نقد و تحلیل دادههای مصاحبه
علیرضا ملاییتوانی
چکیده
در تاریخ شفاهی، مصاحبه به عنوان یک شیوه مستقیم گردآوری دادهها، در مجموع، یک فن بسیار تخصصی است که علاوه بر پرسشگران توانمند مستلزم کاربست روشهای علمی است.
دستاورد مصاحبه یک رشته دادههای خام یا روایت است که مانند همه دادههای تاریخی دیگر نیازمند تصفیه و پالایشاند. این مقاله میکوشد، روشهای نقد و پالایش دادههای مصاحبه را بررسی کند.
کلید واژهها:تاریخ شفاهی، مصاحبه، راوی، روایت، دادههای شفاهی.
مقدمه
تاریخ شفاهی از دو منظر دارای اهمیت خاص است: یکی به عنوان راهی برای دستیابی به داده تاریخی (منبع) و دوم، روشی برای تولید فرآورده تاریخی (متن).
صرفنظر از هر منظری که به تاریخ شفاهی بنگریم، در گردآوری دادهها میتوان به دو شیوه متفاوت اقدام کرد: نخست، بهرهگیری از روایتها و دادههای آماده که از قبل توسط نهادها و رسانههای مختلف به صورت صوتی، تصویری و یا نوشتاری (پیاده شده) فراهم شدهاند. مانند سخنان، مواضع، تحلیلها، خاطرات و نیز فیلمها، تصاویر و اعمال و حرکات شخصیتهای مهم و برجسته سیاسی، اجتماعی، نظامی، فرهنگی و.... دوم، گردآوری روشمند و آگاهانه داده با روشهای میدانی چون مصاحبه. در این روش، پژوهشگر تاریخ به منظور پر کردن خلاءها، رفع ابهامات و روشن ساختن نقاط کور برخی از تحولات معاصر به مصاحبه با برخی از بازیگران و آگاهان سیاسی رخداد مزبور میپردازد؛ ابهامات و پرسشهای خود را با آنان در میان مینهد و از پاسخهای آنها که عمدتا به صورت خاطره عرضه میشود، در پژوهش خود بهره میگیرد. البته این روش در بین بسیاری از مورخان کهن و امروز سنتی رایج بوده و در تاریخنگاری اسلامی نیز امری ریشهدار است.
بدیهی است، مصاحبه یک مکالمه دو طرفه است که میتواند به صورت رو در رو، تلفنی، یا با ابزارهای الکترونیکی و اینترنتی و مانند آنها صورت پذیرد. طبیعتا هدف از مصاحبهگردآوری دادههای از پیش مشخص شده نیست، بلکه گردآوری اطلاعاتی است که به بازسازی برخی از رخدادها و حلقههای مفقوده در آنها کمک میکند.
اما در مواقعی که به هر دلیل ـ ازجمله عدم دسترسی به پاسخگو ـ مصاحبه یا گفتوگوی شفاهی امکان پذیر نباشد، میتوان از روش پرسوجوی کتبی بهره گرفت. ابزار کار در این روش همانند روش مصاحبه شامل پرسشگر، پرسش و پاسخگو است. اما به جای حضور پرسشگر، سوالات نزد پاسخگو ارسال میگردد و او در فرصت مقتضی و به صورت مکتوب به آنها پاسخ میدهد.
پس از پایان مرحله مصاحبه، محقق با انبوهی از دادهها روبهروست. در درون اطلاعات گردآوری شده، حجم وسیعی از دادههای ضعیف، نادرست، تحریف شده و مغشوش وجود دارد که نیازمند تصفیه و پالایش است. تصفیه علمی دادهها یعنی تشخیص صدق و کذب آنها و نیز تفکیک و شناسایی اخبار و اطلاعات سست و سخیف از دادههای واقعی. این مرحله مطمئنا به اندازه مصاحبه دشوار است. زیرا پژوهشگر در مرحله مصاحبه بیشتر به اعتبار مصاحبهشونده توجه دارد تا اصالت گفتههای وی. اما سوال اصلی این است که چگونه باید دادههای درست از نادرست و سره از ناسره را تشخیص دهد؟ چه ابزارها، روشها و ساز و کارهایی برای پیبردن به روایات درست از نادرست وجود دارد؟
این مقاله میکوشد تا پارهای از روشهای پالایش و نقد دادههای شفاهی را مطرح سازد.
