چهارمین نشست مجازی تاریخ شفاهی ایران

تاریخ شفاهی ایران در فراسوی مرزها - 3

تنظیم: سپیده خلوصیان

10 فروردین 1401


در چهارمین نشست از مجموعه نشست‌های تاریخ شفاهی در ایران که در تاریخ شنبه ۱۱ دی 1400 انجام شد، دکتر ابوالفضل حسن‌آبادی، دکتر حسین کمالی، دکتر مرتضی رسولی‌پور، دکتر حبیب‌الله اسماعیلی و دکتر ابوالحسنی با اجرای خانم زهرا مصفا به بحث نشستند. در این جلسه که در تالار تاریخگر کلاب هوس تشکیل شد، درباره «تاریخ شفاهی ایران در فراسوی مرزها» گفت‌وگو شد.

در ادامه جلسه مجری از دکتر حسن‌آبادی خواست به جمع‌بندی مطالب بپردازد.

حسن‌آبادی: در باب دسترسی، هم آرشیو دانشگاه در بحث تاریخ شفاهی یهودیان ایران و هم آرشیو تاریخ شفاهی چپ آقای احمدی در سایت‌ خود توضیحات مفصلی داده‌اند که با مراجعه به آن‌ها امکان مشاهده دسترسی‌ها وجود دارد. به‌خصوص خود آقای احمدی هم اشاره کردند که اجازه داده‌اند، هم در دانشگاه کلمبیا و هم هاروارد منابع‌شان قابل دریافت باشد. بنیاد مطالعات ایرانی هم همین‌کار را کرده است. منابعی هم که چاپ شدند هم در برلین و هم در سوئد و آمریکا در دسترس هستند.

در اینجا ما دو نگاه داریم که در توضیح مطالب می‌گویم. پروژه‌ها در دوره‌های مختلفی انجام شدند. پروژه بنیاد مطالعات ایرانی و پروژه لاجوردی در دهه 60 و زمانی هستند که ایرانیان تازه به خارج از کشور رفته‌اند و فضا، فضای اوایل دهه 60 است. یعنی به کلی بحث دیگری داریم. کار آقای احمدی با  تأخر در دهه 70 آغاز می‌شود و از این جهت فضا آرام‌تر و مقداری متفاوت است. نکته بعدی این است که آقای احمدی اصولاً تاریخ‌نگاری کرده‌اند و در هیچ یک از پروژه‌های دیگر تاریخ‌نگاری انجام نشده. فقط هدف در گام اول جمع‌آوری اطلاعات و دسترسی‌پذیری بوده است. منتها در کار او یک قصد مورخانه می‌بینید. به هر حال او متأثر از نگاه تاریخ‌نگاری مارکسیست‌ها است و به ای‌پی‌تامپسون[1] اشاره می‌کند. او در انگلیس بوده و تحت تأثیر آن نگاه دهه60 تا۷۰ تأثیرات تاریخی هم دارد. کاری هم که کرده روی هم رفته کمی حرفه‌ای‌تر است و اصولاً به قصد تاریخ‌نگاری انجام داده است.

در همه این پروژه‌ها،‌ پروژه آقای حمید احمدی از بیشترین انسجام برخوردار است؛ چون یک فرد خودش افراد را انتخاب کرده، مصاحبه کرده، کار را پیش برده و هدایت کرده و به هیچ جا هم لازم نبوده پاسخی دهد. عجله‌ای هم نداشته است. در عین حال که کمک از بیرون گرفته، اما همه امورات دست خودش بوده و از این منظر جدا از این‌که متمرکز بر یک موضوع -حوزه چپ- بوده و فقط روی همان موضوع کار می‌کرده، ساختار موضوعی مشخصی دارد و سؤالات در بحث تاریخ‌نگاری در جنبش چپ کاملاً هدفمند هستند. در همین راستا خروجی مشخص‌تری هم گرفته است.

