مشهد، پنجمین شهر ایران است که در آن روزنامه منتشر شد

یادی از نخستین روزنامه مشهد

غلامرضا آذری خاکستر

22 مرداد 1394


در راستی‌آزمایی خاطرات به دست آمده از طرح‌های تاریخ شفاهی، مطبوعات نقشی کلیدی ایفا می‌کنند و داشتن دانش کافی درباره مطبوعات دوره‌ای که راوی خاطراتی از آن بیان می‌کند، یکی از مهم‌ترین داشته‌های یک مورخ تاریخ شفاهی برای تکمیل طرح خود است.

روزنامه به‌عنوان یک رسانه از زمان پیدایش تاکنون، نقش مهمی در آگاهی مردم داشته است. درگذشته تمام تحولات و وقایعی که به وقوع می‌پیوست از طریق روزنامه‌ها به نقاط مختلف منتقل می‌شد. در هر نقطه‌ای که روزنامه‌نگاران شروع به انتشار روزنامه می‌کردند، مردم به‌لحاظ فرهنگی با بسیاری از تحولاتی که ایجاد شده بود، آشنا می‌شدند. این آگاهی و بینش ایجاد شده در بین عموم می‌توانست مردم را از لحاظ فرهنگی و مدنیت به سمت و سوی درخشانی سوق دهد.

نگاه تیزبین یک روزنامه‌نگار می‌تواند بخش عظیمی از مشکلات به‌وجود آمده در یک شهر را به مسئولان شهری منعکس کند و با نقد و بررسی مسائل مختلف، نقش به سزایی در آگاهی بخشی به جامعه ایفا نماید. روزنامه‌ها از همان ابتدا با هدف اطلاع‌رسانی پایه‌گذاری شده‌اند و در این میان خبرنگاران و مدیران جراید توانسته‌اند به بخشی از اهداف رسانه‌ای جامه عمل بپوشانند.

تفسیر یک خبر یا اطلاع‌رسانی پیرامون ایجاد مراکز فرهنگی و یا تأسیسات و مؤسسات مدنی، بخشی از اهداف روزنامه‌ها بوده‌اند که پژوهشگر می‌تواند با تطبیق تاریخ تأسیس و نحوۀ ورود این‌گونه مسائل به بخش‌هایی از تاریخ هر شهری بپردازند. به‌طور قطع اگر تمامی شماره‌های یک روزنامۀ محلی در اختیار یک پژوهشگر قرار گیرد، وی به‌ خوبی می‌تواند در وضعیت دوره‌های مختلف شهری و نحوه توسعه شهر و مسائل و مناسبت‌هایی که در محدودۀ شهری اتفاق افتاده، کنکاش و به نگارش تاریخ اجتماعی آن اقدام نماید.

شروع روزنامه‌نگاری در هر شهر همراه با مشکلاتی بوده است. گرفتن حق انتشار و مسائل و موانع مالی در بسیاری از مواقع روزنامه نگاران را در تنگنا قرارداده است. همچنین، قوانین و مقررات مربوط به نشر بخشی از مشکلاتی بوده است که همواره روزنامه‌ها با آن مواجه بوده‌اند. به‌هرحال، انتشار روزنامه عاملی بود تا مردم با اخبار و وقایع سایر نقاط آشنا شوند و از این طریق توسعه و تکنولوژی کشورهای پیشرفته به سایر نقاط معرفی گردد.

17 مرداد روز خبرنگار دلیلی شد تا یادی از نخستین روزنامه شهر مشهد داشته باشم. شهر مشهد هم به واسطه موقعیتی که داشته مستعد روزنامه نگاری و انتشار روزنامه بوده است. هرچند اولین ناشر روزنامه در مشهد بومی نبود، ولی بعد از آن روزنامه‌نگاران و روزنامه‌های مهمی که در شهر مشهد منتشر شدند، سهم مهمی در توسعۀ فرهنگی شهر مشهد داشته‌اند.