مسائل مهم در ارزیابی دادههای مصاحبه
خاطره، که از آن به عنوان «روایت» یاد میکنیم هسته مرکزی تاریخ شفاهی و مهمترین دستاورد مصاحبه است. خاطره برآیند کنشهای ذهنی صاحب خاطره با رخدادها و تحولات عینی جامعه است که در ذهن و ضمیر او به صورت ناگفته انباشته شده و هنگام مصاحبه به صورت یافتهها، برداشتها، تفسیرها و تاملات راوی، بیان میشوند. چون خاطره با مسائل اجتماعی آمیخته است، حاوی چشماندازها و نگرشهای تازهای برای شناخت ابعاد ناپیدای رویدادهای تاریخی است. از این منظر، خاطره با هر هدف و رویکردی روایت شود، چون دریچهای به سوی تفسیر و شناخت گذشته میگشاید، حائز اهمیت است.
با این همه، چون خاطرات حاصل تعامل ذهن و واقعیات بیرونی است نقل آنها نیز متاثر از فعل و انفعالات عالم درون (ذهنیات و روحیات فرد) با عالم بیرون (مسائل اجتماعی) است. افزون بر این، تاریخ شفاهی همانند تاریخنگاری بیان رویدادهای گذشته و گذشتگان از منظر «حال» است و خاطرهگو خواه ناخواه در بازسازی و یادآوری رویدادهای دوردست، تحت تاثیر تعلقات، تمایلات قلبی، آرزوها، احساسات، تفکرات و قضاوتهای «حال» خود قرار دارد؛ مخاطبان خود را در نظر میگیرد و نیز تحت تاثیر هدف و مقصود خاص به نقل خاطره یا نگارش آن میپردازد1 که این نیز از دشمنان عینیت است.
گاه پاسخگو از منظر درونی و گاه از منظر بیرونی به رخدادها مینگرد. کسی که درباره رویدادهای روزگار خویش سخن میگوید از درون به رخدادها مینگرد و در حقیقت، بسیاری از واقعیات را نمیبیند. اما کسی که نگاه بیرونی دارد گویی از بالا و از چشماندازی وسیعتر به ماجرا مینگرد. لذا با این فاصله معرفتی آزادانهتر به حوادث مینگرد.
از نظر موضوع نیز ممکن است چرخشها، تضادها و فراز و فرودهای زندگی شخصیتها سبب دگرگونی جایگاه خاطرات شود. یعنی تاثیرپذیری ذهن راوی از واقعیات بیرونی باعث میگردد رویدادهای خرد و بیاهمیت بسیار بزرگ و برجسته جلوه کنند و رخدادهای مهم و بنیادین کماهمیت نشان داده شوند. زیرا در امر خاطرهگویی همانند پژوهش تاریخی مسئله گزینش دادهها به نحو اجتنابناپذیری وجود دارد. به علاوه پیشداوری، منافع شخصی، تاثیرپذیری از مقتضیات کشور و تحولات جهانی و نیز میزان تسلط خاطرهگو بر ماجراهایی که میپرورد از دیگر دشواریهای این مسیر است.
لذا خاطرات همچون همه انواع تحقیقات علوم انسانی نمیتواند کاملا بیطرفانه و فارغ از ارزشها باشد. به تعبیر کوهن خطاست اگر فکر کنیم، گزارشگر کنشهای تاریخی، چه یک مورخ باشد چه یک روزنامهنگار میتواند حوادث را به صورت «ناب» و با تمام پیچیدگیهای واقعیشان «درست همانطور که رخ دادهاند» تشریح کند. زیرا چنین رخدادهایی اساسا وجود ندارند و بازتاب آنها را باید همواره تاحدی به مثابه انتزاعی از واقعیت نشان داد.2
از دیگر داوریهای تاریخ شفاهی حضور شخصیتهای متعددی با سلیقههای فکری و دیدگاههای متنوع است که میدان وسیعی برای تحلیلها و داوری میگشاید و از جزماندیشیها و تنگنظریهای غیرعلمی بازمیدارد. اما در همان حال ممکن است تاریخنگار شفاهی در تحلیلهایش تحت تاثیر بتهای شخصیتی و مواضع پاسخگویان قرار گیرد.
خاطرات رسمی یا خاطرات نخبگان سیاسی حاضر در صحنه بهطور طبیعی حاوی جانبداریها، ملاحظات وناگفتههای زیادی است و در آنها موضعگیریها و قضاوتهای خاص موج میزند و گاه به یک ابزار یا وسیلهای برای توجیهگری، فرافکنی، دفاع از مواضع، عقاید و عملکردها و دگرگونه جلوه دادن حقایق تبدیل میشود.