آقای لاجوردی یا خانم افخمی و تیم آن‌ها بحث عام و عمومی انجام می‌دهند. به همین خاطر این پروژه کمی متفاوت است و بررسی تطبیقی از این منظر شاید خیلی درست نباشد، اما واقعیت این است که آقای احمدی با استاندارد جهانی تاریخ شفاهی و انجمن بین‌المللی تاریخ شفاهی آشنا بوده است. نسبت به بقیه پروژه‌ها می‌توان گفت کار او به نوعی شخصی‌سازی و هویت‌سازی تاریخ شفاهی را بهتر انجام داده و توضیحاتی هم که داده نشان می‌دهد به عنوان کاری که قرار است برای خودش انجام دهد، با علاقه و توان مضاعف انجام داده که این در نوع خودش قابل تقدیر است.

نکته بعدی که در ادامه سؤال از آقای رسولی‌پور دارم این است که او در ایران بیشترین مصاحبه با رجال پهلوی دوم را انجام داده و بدون شک من هیچ‌کس را از او مطلع‌تر نسبت به رجال دوره پهلوی دوم نمی‌دانم. ارتباط شخصی داشته و سال‌ها با این افراد زندگی کرده است. اگر بخواهیم با کارهایی که در حوزه رجال پهلوی دوم در خارج از کشور انجام شده مقایسه کنیم، اینجا خوب است یک بررسی تطبیقی کنند و نظری دهند که دوستان هم آگاه باشند و از زحماتی هم که ایشان کشیدند اطلاع داشته باشند.

در نکته بعدی، یکی از مباحثی که در این باب اهمیت دارد این است که هرچند می‌گوییم عنوان بحث، تاریخ شفاهی در خارج از ایران است، اما در اصل، تمرکز تمام این پروژه‌ها روی پهلوی دوم و فعالیت‌های قبل از آن است. یعنی مثلاً بین دهه 20 تا 50 است و به 1360 که می‌رسد کار تمام می‌شود و عملاً وقتی وارد این دهه می‌شویم، دیگر اطلاعاتی نداریم. یعنی ما حدود نیم قرن از ایرانیانی که در خارج از کشور بوده‌اند و زندگی کرده‌اند،‌ از سرنوشت‌شان و گسست‌های هویتی‌شان و... اطلاعات زیادی نداریم. خیلی از خاندان‌ها و رجال بزرگ به خارج از کشور رفته‌اند و رد اثرشان از تاریخ معاصر ما گم شده است.

یکی از موضوعات خوبی که مطرح شد همین بود که کمی توجه کنیم به این که تاریخ شفاهی خارج از کشور خیلی اهمیت دارد. اگر قرار است که تحبیب قلوب شود، حرفی زده شود و سرنوشت خیلی از این انسان‌های بزرگ که رفتند و در آنجا هم انسان‌های موفقی بودند دیده شود، زمینه بازگشت آنان فراهم شود و داستان‌هایشان شنیده شود، لازم است که هم در خارج از کشور و هم در داخل به موضوع زندگی آنها در نیم قرن اخیر پرداخته شود. داستان ایرانیان خارج از کشور، همانطور که نقاط قوتی هم دارد، داستان جذاب و در عین حال تیره‌ای است. یعنی باید افرادی حمایت کنند تا داستان ایرانیان در خارج از کشور و زندگی آنها در نیم قرن اخیر، فارغ از پهلوی دوم دیده شود. بحث تاریخ شفاهی ایران خارج از کشور به‌ویژه بحث دعوت‌شان و آمدنشان اهمیت دارد و نهیبی هم در داخل کشور زده می شود که ضرورت دارد پروژه تاریخ شفاهی خارج از کشور دیده شود. چراکه ما تا به حال در حوزه مطالعات سیاسی و اجتماعی با رویکرد به دوران پهلوی دوم درگیر بوده‌ایم و وارد بحث پس از انقلاب و اوایل آن نشدیم که تا حد زیادی نیز متأسفانه گم شده و دیده نشده است.

مجری: گویا دکتر منفرد هم از آقای حسن‌آبادی سؤالی دارند. از ایشان هم خواهش می‌کنم بفرمایند تا آقای رسولی‌پور در یک جمع‌بندی پاسخگو باشند.

