاطرات معصومه رامهرمزی

معصومه رامهرمزی، امدادگر دوران دفاع مقدس و نویسنده کتاب «یکشنبه آخر» و «بر بال ملائک» مهمان صدوشصتمین برنامه شب خاطره بود. او درباره ساختن سنگر در نزدیک خانه خاطره گفت. او گفت ما سه خواهر بودیم و یک برادر که می‌خواستیم در شهر بمانیم. به اصرار، خانوده را متقاعد کردیم که در شهر بمانیم. تصمیم گرفتیم از آبادان به خرمشهر برویم و وارد گروه غذارسانی به رزمنده‌های خرمشهر شدیم. این روایت‌‌ را ببینیم.
...
10
...
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»