گاه یکی از دلایل اصلی مصاحبه (خاطرهگویی)، برجسته ساختن نقش و اهمیت صاحب خاطره در مقاطع حساس و سرنوشتساز تاریخی است و دغدغه خاطرهپرداز نمایاندن نقش و حضور خود آنگونه که مدنظر اوست نه الزاما آن گونه که رخ داده است. این امر متاسفانه در بسیاری از خاطرات معاصر به چشم میخورد. به همین دلیل خاطره گاه میتواند به مایه گمراهی تبدیل شود. این امر به ویژه در خاطراتی که در ایام کهولت گفته میشوند مشهودتر است. در این مواقع گوینده بیاختیار تحت تاثیر موقعیت فعلی خود، ضمن فراموشی عمدی و غیرعمدی گذشته و ضمن فرار از نقد آن بیشتر در مقام اثبات «بودن» و «محق بودن» است.3
در تاریخ شفاهی مصاحبهشوندگان عموما از یک رشته مسائل هراسانند. عدهای نگرانند مبادا به عدم وفاداری از حکومت موجود متهم شوند؛ عدهای از آینده خود، خانواده و اموالشان واهمه دارند؛ عدهای نیز خاطرات مهم و شاذ خود را که حاوی ناگفتههای زیادی است همواره محرمانه تلقی نموده، از طرح آن سر میپیچند؛ عدهای نیز نمیخواهند به دلیل عملکرد گذشتهشان در معرض انتقاد قرار بگیرند. نظر به همین موانع و ملاحظات است که بسیاری از شخصیتهای صاحب خاطره از بازگفتن آن روی گردانند و یا اصلا به گفتوگو تن نمیدهند و یا در بهترین حالت حقایق را آن گونه که رخ داده است بازگو نمیکنند.4
بدینسان، در پایان مراحل مصاحبه، پژوهشگر با واقعیات تازه روبهرو میشود از جمله: روایات و دادههای متناقض، روایات شاذ، روایات متواتر، روایات مشکوک، روایات مبهم و. .. البته اگر پژوهشگر بدون پیشداوری و کاملا بیطرفانه و فارغ از هر گونه تعصب یا جهت گیری خاصی به گردآوری اطلاعات پرداخته باشد، این امر کاملا طبیعی است. این مسئله درباره تاریخنگاری مکتوب نیز عینا وجود دارد.
جرح و تعدیل دادهها
ناگفته پیداست، خوشباوری ذاتی انسان، کار پژوهش را با مشکلات مضاعفی روبهرو میکند. برای رهایی از این خطر، محقق مدام باید از خود بپرسد آیا دادههای او با واقعیات انطباق دارد یا نه؟ دلیل انطباق و عدم انطباق آنها چیست؟
زیرا اخبار تاریخی به هیچوجه ساختار واحدی ندارند و به شکلهای گوناگون دیده میشوند. مانند: الف)خبری که تنها یک راوی دارد. ب)اخباری که روایان متعدد دارند. ج)اخبار شاذی که تنها در برخی منابع ذکر شدهاند. د)اخبار متضاد و متعارض. ه)اخبار مشابه یا متشابه. و)خلاء و گسست در قسمتهای مختلف یک خبر.
بیدقتی، عدم تخصص و تقلید از دیگران ممکن است یک خبر کاذب را به خبری متواتر تبدیل کند و صادق جلوه دهد. حب و بغضها، تعصبات، تعلقات مذهبی، قومی و سیاسی و منافع فردی نیز بر این روند اثر مینهند. در نتیجه، محقق نیازمند بررسی احوال راویان است.
طبیعتا نمیتوان خبری که راوی واحد دارد با اخباری که راویان بسیاری آن را روایت کردهاند از نظر اعتبار و صحت یکی دانست. طبعا اخبار شاذ در قیاس با روایات متواتر و مشهور کمتر مایه اعتماد است. این البته یک اصل برای مردود شمردن اخبار شاذ نیست. چه بسا در بررسی احوال راویان ممکن است خبر شاذ صادقانهتر باشد. اخباری که با مقتضیات زمانهاش سازگاری بیشتری دارد و یا مستندات بیشتری در تایید آن وجود داشته، به همان نسبت از اعتبار بیشتری برخوردار است. مانند نقل «خاطره در خاطره» که در آن خاطرهگو از شنیدهها و گفتههای دیگران برای اثبات گفتههای خود بهره میجوید. هر قدر بین خاطره فرعی و نقل آن در خاطره اصلی فاصله کمتری موجود باشد از اعتبار بیشتری برخوردار است.