منفرد: من دو سؤال از آقای دکتر حسن‌آبادی دارم. اول این که شما به استاندارد‌های جهانی تاریخ شفاهی اشاره کردید. خیلی دوست داشتم که فهرست‌وار به این استانداردها اشاره می‌کردید. به هر حال این نشست زمان و جای مناسبی برای چنین اشاره‌ای است و این‌که آقای حسن‌آبادی در ضمائم کتاب‌شان، تاریخ شفاهی در ایران، یک فهرستی داده‌اند از دانشگاه‌ها و مراکزی که دارای پروژه‌های تاریخ شفاهی هستند. این دانشگاه‌ها که موضوع بخشی از آن‌ها درباره انجمن جهانی تاریخ شفاهی بین‌المللی مشخص است. خواهش می‌کنم اگر امکان دارد بفرمایید در برخی از آن مراکز که در دانشگاه‌ها هستند به خصوص دانشگاه‌هایی که شاخه‌های ایران‌شناسی دارند، آیا جدای از آنچه تاکنون به آن اشاره شد و مورد بحث قرار گرفت، پروژه‌های تاریخ شفاهی مرتبط با تاریخ شفاهی ایران در حال انجام است؟

حسن‌آبادی: بعد از یک دوره عمومی شدن تاریخ شفاهی در دهه 60 که به خصوص بحث تاریخ اجتماعی، اقلیت‌ها و زنان را داشتیم و منابعی که به‌ویژه در سطح جامعه تحت عنوان تاریخ شفاهی سیاهان، زنان و کارگران جمع‌آوری شد، یک  نقد جدی در دهه70 بر محتوای تاریخ شفاهی در دنیا وارد شد. یعنی جالب اینجاست که تا دهه80 اصلاً اجازه ارجاع به منابع تاریخ شفاهی در پایان‌نامه‌ها نبود و منابع تاریخ شفاهی را به عنوان منابع تاریخ‌نگارانه به حساب نمی‌آوردند. در آن زمان یک بحث جدی بین تاریخ شفاهی‌کاران و برخی از مورخان به وجود آمد که جایگاه منابع تاریخ شفاهی در کجاست و نقاط قوت و ضعفش چیست و اصلاً در این‌باره باید چه کاری انجام داد؟ در دهه 80 گفت‌وگویی شد و حاصل آن چنین بود که چون در آمریکا استانداردهای علوم انسانی داریم، تاریخ شفاهی نیز باید از یک‌ سری استانداردها تبعیت کند تا در منابع پایان‌نامه‌ای دانشگاه‌ها قابلیت ارجاع دادن را داشته باشد. در این دهه این اتفاق مبنای استاندارد‌های جهانی تاریخ شفاهی گردید و انجمن جهانی تاریخ شفاهی استانداردهایی را در چند محور کلی از جمله استانداردهای تدوین پروژه، انتخاب مصاحبه‌کننده، انتخاب مصاحبه‌شونده، شرایط مصاحبه، ابزار و تجهیزات و در نهایت حق مالکیت معنوی و کلیات را تبیین و به تمام مؤسسات دنیا برای استفاده ارائه کرد. این استانداردها اکنون در تمام مراکز در دنیا استفاده می‌شود. در ایران هم مراکز اصلی تاریخ شفاهی به نوعی استانداردهای جهانی تاریخ شفاهی را بومی‌سازی کرده‌اند و از آن استفاده می‌کنند. من از سال 1382 در آستان قدس این استانداردها را بومی‌سازی کردم. در سازمان اسناد هم چنین است و بعدها به تدریج تکمیل شد. یعنی عملاً در ایران هم این استانداردها جا افتاده است.

درباره مراکز، پروژه‌های تاریخ شفاهی ایران به نوعی تحت تأثیر تاریخ شفاهی پهلوی دوم هستند و ما عملاً در حوزه تاریخ معاصر بعد از انقلاب پروژه‌ای از ایرانیان نداریم. در واقع اگر در مراکز و دانشگاه‌ها حمایت خاصی از پروژه‌ها شود چنین کاری انجام می‌دهند. مثل دانشگاه‌های ما نیستند که بودجه دولتی بگیرند و بتوانند کاری انجام دهند. البته من چیزی ندیدم و اخیراً هم جست‌وجو نکرده‌ام؛ ولی چون زمانی در مورد نقش دانشگاه‌ها در گسترش تاریخ شفاهی کاری انجام دادم می‌گویم در این زمینه مورد به دردبخوری ندیدم چون حمایتی انجام نشده است. همانطور که در بسیاری از کشورها این حمایت انجام می‌شود، چه از داخل کشور و چه از خارج از کشور، ایرانیان علاقه‌مند باید بورسی برای این کار تدوین کنند و پروژه‌هایی تعریف شود که این کارها که بسیار هم ضروری هستند انجام شود.