 

اولین روزنامۀ مشهد

روزنامه در مشهد، حدود 65 سال دیرتر از نخستین روزنامۀ کشورمان، کاغذ اخبار، که در 25 محرم 1253 در تهران به چاپ رسید، انتشار یافت.[1] تقریباً بیش از نیم قرن از انتشار نخستین روزنامه در ایران می‌گذشت که جامعه مشهد انتشار اولین روزنامه را شاهد بود. شهر مشهد 42 سال پس از تبریز، 28 سال پس از شیراز و 21 سال پس از اصفهان به انتشار روزنامۀ محلی، آن هم به دست فردی غیرخراسانی توفیق یافت.[2] از  این ‌رو، با احتساب تهران به‌عنوان اولین ناشر روزنامه، مشهد پنجمین شهر ایران است که در آن روزنامه منتشر شده است.

بیشتر محققان عرصة مطبوعات، از روزنامۀ ادب به عنوان اولین روزنامۀ شهر مشهد و خراسان یاد کرده‌اند. ادیب‌الممالک فراهانی نخستین روزنامه‌نگاری است که در مشهد روزنامۀ ادب را منتشر کرد. این روزنامه قبل از انقلاب مشروطیت منتشر می‌شد و خوانندگان و مشترکین فراوانی داشت.[3]

محمدصادق حسینی فراهانی ملقب به ادیب‌الممالک فراهانی 14 محرم 1277 ق/12 مردادماه 1239 ش در خانواده‌ای روحانی در گازران فراهان اراک متولد شد. او از خاندان میرزا بزرگ (عیسی) قائم‌مقام فراهانی بود. پدرش، حاجی‌میرزا حسین نوۀ میرزا معصوم، متخلص به محیط، و مادرش دختر میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام، وزیر محمدشاه قاجار بود.[4] محمدصادق در نوجوانی پدرش را از دست داد. وی پس از تحصیل، در سال 1314 ق همراه امیر نظام گروسی که به پیشکاری کل آذربایجان منصوب شده بود، به تبریز رفت و در سال 1316 ق، پس از افتتاح مدرسۀ لقمانیۀ تبریز، به‌عنوان معاون مدرسه استخدام شد. در همین ایام، معمم نیز شد و «...گاهی بر فراز منبر با عذب بیان و طلاقت لسان موعظه می‌فرمود...».[5]

ادیب‌الممالک در سال 1316 ق، دورۀ اول روزنامۀ ادب را در تبریز منتشر کرد که پس از هفده شماره توقیف شد. وی اوایل سال 1318 ق، پس از سفر به قفقاز و خوارزم، مدتی نزد پسر محمد امین، خان خیوه به سر برد. از آنجا به مشهد آمد تا افتخار انتساب به آستان قدس رضوی برای تصدی موقوفۀ خانوادگی قائم‌مقامی را داشته باشد. او که همراه خانواده‌اش در بالاخیابان (خیابان شیرازی فعلی)، کوچه باغ عنبر ساکن شده بود، برای ترویج علم و اشاعۀ هنر و تربیت بعضی از نفوس، روزنامۀ  ادب را منتشر کرد.

پنجم دی ماه 1279 مطابق با چهارم رمضان 1318، شهر مشهد شاهد انتشار نخستین روزنامه بود. این روزنامه، چهارشنبه‌ها در هشت صفحه، در قطع 30×20 سانتیمتر به‌ صورت چاپ سنگی منتشر می‌شد. محل ادارۀ روزنامه در منزل ادیب‌الممالک قرار داشت. بعد از قبول نمرۀ سوم، اسامی مشترکین در دفتر اداره ثبت و در ماه ششم، وجه روزنامه دریافت می‌شد. وجه اشتراک سالیانه در مشهد دو تومان، در سایر بلاد محروسۀ ایران 26 قران، در قفقاز و روسیه شش منات، در ممالک عثمانیه سه مجیدی، در هندوستان ده روپیه و در سایر بلاد اروپا دوازده فرانک بود؛ ضمن این که قیمت اعلان در روزنامه سطری یک قران تعیین شده بود.[6] «ادب روزنامه‌ای‌ است علمی و ادبی، سیاسی و تجارتی و تاریخی. هر گونه لایحه مفید که منافی با دین و دولت نباشد بشرط امضاء درج می‌شود.» از نکات قابل توجه روزنامه ادب فهرست مطالب آن است که در صفحۀ اول عناوین مقالات و گزارش‌های منتشر شده در آن آمده است. شماره اول ادب با شعری از ادیب‌الممالک به نام «دیباچۀ منظوم» با این ابیات آغاز شده است:

 

چو دانا ز گنجینه در باز کرد                        به نام خدا نامه آغاز کرد

خدایی که در مغز و هوش آفرید                 تن آدمی با سروش آفرید

روان را بذاتش ستایش نمود                         سخن را ترازوی دانش نمود

سپس خامه را با زبان جفت کرد                     نی گنگ را داور گفت کرد

از او یافت و خشنود یزدان‌پرست                 کلید درگنج دانش به دست

محمد چراغ خرد گستران                               خداوند سالار پیغمبران

که با نامه آسمانی به خاک                            فرود آمد از نزد یزدان پاک

در آن نامه از راز هر تر و خشک                     بیاکند ناف جهان را به مشک

ایا خواجه از داور هست و بود                                   به جان تو و خاندانت درود...

 

این منظومه در 23 بیت سروده شده و به‌عنوان اولین شعر روزنامه درج شده است. سپس مطلبی با عنوان «برسر آنم که گر ز دست برآید، دست بکاری زنم که غصه سرآید»، به قلم ادیب‌الممالک نگاشته شده است. در این مطلب که بیش از یک‌ونیم صفحه به آن اختصاص داده شده، از فواید روزنامه و اهمیت آن در اروپا سخن رفته است.

اولین خبر روزنامۀ ادب اختصاص دارد به میرزا صادق خان، ناظم سابق پستخانۀ خراسان که به‌عنوان معاون روزنامه معرفی شده است: «چون آقا میرزا صادق‌خان، ناظم سابق پستخانۀ مبارکۀ خراسان در این امر مقدس شریک و سهیم بالسویه است، از این تاریخ ایشان را معاون اداره دانسته و امیدواریم انشاءالله با دستیاری چنین معاون محترم غیرتمندی از عهدۀ خدمات شایستۀ وطن برآییم»[7]. همچنین از آقا میرزا محمود ساعت‌ساز به‌عنوان وکیل روزنامه یاد شده است.

از مطالب گوناگون روزنامۀ ادب چنین نتیجه گرفته می‌شود که این روزنامه جایگاه خاصی در بین خوانندگان داشته است؛ چنان‌که در شمارۀ هشتم آن، میرزا عبدالحسین ناصرالشریعه به منظور تبریک به ادیب‌الممالک در وصف وی قطعه‌ای را سروده است:

 

ادیب ملک ملک ای جهان فضل و هنر                 که بیهمان و مثالی کنون به دور زمن

من مدیح تو حاشا چه سان توانم گفت                 صفات فضل و کمالت به خامه الکن

 

غلامحسین‌خان افضل‌الملک که در آن ایام سفری به مشهد داشته در وصف روزنامه نوشته است: «با آن که در خراسان اسباب ترجمه و مطبعه و تربیت اجزای مناسب در کار نبود، ایشان طوری این عمل را اداره کردند که اسباب حیرت جماعتی از خواص شد. الحق روزنامۀ ایشان محل اعتنا واعتماد خارجه و داخله گشت. الآن در خراسان به‌واسطۀ انتشار روزنامۀ ادب، ادارۀ منظم و اجزایی معین و عایدات خوب دارند. ایالت خراسان و حکام آن سامان، کمال مهر را با ایشان دارند.»[8]

اولین سوال خوانندگان از روزنامه ادب اختصاص دارد به م. ع. که سوالی راجع به قزلباش و معنی و مفهوم آن پرسیده بود و به‌طور مفصل پاسخ آن در نمرۀ دوم داده شد.