در مواردی که هیچ دلیل و نشانهای برای ترجیح اخبار متناقض وجود ندارد محقق در جایگاه یک قاضی قرار میگیرد که باید با استفاده از توانمندیهای ذهنیاش داوری کند. این امر درباره اخبار متشابه نیز صادق است. یعنی مورخ گاه بین دو خصم و گاه بین دو دوست باید داوری کند. طبیعتا درپارهای از موارد نمیتواند دلیل کافی و قوی در رد یا تایید یکی از آنها ارائه نماید. در این موارد باید به ظن و حدس و گمان روی آورد؛ البته ظن نزدیک به یقین. علاوه بر این در پارهای موارد دیگر مورخ برای پیبردن به واقعیات تاریخی، ناگزیر از روش اهل حدیث و محدثان و گاه روش فقها و رجال نیز باید بهره جوید.5
آنچه مسلم است این است که مورخ باید از خطر سبکسری، سهل باوری، بیدقتی، خستگی در جستوجوی واقعیات و مانند آنها در همه مراحل اجتناب ورزد تا چشم بسته تسلیم مندرجات هر مصاحبهای نشود. وسواس اگر چه همواره لازمه کار علمی است اما گاه توسل به قیاس و استدلال در امر تصفیه و تفکیک علمی دادهها نیز لازمه کار مورخ است.
از آنچه گفته شد چنین برمیآید که در این مرحله نقش و حضور مورخ، عقل و تحلیل وی اصلیترین عامل در جهتدهی به مسیر تحقیق و پالایش مناسب انبوه دادهها و روایات متفاوت و متناقض است. زیرا برای قبول یا رد هر یک از آنها چاره اندیشی نموده و به یک راهحل و جمعبندی نهایی میرسد.
تعدیل و ترجیح
اگر ارزش و اعتبار دو یا چند مدرک یا خبر یکسان بود، شایسته است محقق به اصل تعدیل و ترجیح رجوع کند. تعدیل و ترجیح دو جنبه کاملا متفاوت دارد.
الف) ترجیح به سند (یعنی بررسی اصالت و اعتبار روایت)
در این نوع ترجیح و تعدیل، صرفا روایت و خبر مورد تحلیل قرار میگیرد نه راوی آن. همچنان که گفتیم اگر خبر یا روایتی در چند منبع مختلف ذکر شود معتبرتر از خبری است که صرفا یک راوی دارد؛ اخباری که تعداد واسطه نقلشان کمتر باشد اعتبار بیشتری دارند. عقلانی و طبیعیبودن یک واقعه با متقضیات زمان وقوع حادثه نیز معیاری مهم در پذیرش صحت و سقم اخبار است.6
بدینسان، قبول بیدلیل روایات گوناگون به مثابه پذیرش خطر گمراهی در مسیر پژوهش است. طبیعتا جهتگیری، تعصب و رفتار غیرعالمانه در نقد و سنجش اطلاعات موجب تحریف حقایق میگردد. این امر معلول سبکسری، خودپسندی، اغراض جهتدار، پیشداوریهای خطرآفرین، عقدههای حقارت، ترس، تملق و مانند آنهاست. پژوهشی کامیاب است که با استدلال از یافتههای تحقیق دفاع کند و اثری مستند و معتبر ارائه نماید.
ب) ترجیح به راوی (یعنی بررسی صداقت و اعتبار راوی یا مورخ)
در قسمت دوم یعنی ترجیح به اعتبار راوی، باید به بررسی شخصیت، شرح احوال، تعلقات، تنگناها، ملاحظات سیاسی و مذهبی، اعتبار و شهرت راوی پرداخت و از اصول و فنون علم حدیث و رجال بهره گرفت و او را در پرتو مورخان همعصرش سنجید.
برحسب نظر علمای رجال و حدیث و سپس تاریخ، هر چه راوی در مشاهده یک رخداد از قدرت و نزدیکی بیشتر برخوردار باشد، از دیگر راویان قابل اعتمادتر است. لذا راوی باید به منبع خبر نزدیک باشد یا ترجیحا از نزدیک آن را دیده و یا شنیده باشد. هر چند این نزدیکی خود آفتی دیگر است. حجاب معاصر بودن، ناتوانی در فهم ابعاد یک رخداد، غلبه و غلیان احساسات سیاسی ـ اجتماعی، برداشتها و تحلیلهای یک سویه و. .. از زمره این آفاتند که باید به آنها توجه کرد.
قواعد جرح و تعدیل یا نقد راوی در تاریخنگاری اسلامی در دو حوزه زیر اعمال میشود:
1ـ اصول و قواعدی که به عدالت راوی اختصاص مییابد.