ابوالحسنی: من می‌خواستم یکی از جدیدترین کارهایی که از همان مرکز تاریخ شفاهی دانشگاه کلمبیا در خصوص تاریخ شفاهی ایران انجام شده و هنوز هم ادامه دارد را درباره روابط خارجی ایران و آمریکا در بازه زمانی 1364تا 1368معرفی کنم. این یکی از جدیدترین کارهایی است که در حد اطلاعات من حدود 3000 صفحه از 83 نوار کاست با یک مقدمه توسط بخش پروژه‌ها و مجموعه‌های دانشگاه کلمبیا ارائه داده شده است.

رسولی‌پور: آقای حسن‌آبادی به نظر من یک مطلبی را آغاز کردند که شروع مباحث تاریخ شفاهی است. یعنی آنچه که من اشاره کردم، مقدمه‌ای بر این مطلب است. هیچ زمانی فرصت این موضوع به دست نیامد و یا شرایط فراهم نشد تا من بیایم و کارهایی را که در خارج انجام گرفته با کارهایی که در داخل انجام گرفته مقایسه کنم. به‌خصوص به جهت این‌که من مقداری نسبت به سایر کارورزان تاریخ شفاهی که دوستان، آنها را با عنوان شفاهی‌کاران یاد کردند نزدیک‌تر بودم. کار آنان بیشتر نزدیک به کارهایی بود که من انجام دادم؛ به جهت این‌که من هم بیشتر با رجال سیاسی عصر پهلوی گفت‌وگو کرده‌ام و این دوره را به طور نسبی بیشتر از دوره‌های دیگر می‌شناسم و با این رجال زندگی کرده‌ام. به طور کلی نحوه کار ما با کارهایی که سایر دوستان در خارج از کشور انجام دادند متفاوت است و این بر می‌گردد به نوع نگاه من به تاریخ شفاهی.

من مهم‌ترین کار در تاریخ شفاهی را -بر خلاف آنچه که بسیاری می‌گویند- مصاحبه نمی‌دانم و حتی شاید مصاحبه را به نسبت تدوین و خروجی کار، مقداری ساده‌تر نیز می‌دانم. شفاهیت در تاریخ شفاهی در همه قسمت‌هایش وجود ندارد؛ یعنی خروجی کار تاریخ شفاهی در ایران و خارج از کشور به صورت مکتوب است. به این معنا که ما فایل‌های صوتی که در آنها گفت‌وگو می‌کنیم را منتشر نمی‌کنیم. خیلی به ندرت پیش می‌آید که یک گفت‌وگو به صورت کامل منتشر شود و اگر هم در این گروه‌های مجازی مطلبی منتشر می‌شود، خیلی محدود و در حد چند دقیقه است. مثلاً قسمتی از مصاحبه با تیمسار مبصر مدتی پیش درباره نواب صفوی و فداییان اسلام منتشر شد. درواقع گفت‌وگوها به صورت مکتوب و کتابی منتشر می‌شود.

بنابراین وقتی به صورت کتاب منتشر می‌شود، ما باید آن را تدوین کنیم. حالا این‌که چگونه تدوین شود مبحث مفصلی است که درباره اش سمینارها گذاشته شده و ما در انجمن تاریخ شفاهی یکی-دو نشست را به همین موضوع تدوین اختصاص داده‌ایم. با این حال برخی با تدوین مخالف هستند و من گمان می‌کنم مثل بسیاری از کسانی که در سال‌های دهه 40 و 50 در مطبوعات ایران خیلی اصرار به شعر نو داشتند و با شعر کلاسیک مخالفت می‌کردند، بخشی از آن بر می‌گشت به این‌که آن شعر کلاسیک را کمتر تمرین می‌کردند و هر کسی هر چیزی می خواست می‌گفت. من نمی‌خواهم به آن بحث انتقاد کنم، ولی یک بحث هم همین است که شما باید با اصول نگارش و سبک‌های نوشتن آشنا باشید.