همچنین اولین اخبار و حوادث مربوط به شهر مشهد در روزنامه ادب، مربوط به میرزا یحیی، ناظر کارخانۀ زواری آستان قدس رضوی است. خبر در ارتباط با آتش‌گرفتن انبار کاه میرزا یحیی است که بر اثر دود حاصل از آن، چهار رأس اسب و دو سر قاطر از بین رفته و منازل فوقانی و تحتانی انبار کاه بر روی هم خراب شده‌اند.

اولین خبر منتشر شده از خراسان در روزنامۀ ادب، مربوط به درگیری اشرار با فتحعلی‌بیگ، نایب‌الحکومۀ قریۀ جوین از توابع بجستان است. در این درگیری نایب الحکومه به همراه یک نفر قزاق کشته و اشرار موفق به فرار می‌شوند.

از نکات قابل توجه در این روزنامه، اعلام نرخ ارتزاق در شهر مشهد است: «گندم خرواری شش الی هفت تومان؛ جو خرواری سه الی سه تومان‌ونیم؛ نان یک من و ده سیر الی یک من‌ونیم، یک قران؛ آرد خرواری هشت تومان‌ونیم؛ زغال پسته، سه من یک قران؛ گوشت یک من سه قران‌ونیم؛ روغن، یازده قران؛ برنج یک من چهار قران‌ونیم...»

نقد و بررسی اوضاع و احوال شهر مشهد جزئی از برنامه‌های نویسندۀ ادب بوده، به‌طوری‌که در یکی از ستون‌های روزنامه، به تفصیل معایب شهری پرداخته است:

«مکرر خواسته‌ایم از بابت تنظیف کوچه‌ها چیزی بنویسیم مجال نشده؛ حال لایحه فوق ما را متذکر کرد، چند مسئله را یادآور شویم که موجب تنفر و تعفن و تولید امراض می‌نماید:

 اولاً، خاکروب‌ها و خراب‌هایی که محل انواع کثافات شهر است؛

دوم، خون حیوانات که در معابر و شوارع و قراولخانه‌ها سر می‌برند؛

سوم، لاش‌های سگ و گربه که در کوچه‌ها می‌اندازند؛

چهارم، احشا و امعا و شکنبه و رودۀ ذبایح گاوکشی‌ها در کنار خیابان؛

پنجم، بستن اسب و استر و الاغ و گاو در سرگذرها که علاوه‌بر کثافت از صدمۀ شاخ و لگد آن‌ها اطفال و زن‌ها آسوده نیستند؛

ششم منجلاب‌ها و مرداب‌های حمامات و مدارس، خاصه در محلۀ نوغان. امیدواریم درخصوص رفع این فقرات عنایتی شود.»

روزنامه ادب علاوه بر اخبار داخلی و خارجی، مقالات سودمندی در ارتباط با تاریخ و سایر علوم هم منتشر می‌کرد تا خوانندگان را با تکنولوژی و رشد و توسعه صنعت در اروپا آشنا سازد. برخی از این مقالات عبارت بودند از: «کیفیات و حالات چای»، «راه‌آهن حجاز» و.... آخرین مطلب سال اول ادب، به مطلبی با عنوان «شیوع علم باعث طول حیات است»، اختصاص دارد. این روزنامه در سال اول، با انتشار 48 شماره، در 15 شعبان 1319 به پایان می‌رسد.