2ـ قواعدی که به جرح مربوط میشود.
عواملی که عدالت راوی را زیر سوال میبرند، عبارتند از: سفاهت، کذب، فسق و بدعت.
عواملی که ضبط و ثبت راوی را مخدوش میکنند، عبارتند از: غفلت، اشتباه، اهمال، شذوذ، خلط و از کف نهادن عقل.7
توجه به عنصر زمان
زمان و تقویم از ابزارهای مهم نقد اطلاعات تاریخی است. مشخص شدن تاریخ دقیق رخدادها نقش موثری در تشخیص صحت و سقم آنها دارد. آگاهی از زمان وقوع یک رخداد اغلب مهمتر از مکان وقوع آن است. احتمال وقوع بسیاری از حوادث در روزگار ما منتفی است. حال آنکه در گذشتههای دور اموری بدیهی و محتمل بودهاند. بنابراین، عنصر زمان میتواند بسیاری از تناقضات و ابهامات درونی روایات را بر ملا کند. از نظر زمانی دستکم سه نوع زمان در شکل گیری و استفاده از خاطرات وجود دارد: زمان وقوع رخداد؛ زمان تکوین و بیان خاطره؛ و زمان استفاده از آن توسط پژوهشگر. تردیدی نیست که گذر زمان به زیان خاطرات تمام میشود. از یکسو، فاصله زمانی سبب دشوار شدن یادآوری خاطرات نانوشته و ناگفته میگردد و از دیگرسو، خاطرهگو را با وسواسها، تردیدها و مصلحتاندیشیهای فراوان روبهرو میسازد. بهویژه اگراین خاطرات با مسائل سیاسی یا اعتقادی روز گره خورده باشد. بنابراین، هر یک از زمانهای سهگانه از فاصله معرفتی و از عینیت خاطره میکاهد. خاطراتی که به صورت روزانه یا بلافاصله پس از وقوع رخداد نگاشته یا گفته میشوند، از دقت و صحت بیشتری برخوردارند تا خاطراتی که مدتها بعد به مدد حافظه و بنا به ضرورت یادآوری میشوند. لذا برای سنجش اعتبار اینگونه خاطرات باید آنها را با اسناد و منابع معتبر مقابله کرد.
یکی از پژوهشگران در مطالعات خود ریشههای اشتباهات زمانی را دستهبندی کرده است که برخی از آنها نقل میشود.
بیتوجهی بسیاری از راویان به تاریخ دقیق از جمله روز، ماه و حتی سال رخدادها و یا بیتوجهی به امر زمان در مراحل مختلف بروز یک حادثه و یا توسل به زمانهای نمادین از جمله هفت، دوازده، چهل و مانند آنکه به بسیاری از رخدادها نسبت داده میشود. برای پیبردن به این اشتباهات میتوان از ابزارها و روشهای عقلی از جمله تطابق زمان و مکان، علم نجوم (خسوف و کسوف) و تقویم شمسی و انطباق آن با تقویم قمری، بررسی ناهمخوانی یا تقدم و تاخیر زمانی در قسمتهای مختلف یک خبر پی برد.8
دقت در اسامی خاص
تاریخ تجلیگاه اندیشه و عمل انسان است. انسانها هم تاریخ را میسازند و هم در تاریخ ساخته میشوند. به همین دلیل پس از علم رجال هیچ یک از علوم به اندازه علم تاریخ با نام افراد سر و کار ندارد. لذا پژوهشگران برای پرهیز از فروافتادن در دام برخی از خطاها میبایست نام درست شخصیتهای تاریخی را ـ که در روایات از آنها سخن رفته است ـ با کاربرد عقل تشخیص دهند. چه بسا انتساب برخی از اقدامات به شخصیتهای دیگر به دلیل تشابه اسامی و القاب باعث فهم نادرست تاریخ و ارائه تحلیلهای اشتباه میگردد.