کسانی که اهل تاریخ شفاهی هستند نباید مطالبی که بیان می‌شود عیناً و نعل به نعل به همان صورت منتشر کنند. آن وقت نتیجه می‌شود این‌که بسیاری از کسانی که تن به گفت‌وگو دادند، با انتشار گفت‌وگویشان مخالفت می‌کنند. چون می‌گویند من اعتماد کردم و این را به شما گفتم. مثلاً بر دهانش آمده و حرف رکیکی گفته؛ شما که نباید این را منتشر کنید. اما بعضی‌ها به این اصل انتقاد می‌کنند و می‌گویند این بر خلاف اصول است و بر سندیت کار لطمه می‌زند. به نظرم این درست نیست. برای این‌که اصل نوار موجود است و محقق اگر حاضر باشد و بخواهد به آن رجوع کند، می‌تواند به آرشیو مراجعه کند.

ولی به‌خصوص مباحثی که در یک گفت‌وگو همپوشانی‌هایی ایجاد می‌کند باید برطرف کرد. چطور می‌شود از این مباحث تکراری گذشت کرد و خواننده چه گناهی دارد که باید همه این‌ها را به همین شکل بخواند؟ همینطور تکرار در تکرار و گاهی هم همراه واژه‌های سخیف. به اعتقاد من باید زحمت کشید و این گفت‌وگو را با متن نوشتار تنظیم کرد. کارورزان تاریخ شفاهی باید با این کار آشنا باشند و زحمت بکشند و آن را برطرف کنند. بخشی از آنچه گویاسازی می‌نامیم و توضیحاتی که داده می‌شود، همه مربوط به تدوین هستند.

نکته بعدی آگاهی به تاریخ معاصر ایران است. کسانی که وارد این کار می‌شوند باید تاریخ معاصر و رجال عصر پهلوی را خیلی‌خوب بشناسند. در این قضیه کاستی‌هایی وجود دارد و افراد زحمت مطالعه را کمتر به خودشان می‌دهند. نکته بعدی هم انتشار این‌ها است. یعنی مؤسسات و مراکز پژوهشی که متولی تاریخ شفاهی هستند، بنا بر اهداف خودشان بیشتر نگاه آرشیوی دارند تا انتشار. بسیاری از مصاحبه‌ها هستند که بی‌آنکه منتشر شوند خاک می‌خورند. دلایل این منتشر نشدن چند بخش دارد. یک بخش آن این است که مصاحبه‌کننده‌ها برای آنکه عیب‌هایشان در مصاحبه پنهان بماند یا آشکار نشود، این مصاحبه‌ها را منتشر نمی‌کنند؛ در حالی‌که خیلی از این‌ها ارزش زمانی دارند. یعنی مصاحبه‌ای که فرض کنید دو سال پیش انجام شده اگر تا ده سال دیگر منتشر نشود، شاید خاصیتش را از دست بدهد. چراکه بعضی از این‌ها پاسخ به مسائلی هستند که ما اکنون با آن درگیر هستیم و مبتلابه جامعه ماست و می‌تواند راه گشا باشد.

نکته دیگر که خیلی مهم است، این است که مصاحبه‌هایی که در ایران انجام می‌شود، یعنی تاریخ‌های شفاهی، بیشتر به صورت تحت‌الحمایه مراکز اسنادی و پژوهشی هستند. بنابر همان چیزی که آقای حسن‌آبادی فرمودند و از آن به عبارت حمایتی یاد کردند. یعنی مصاحبه‌ها آزاد نیستند و چون بودجه‌شان از طرف مؤسسات و مراکز اسنادی تأمین می‌شود، خودش تبدیل به مشکلی می‌شود که ایجاب می‌کند با اهداف آن مؤسسات سازگار شود. مثلاً فرض کنید در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر وقتی صحبت این بود که من بروم با خانم فرح پهلوی گفت‌وگو کنم می‌دانستم که به طور طبیعی مخالفت می‌شود. با خیلی از این مصاحبه‌هایی هم که انجام شد و منتشر شد هم مخالفت‌های زیادی شد. آنقدر خون دل‌ها خوردیم تا50 مصاحبه از این 420 کار، که تا الآن بیش از 500 گفت‌وگو انجام داده‌ام و همه مصاحبه‌ها هنوز منتشر نشده، منتشر شود.