در سال دوم، روزنامه تقریباً به سبک سابق بود؛ فقط اندازه خط ریزتر شد تا صفحات، گنجایش بیشتری داشته باشند. همچنین، به طلاب مدارس مشهد برای اشتراک، تخفیف ویژه داده شد، به شرطی که طلاب ساکن مشهد و در مدارس سکونت داشته باشند. همچنین، اشتراک آنان کمتر از یک سال نباشد. در این‌صورت به آنان تخفیف داده می‌شد تا روزنامه را به قیمت سالانه دوازده قران تهیه نمایند. «صعود جرائد»، از جمله مطالب مهم روزنامۀ ادب چاپ مشهد است که با خواندنش متوجه می‌شویم، فقط در شهر مشهد که مرکز ایالت خراسان است، قریب سیصد نسخه از روزنامه در هر هفته به مصرف می‌رسید. «اشخاصی هستند که سواد ندارند ولی روزنامه گرفته به دیگری می‌دهند که برایشان قرائت نماید. زنان مقدسه و دختران دوشیزه این شهر روزنامه می‌خوانند... در قهوه‌خانه‌ها به‌ جای قصۀ شیرزاد و دیوزاد یا داستان بیژن و بهمن روزنامۀ ادب قرائت می‌شود.»[9]

همچنین، چاپ نقشۀ راه شوسه از مشهد به رباط شریف‌آباد، از اتفاقات جالب توجه سال دوم بوده است.[10]

بر اساس اظهار نظر یکی از پژوهشگران عرصه مطبوعات، چون روزنامۀ ادب شیوه‌ای متملقانه داشت، از سانسور معاف و بسیار مورد توجه و حمایت شاه بود.[11]

ادیب‌الممالک از ادب و فرهنگ و تاریخ اسلام و ایران بسیار می‌دانست و از پزشکی و ستاره‌شناسی قدیم بی‌اطلاع نبود. وی لقب امیرالشعرایی را از یک شاهزادۀ قاجار، تهماسب‌میرزا مؤیدالدوله و لقب ادیب‌الممالک را از مظفرالدین شاه دریافت کرد. نام شعری‌اش در آغاز «پروانه» و سپس «امیری» بود. ادیب‌الممالک در زمینۀ ادبیات فارسی و عربی حافظه‌ای فوق‌العاده داشت و به اعتقاد برخی اولین شاعر عهدش بوده که در نظم برتری داشته است.[12]

یکی از مشهورترین اشعار ادیب‌الممالک مسمط ذیل است:

 

برخیز شتربانا بربند کجاوه                            کز چرخ همی گشت عیان رایت کاوه

کز چرخ همی گشت عیان رایت کاوه                      وز طول سفر، حسرت من گشت علاوه

 

و یا راجع به بمباران حرم مطهر امام رضا (ع) در سال 1330 قمری قصیده‌ای با این مطلع سروده است:[13]

 

خراب کردند این قوم ملک ایران را به باد دادند آیین و دین و ایمان را

 

آخرین شماره ادب چاپ مشهد، شمارۀ 14 سال سوم است که تاریخ ذیحجه 1320 را دارد. از آن پس، به‌علت مسافرت ادیب به تهران، روزنامه به تهران منتقل شد و شهر مشهد تا چهار سال بعد از انتشار روزنامه محروم ماند.[14]

پس از ادب، دومین روزنامۀ مشهد بشارت یا تحفةالرضویه است که در 23 شوال 1324/19آذر ماه 1285 به مدیر مسئولی شیخ‌محمدعلی، مدیر مدرسۀ مظفری منتشر شد.[15]

 

[1] - شهوازی، ستار (1383)، نام‌ها و نامه‌ها روایتی از روزنامه‌ها و روزنامه نگاران خراسان در دوره قاجار. تهران: ایوار. ص14.

[2] - رسول اف، رامین (1389)، نخستین‌های روزنامه نگاری ایران. تهران: انتشارات جامعه شناسان. ص603.

[3] - - آقاملایی، ایرج (1384)، تاریخچه آموزش و پرورش نوین مشهد. مشهد: مرندیز. ص40.