در مجموع عوامل و مسائل زیر سبب بروز اشتباه در اسامی اشخاص میشود:
شیوههای متفاوت نامگذاری در ادوار تاریخی و سبکهای گوناگون صداکردن افراد یا اشتهار آنها؛ تشابه نامها با القاب و کنیهها؛ جابهجایی نامها و نسبها؛ اختلافنظر در نام افراد؛ اسامی تکراری در یک خاندان؛ اشتراک نام زن و مرد مانند اکرم، هند، سلمی، ربیع و. ..؛ اشتراک اسامی افراد با مکانها و اشیاء مانند ابوقیس؛ شهرت افراد به لقب یا کینه و کمرنگشدن نام آنها و تعدد اسامی برای یک فرد.9
نقد درونی و بیرونی دادههای مصاحبه
منظور نقد مجموعه اصولی است که در روشنسازی ارزش منابع کاربرد دارند. نقد علمی یعنی کشف نارساییهای مختلف مطرح شده در اظهارات و فهم کاستیها و درک بهتر و بازسازی معنا و جنبههای واقعی آنها. به همین دلیل تردید سلاح مفیدی برای نقد و نشانه آشکاری در پیشرفت علم و کشف حقایق است.10
نقد درونی و بیرونی یکی از راههای تصفیه دادههای تاریخی است. چنانکه نقد یکی از شاخهها و گرایشهای اصلی رشته «مأخذشناسی» تاریخی و هسته مرکزی رشتههایی چون فیلولوژی، علوم دیپلماتیک، نسخهشناسی، خطشناسی، کشف رمز نوشتههای باستانی، کتیبه شناسی و. .. است. در مجموع، نقد به دو شیوه امکانپذیر است: الف) نقد بیرونی که ماهیت منابع را ارزشیابی میکند و ب) نقد درونی که محتوای منابع را.
بهطور کلی تاریخ شفاهی و مکتوب یک حوزه معرفتی است که هم با علت و هم با دلیل سر و کار دارد. دلایل مربوط به حوزههای درونی متون تاریخی از جنس معرفتی است. حال آنکه علتها مربوط به حوزه بیرون تاریخنگاری و از جنس جامعه، طبقه، اقتصاد، سیاست و مقولاتی از این نوع است که بر متن تاریخی و مورخ احاطه دارند. دلیل یک امر ذهنی است و علت یک امر عینی. نقد داخلی یا درونی معطوف به دلیل است و نقد خارجی یا بیرونی معطوف به علت.11
پس از بررسی صحت و اصالت روایت، مرحله مهمتر نقد که در واقع نوعی نقد محتوایی است آغاز میگردد. در این مرحله به این مسائل توجه میشود که آیا این روایت تصویری حقیقی ارائه میدهد؟ درباره راوی آن چه میدانیم؟ آیا فردی آگاه، صادق و بیطرف است؟ آیا انگیزهای برای تحریف واقعیات دارد؟ آیا تحت تاثیر فشار سیاسی، ترس یا غرور نبوده؟ چه مدت پس از بروز یک رخداد، روایت خویش را ارائه میکند و آیا توانسته آنچه رخداده را به درستی نقل کند و آیا اظهاراتش با شواهد دیگر توافق دارد؟آیا از اهلیت، صلاحیت و تخصص لازم در موضوع مصاحبه برخوردار است؟
هرچند پاسخ به این سوالات دشوار است اما مورخ باید تا آنجاکه مقدور است از اعتبار و دقت این دادهها اطمینان یابد.
هدف از نقد درونی یا باطنی دستیابی به حقایق و اطلاعات تاریخی در متن روایات موجود است. نقد داخلی بهطور کلی به دو صورت سلبی و ایجابی صورت میگیرد. در قسمت ایجابی، روایت تاریخی جهت تفسیر و درک معنای آن مورد تحلیل قرار میگیرد که خود آن دارای دو مرحله است: نخست، تفسیر ظاهر روایت و درک معنای لفظی آن و دوم فهم معنای حقیقی روایت و شناخت غرض گوینده. بنابراین، ساختار زبانی، مفهومی، سبک بیان، روش و هدف گوینده باید مدنظر قرار گیرد.12
در نقد درونی تعلق منبع به زمان و مکان خاص و نیز زبان اصلی از اهمیت ویژهای برخوردار است. زبان امری سیال و متحول است و پژوهشگر باید معنای لغات، واژگان و اصطلاحات مهم را به معنای اصلی و مصطلح آنها دریابد. مثلا در آثار تاریخی دوره مشروطه واژه «ملی» و «ملیون» هیچگاه به معنای ناسیونال و ناسیونالیست نیست. بلکه در ادبیات آن دوره به معنای حکومت مشروطه و طرفداران مشروطه است.