من الآن در حدود 80 کتاب به مؤسسه داده‌ام که تنظیم شده و آماده انتشار است اما منتشر نمی‌شوند. این‌ها اگر روزی منتشر شود، می‌تواند خیلی از مسائل را حل کند. این‌ها همه رجال طراز اول سیاسی و صاحب‌منصبان کشور بوده‌اند. پس چرا منتشر نمی‌شود؟ ما چیزی کمتر از آنها نداریم. ما هم به لحاظ کمی و هم به لحاظ کیفی دقت داشته‌ایم و کارهایی انجام دادیم که باید تمامش نقد شود. متأسفانه هیچ‌کدام از این‌ها به صورت منظمی نقد نشده‌اند. حتی بسیاری از مصاحبه‌های ما در خارج از کشور بیشتر خوانده می‌شود. شاید اعتماد عمومی نسبت به تاریخ شفاهی در داخل کشور کمتر بوده است. به نظرم بخشی از آنها هم برمی‌گردد به نوع تلقی و نگاه ما؛ درواقع ما حتی یک سمینار هم برگزار نکرده‌ایم تا با متولیان و کسانی که پروژه‌هایی در خارج از کشور انجام داده‌اند، ارتباطی برقرار کنیم و هم خودمان و هم آنها در یک همایش نقطه نظرات‌مان را نسبت به نحوه تدوین کارها توضیح دهیم و نوعی ارتباط طرفینی بین‌مان صورت گیرد تا ببینیم کجای کار هستیم و چه می‌کنیم.

مثلاً در مصاحبه‌ای که با آقای پرویز ثابتی صورت گرفت، من از اول در جریان کار بودم. آقای عرفان قانعی‌فرد از ابتدا آمد و راجع‌به این با من صحبت کرد و عنوان کتاب را هم از من گرفت. ولی بعداً آقای ثابتی در شبکه تلویزیونی آمریکا اعلام می‌کند که من فقط آن قسمت صحبت‌های خودم را تأیید می‌کنم. یعنی به این همه پانوشت‌هایی که نوشته شده نگاه دیگری دارد و اصلاً اعتقادی به این‌ها ندارد. این اتفاقی است که وقتی انسان نگاه می‌کند،‌ می‌بیند بین مصاحبه‌شونده و مصاحبه‌کننده ارتباط منطقی و درستی برقرار نبوده و می‌بینید که افرادی که این‌طور کار می‌کنند، بعدها با یکی-دو پروژه، کارشان را تعطیل می‌کنند؛ چراکه نمی‌توانند آن اعتماد متقابل را به دست آورند. به هر حال کار در تاریخ شفاهی یک کار خیلی حساس و لغزنده است و شاید افراد دوام زیادی در این کار نیاورند.