[4] - قاسمی، سید فرید (1386)، محمد صادق حسینی (ادیب الممالک فراهانی) تهران: امیرکبیر. ص9.

[5] - صدر‌هاشمی، محمد (1363)، تاریخ جرائد و مطبوعات ایران. جلد اول. اصفهان: کمال. ص81.

[6] - روزنامه ادب، 14 رمضان 1318: نمره اول.

[7] - روزنامه ادب، 14 رمضان 1318ص8.

[8] -افضل‌الملک، غلامحسین، (بی‌تا)، سفرنامه خراسان و کرمان. به اهتمام قدرت الله روشنی زعفرانلو. تهران: توس. صص56-57.

[9] - قاسمی، سید فرید (1386)، محمدصادق حسینی (ادیب الممالک فراهانی)، تهران: امیرکبیر. ص27.

[10] - روزنامه ادب، 10 ربیع‌الاول 1320.

[11] -صلح جو، جهانگیر (1348)، تاریخ مطبوعات در ایران و جهان. تهران: امیرکبیر. ص161.

[12] - روزنامه کاوه، 8 آذر 1286. ص7.

[13] - -           ادیب هروی، محمدحسن (1388)، انقلاب طوس: واکاوی جسارت ارتش تزار به حرم مطهر رضوی. تهران: مؤسسۀ مطالعات تاریخ معاصر. ص 349.

[14] - ادیب‌الممالک در سال 1323ق به قفقاز رفت و در آنجا با روزنامۀ ارشاد که زیر نظر احمدبیک آقایوف در باکو منتشر می‌شد، همکاری می‌کرد و صفحۀ فارسی ضمیمۀ ارشاد ترکی را می‌نوشت. وی بعد از مشروطیت، به تهران رفت و در سال 1324ق، دبیر روزنامۀ مجلس شد. در سال 1325ق جزو انجمن عراق عجم، که یکی از انجمن‌های ملی دورۀ اول مشروطیت بود شد و روزنامۀ عراق عجم را منتشر کرد (کاوه، 8 آذر1286: 7). وی در دوران استبداد محمدعلی‌شاه، یعنی در سال 1328ق، به صف مشروطه‌خواهان پیوست. در سال 1329ق وارد عدلیه شد و تا پایان عمر به ریاست چندین شعبۀ عدلیه در شهرهای اراک، سمنان، ساوجبلاغ و یزد منصوب گردید (میر انصاری، 1376: 75) و زمانی‌که در شهر یزد به‌عنوان مأمور عدلیه خدمت می‌کرد، در سن 58 سالگی دچار عارضه سکته شد و در 28 ربیع‌الثانی 1335 در تهران فوت کرد و در کنار آرامگاه شاه‌عبدالعظیم حسنی به خاک سپرده شد (شهوازی، 1383: 36).

[15] - شهوازی، ستار (1383)، نام‌ها و نامه‌ها روایتی از روزنامه‌ها و روزنامه نگاران خراسان در دوره قاجار. تهران: ایوار. ص43.



 
تعداد بازدید: 6862


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 125

دو تا از این سربازها تقریباً بیست ساله بودند و یکی حدود سی سال داشت. و هر سه آرپی‌جی و یک تفنگ داشتند. آنها را به مقر تیپ سی‌وسه آوردند. سرتیپ ایاد دستور داد آنها را همان‌جا اعدام کنند. اعدام این سه نفر سرباز به عهده ستوانیار زیاره اهل بصره بود که من خانه او را هم بلد هستم. خانه‌اش در کوچه‌ای است به نام خمسه میل که خیلی معروف است. در ضمن این ستوانیار جاسوس حزب بعث بود. او افراد ناراضی را به فرمانده معرفی می‌کرد. سه نفر سرباز شما را از مقر بیرون آوردند و ستوانیار زیاره آنها را به رگبار بست و هر سه را به شهادت رساند. آنها را همان‌جا در گودالی دفن کردند.