بنابراین زبان سهم بارزی در درک و شناخت تاریخ ایفا میکند. زبان و اندیشه پیوندی گسستناپذیر دارند. از طریق زبان تصورات و تفکرات پیشینیان بیان میشود.13
بدین ترتیب در بررسی زبان شناختی یک منبع باید به معنیشناسی، تفسیر و تاویل متن (هرمنوتیک) که بسیار عمیقتر از روساختهای زبانی است، توجه شود تا در پرتو آن بتوان دلالتهای درونی و معنایی یک روایت را شناسایی و معنایابی کرد.14
با توجه به آنچه گفته شد، اگر در مراحل ایجابی، هدف محقق، شناخت آراء و نظریات راویان است در وجه سلبی کیفیت مشاهده و کمیت حوادث تاریخی مورد بررسی قرار میگیرد. یعنی پژوهشگر باید به ادلهای دست یابد که با آن بتواند صحت و اصالت دادههای خود را اثبات کند و حتی اجزاء و جزئیات دادهها و حوادث را نقد کند. نام مکان، نام اشخاص، سنوات تاریخی، مقدمات رخداد، روند رویداد، نتایج حاصل از آن و مسائل متعدد دیگر را باید ارزیابی نمود.
جمعبندی مباحث نقد درونی و بیرونی
با توجه به آنچه گفته شد در برخورد با منابع و مدارک تاریخی دو نوع نقد متفاوت وجود دارد: 1)نقد بیرونی 2)نقد درونی و هر کدام از این نقدها در دو سطح راوی و روایت قابل بررسی است.15
الف) مهمترین عناصر نقد بیرونی راوی16
1ـ شناخت هویت فردی و اجتماعی راوی (کیستی و چیستی او).
2ـ بررسی مشخصات جسمانی و روانی راوی (سلامت روح و جسم، عقل، توانایی حضور در صحنههای تاریخی و کسب اخبار).
3ـ فاصله زمانی و مکانی (شکاف معرفتی) بین روای و روایت، زیرا نزدیکی و دوری هریک دارای مزایا و مخاطرات خاص خود است.
4ـ تاثیر زمان و مکان (محیط و دوره تاریخی) بر رشد و تکامل شخصیت راوی.
5ـ سبک و شیوه گفتار راوی.
6ـ باورها و گرایشهای اعتقادی راوی (دین و مذهب، تعصبات و محدودیتها).
7ـ وابستگیها و تمایلات سیاسی راوی و زاویه نگاه او به قدرت و نظام حاکم یا رهبران و نهادهای آن.
8ـ تعلقات اجتماعی ـ اقتصادی راوی (خاستگاه اجتماعی ـ اقتصادی او) او و نوع نگاه و تفسیر وی نسبت به این مقوله.
9ـ بررسی جایگاه راوی از نگاه علم رجال، صداقت، عدالت، سلسله راویان و مانند آنها.
10ـ شناخت وضعیت تاریخی مخاطبان راوی؛ زیرا نوع روایت بر حسب شرایط مخاطبان دستخوش تغییر میشود. نوع مخاطبان هم در شیوه بیان و هم در جهتگیریهای متن و هم در گزینش یا برجسته ساختن ابعاد برخی رویدادها راوی را دچار ملاحظات خاصی خواهد ساخت. به عنوان نمونه اگر مخاطب، زمامدارن یا دانشمندان یا افراد عامی باشند، نوع نگاهها و ملاحظات راوی متفاوت خواهد شد.
ب)مهمترین مولفههای نقد بیرونی روایت
1ـ تناسب معنایی و محتوای روایت با روایتهای موازی و همعصر و بررسی اختلافات یا تعارضات آنها.
2ـ معنای لفظی و آشکار متن روایت با توجه به سیر تحول و تطور زبان در بستر تاریخ.
3ـ کندوکاوهای لازم در صحت و سقم انتساب روایت به راوی.
4ـ آشکارسازی خطاها، گژیها، کاستیها و جعلهای عمدی و غیر عمدی در متن روایت.
5ـ.بررسی زمان و مکان روایت (تعیین تاریخ دقیق و جغرافیای آن) برای نیل به اطمینان.
6ـ بررسی منابع راوی.
ج)مهمترین عناصر نقد درونی راوی
1ـ تلقیهای مورخ از علم تاریخ و انتظارات او از نقل شفاهی تاریخ؛ زیرا هر نوع برداشتی از تاریخ به ایجاد انتظارات متفاوت میانجامد و از همینرو بر تاریخنگاری اثر مینهد. طبیعتا روایتی که با هدف روشنگری گفته میشود با روایتی که جهت عبرت پذیرفتن از تاریخ یا توجیه اعمال صاحبان قدرت گفته میشود متفاوت است.
2ـ تا آنجاکه ممکن است باید پیشفهمها، پیشفرضها، پیشداوریها و ارزش داوریهای راوی را بازشناخت. زیرا همین امور بر روند تفسیرهای تاریخی و گزینشهای او مستقیم یا غیرمستقیم اثر میگذارند.
3ـ شناخت هدفها و انگیزههای نقل روایات خاص نیز در نقد درونی راوی موثر است.