به نظرم مهم‌ترین بخش تاریخ شفاهی جلب کامل اعتماد طرف مقابل است که به شما اعتماد کند و آنچه که در دلش می‌گذرد بیان کند. حرف‌هایی که بسیاری از مصاحبه‌شونده‌ها می‌زنند به عنوان یک مصاحبه مطبوعاتی گفته‌اند. باور نمی‌کنید اگر بشنوید که در بسیاری از مصاحبه‌های داخل کشور، شخص مصاحبه شونده اعتقادی به آنچه که گفته ندارد. من موارد زیادی را سراغ دارم که می‌گوید من گرفتارم، مشکل دارم و اگر گفت‌وگو نکنم تفتین می‌کنند و اگر گفت‌وگو کنم، حرف‌هایی که باید بزنم نمی‌توانم بگویم. تاکنون کجا به این مشکل پرداخته‌ایم؟ یعنی باید در لابه‌لای این صحبت‌ها و فاصله بین خطوط این مصاحبه‌ها برای اهل فن روشن باشد که اصلاً مصاحبه‌شونده در پشت پرده چه منظوری داشته است؟ خیلی از مطالبی که مصاحبه‌شونده بیان می‌کند برای این است که یک حرف‌هایی را نزند. این است که من به‌شخصه به بسیاری از مصاحبه‌هایی که انجام می‌شود، به خصوص مصاحبه‌های داخل کشور، اعتقادی ندارم. برای این‌که این خود واقعی آن شخص نیست بلکه در یک موقعیتی قرار گرفته که نمی‌تواند آنچه را هست عرضه کند. چون می‌داند که اصلاً ملاک‌هایش چیز دیگری است و اصلاً از طرز حرف زدن من یا از اعتقاد من خوشش نمی‌آید.

وقتی با یک سفیر صحبت می‌کردم این آقا در زبانش نمی‌آمد تا شاه را کمتر از اعلیحضرت خطاب کند. یا وقتی می‌گفت شاهدخت اشرف پهلوی، ما موظف بودیم این شاهدخت را عیناً در متن بیاوریم. ولیکن می‌بینید آن کسانی که قرار بود با چاپ این مصاحبه موافقت کنند، مخالفت کردند. حالا ببینید که چقدر این مصاحبه‌ها دست می‌خورند و صرف‌نظر از آن حرکات و زبان بدن و اشارات و ایهام، اشکالاتی در آنها به وجود می‌آید. من معتقدم که خیلی از مصاحبه‌ها با این دستکاری‌هایی که در داخل صورت می‌گیرد جنبه سندیت خودش را از دست می‌دهد. بنابراین آن چیزی که من خودم در آن مصاحبه‌ها انجام دادم، اعتقادم بوده و عمرم را هم برایش گذاشته‌ام. انجام آن مصاحبه‌ها یک کار فردی بوده. اصلاً توجه نداشتم که آن مؤسسه به دنبال چه چیزی است و خودم کار خودم را می‌کردم و به هر حال به همین دلیل هم است که از این حدود 500 گفت‌وگو، شاید 45 تا 50 گفت‌وگو منتشر شده است. چون هزینه‌ی این تحقیقات را سازمانی به من داده تا برایشان کار کنم و من احساس می‌کنم اگر بیایم و خودم این‌ها را چاپ کنم غیر اخلاقی است، پس خودم را مجاز نمی‌دانم خلاف اخلاق عمل کنم.

ما به کارهایی که در خارج از کشور انجام گرفته خیلی ایراد می‌گیریم، ولی در واقع بخشی از کارهایی که در خارج انجام گرفته این مشکلات را نداشته؛ یعنی مصاحبه‌شونده هر طور که می‌خواسته صحبت کرده که این خودش یک امتیاز است. انسان باید این جنبه‌ها را از این زاویه هم نگاه کند و منصفانه نسبت به کارهایی که در خارج از کشور انجام گرفته قضاوت کند.

ادامه دارد

تاریخ شفاهی ایران در فراسوی مرزها - 1

تاریخ شفاهی ایران در فراسوی مرزها - 2

 


[1] ادوارد پالمر تامپسون E. P. Thompson (3 مارس 1924 – 28 اوت 1993) مورخ، نویسنده سوسیالیست و مبارز صلح بود.



 
تعداد بازدید: 4279


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 124

شبِ عملیات فتح‌المبین فرا رسید. حمله ساعت دوازده آغاز شد. مزدوران اردنی، مصری، سودانی و... را جایگزین واحد ما کردند و ما بلافاصله به خط مقدم آمدیم. این مزدورها کینه عجیبی از نیروهای شما داشتند. امکان نداشت اسیری را زنده بگذارند. تا ساعت سه بعد از نیمه‌شب حمله‌ای روی موضع ما نبود ولی از موضع دیگر صدای توپ و خمپاره به شدت شنیده می‌شد. ساعت سه صدای تیراندازی و الله‌اکبر بلند شد.