4ـ دگرگونیهای معنایی زبان راوی فهم شود. به بیان دیگر زبان و مفاهیم بهگونهای که مراد راوی بوده است فهمیده شوند نه براساس معنای امروزین آنها.
5ـ تفکر و بینش تاریخی راوی؛ یعنی شناخت اندیشه تاریخنگری و تاریخنگاری (معرفت شناسی) و فهم باورهای او درباره حرکت تاریخ، مسیر تاریخ، عوامل محرک تاریخ، عوامل نقش آفرین در روند تحولات تاریخی، نگاه به انسان و نقش او در تاریخ و مانند آنها.
د)مهمترین مولفههای نقد درونی روایت
1ـ استنباط حقیقت تاریخی روایت به کمک تفسیر و عقل.
2ـ شناسایی و روشن ساختن حلقههای مفقوده روایت در پرتو عقل و شناخت تاریخی از پدیده روایت شده.
پینوشتها:
1ـ کمری، علیرضا، با یاد خاطره، درآمدی بر خاطره نویسی و خاطره نگاشتههای پارسی در تاریخ ایران، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1383، ص 61.
2ـ اس. کوهن، پرسای ، ترجمه نراقی، یوسف، نظریه اجتماعی نوین، تهران، نشر انتشار، ص 317.
3ـ کمری، علیرضا، با یاد خاطره، درآمدی بر خاطره نویسی و خاطره نگاشتههای پارسی در تاریخ ایران، صص 80 – 81.
4ـ ملاییتوانی، علیرضا ، نقدی بر کتاب تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی به روایت رادیو بی بی سی، پژوهشنامه متین، سال اول، شماره دوم، زمستان 1378، ص 283.
5ـ زرینکوب، عبدالحسین، تاریخ در ترازو، تهران امیرکبیر، 1362، چاپ دوم، صص110 تا 115 و نیز فلیسین شاله، شناخت روش علوم یا فلسفه علمی، ترجمه یحیی مهدوی، تهران، دانشگاه تهران، بی تا، صص220 تا 212.
6ـ قائممقامی، جهانگیر ، روش تحقیق در تاریخنگاری، تهران، دانشگاه ملی ایران، 1358، صص 29-28.
7ـ آیینهوند، صادق، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1377، ج 1، صص 615-614.
8ـ: داداشفر، منصور، ریشهیابی لغزشهای زمانی در متون تاریخی، فصلنامه اطلاعرسانی پژوهشی، سال چهارم، شماره اول و دوم، تابستان 1382، صص 107-91.
9ـ همچنین برای مطالعه بیشتر به آثار زیر مراجعه کنید:
عبداللهی، رضا، تاریخ تاریخ در ایران، تهران، امیر کبیر، 1375، چاپ دوم و نیز: نبئی، ابوالفضل، تقویم و تقویمنگاری در تاریخ، مشهد، آستان قدس رضوی، 1366، چاپ دوم.
10ـ برای اطلاع بیشتر و آشنایی با نمونههایی از این موارد بنگرید به: صادقی، مصطفی، دشواری نامها در پژوهشهای تاریخی، فصلنامه پژوهش و حوزه ویژه روشهای پژوهش در تاریخ، سال چهارم، شماره اول و دوم، بهار و تابستان 1382.
11ـ ن، آ.یروفه یف، تاریخ چیست؟، ترجمه محمد تقیراد، تهران، نشر جوان، 1360، ص 135.
12ـ حسن حضرتی، تاملاتی در علم تاریخ و تاریخنگاری اسلامی، تهران، نقش جهان، 1380، چاپ اول، صص81-80.
13ـ آیینهوند، صادق، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، ج 1، ص 632.
14ـ ادواردز، پل، فلسفه تاریخ (مجموعه مقالات از دایرةالمعارف فلسفه)، ترجمه بهزاد سالکیف، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1375، چاپ اول، ص 251.
15- حضرتی، حسن، تاملاتی در علم تاریخ و تاریخنگاری اسلامی، ص 81.
16ـ آنچه در ادامه به صورت تفصیلی و طبقهبندی شده درباره نقد درونی و بیرونی ارائه میشود بیان دیگری از مطالب ارزشمند دوست ارجمند جناب آقای دکتر حضرتی است که در مقاله ایشان با مشخصات زیر آمده است:
حضرتی، حسن، نقد تاریخی گزارش ابن خلدون از سانحه عاشورا، پژوهشنامه متین، سال سوم، شماره سیزدهم، زمستان 1380، ص 93-92.
تعداد بازدید: 7229