تاریخ شفاهی دوران مبارزه به روایت «راه»

هم خاطره، هم پرسش و پاسخ

الهام صالح

05 مرداد 1395


اغلب، مسائلی وجود دارد که افراد درباره آنها سخن نمی‌گویند. هر قدر این مسائل از جنبه شخصی دورتر شود، امکان بیان نکردن آنها بیشتر است. دکتر محسن رضایی نزدیک به چهار دهه است که خاطراتی را با خود حمل می‌کند. در همه این سال‌ها افراد مختلفی با وی سخن گفته‌اند تا او را برای بیان این خاطرات متقاعد سازند. رضایی در کتاب «راه»* سرانجام به بیان خاطرات خود می‌پردازد. این کتاب که نخستین جلد از خاطرات وی است، بخشی از تاریخ شفاهی این چهار دهه را شامل می‌شود.

یک کتاب پرُ و پیمان

«راه»، قواعد یک کتاب را به درستی دارا است. در تدوین فهرست این کتاب، دقت لازم صورت گرفته است. فصل‌ها و بخش‌های کتاب موضوع‌بندی شده‌اند. هر فصل به تناسب گفت‌وگویی که با محسن رضایی صورت گرفته، «جلسه» نامیده شده. این گفت‌وگوها در 21 جلسه و از بهمن 1388 تا تیر 1389 ادامه یافته است.

کتاب راه، همان‌طور که در پیشگفتار ناشر به آن اشاره شده، یکی از کتاب‌هایی است که مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس درباره موضوع تاریخ شفاهی فرماندهان منتشر کرده. این اتفاق با توجه به اینکه فرماندهان در سطوح مختلف، ابعاد دفاع مقدس را طراحی، برنامه‌ریزی و اجرا کردند، اهمیت ویژه‌ای می‌یابد که خود، یکی از مهم‌ترین نقاط مثبت انتشار کتاب‌هایی از این دست است. «راه» نیز که به خاطرات شفاهی فرمانده سپاه پاسداران در سال‌های دفاع مقدس و اکنون، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام می‌پردازد، یکی از همین کتاب‌ها به شمار می‌رود که در آن خاطرات شخصی که او را فرمانده صاحبِ سبک در تاریخ معاصر ایران می‌دانند، با مخاطب به اشتراک گذاشته می‌شود.

مقدمه کتاب، روند تدوین آن را تشریح می‌کند. همچنین در مقدمه اشاره شده، مطالب بارها مورد بررسی قرار گرفته‌اند، زیرا مباحث امنیتی سال‌های 1358 تا 1360 برای اولین بار بازگو شده‌اند. با گذشت حدود 34 سال از این رویدادها امکان فراموش شدن اتفاقات وجود داشته که با توجه به اهمیت تاریخ شفاهی، مدیران واحد اطلاعات در بخش‌های چپ، راست، التقاط و کارشناسان متعدد در جریان موضوعات قرار می‌گرفتند و اگر نکته‌ای اشتباه بود، یا ابهام داشت با صحبت‌هایی که پیش از هر مصاحبه صورت می‌گرفت، این اشتباه‌ها رفع می‌شد. علاوه بر این متن نهایی هم در اختیار دکتر محسن رضایی قرار گرفته تا در صورت نیاز اصلاح شود.

«راه»، کتابی است که با خانواده و فعالیت‌های فرهنگی - مذهبی محسن رضایی آغاز می‌شود، اما دربردارنده مقاطعی از تاریخ معاصر ایران است.

کتاب، گرافیک مناسبی دارد. هر فصل از نظر گرافیکی طوری طراحی شده تا خوانش مطالب کتاب که دارای صفحات بسیاری است برای مخاطب آسان‌تر شود.

در ابتدای هر فصل، بخشی به نام «چکیده» وجود دارد که خلاصه‌ای از آنچه را درباره آن صحبت شده، به مخاطب ارائه می‌دهد. قسمت‌هایی از هر فصل، در قالب اول‌شخص و به صورت خاطره بیان شده، اما نکته‌‌هایی نیز مطرح گردیده که در قالب پرسش و پاسخ قرار دارند. در واقع این کتاب، هم در قالب خاطره و هم در قالب پرسش و پاسخ تدوین شده که با توجه به حجم وسیع متن، این موضوع نیز به خوانش آسان‌تر کتاب کمک کرده است.

در چند جمله اینکه «راه»، کتاب پُر و پیمانی است، هم متن و هم گرافیک آن نشان می‌دهد که برای تدوین آن زمان صرف شده و نتیجه اینکه این کتاب می‌تواند به عنوان یک سند مورد توجه قرار بگیرد. بررسی جزیی‌تر فصل‌ها و مطالب کتاب این موضوع را اثبات می‌کند.

بخش‌ها و فصل‌های کتاب

کتاب «راه» حاصل بیست‌و‌یک جلسه مصاحبه است که بر همین اساس نیز فصل‌های آن، «جلسه» نام گرفته‌اند. نگاهی کوتاه به عناوین این فصل‌ها نشان می‌دهد که کتاب دربردارنده موضوعات مختلف است؛ جلسه اول: خانواده، جلسه دوم: فعالیت‌های فرهنگی- مذهبی، جلسه سوم: هنرستان، جلسه چهارم: تشکیل خانه تیمی، جلسه پنجم: زندان و ساواک، جلسه ششم: مهاجرت، جلسه هفتم: زندگی مخفی، جسله هشتم: واحد اطلاعات سپاه، جلسه نهم: ترور نافرجام، جلسه دهم: ویژگی نیروهای اطلاعات، جلسه یازدهم: گروه فرقان و گروه خلق عرب، جلسه دوازدهم: چریک‌های فدایی خلق در شمال، جلسه سیزدهم: سفارت آمریکا، جلسه چهاردهم: کشف کودتا، جلسه پانزدهم: سیستان و بلوچستان، جلسه شانزدهم: آذربایجان و شریعتمداری، جلسه هفدهم: سازماندهی مسلحانه، جلسه هجدهم: انفجار در حزب جمهوری اسلامی، جلسه نوزدهم: زدن کادر مرکزی سازمان، جلسه بیستم: مردم علیه سازمان، جلسه بیست‌و‌یکم: سازمان در کردستان و جنگل.

کتاب همچنین دارای بخش‌هایی است که موضوعات کلی‌تر را دربرمی‌گیرد؛ بخش اول: خانواده و نوجوانی، بخش دوم: دوران مبارزه، بخش سوم: صیانت از انقلاب، بخش چهارم: مقابله با گروه‌های سیاسی، بخش پنجم: آمریکا کانون توطئه، بخش ششم: تحریک‌های قومی و مذهبی و بخش هفتم: سازمان مجاهدین خلق.

دوران کودکی و تحصیل راوی

محسن رضایی، نامی آشنا است که شاید بسیاری درباره دوران کودکی و تحصیل وی چیزی نشنیده باشند. به همین دلیل شنیدن از این موضوع برای مخاطب جذابیت خاصی دارد، اینکه بفهمد محسن رضایی زندگی عشایری داشته، یا اینکه در هفت - هشت سالگی حمله ملخ‌ها به مزارع را دیده، خالی از لطف نیست. او در کودکی به شغل چوپانی اشتغال داشته و به مدرسه نمی‌رفته، اما یک روز یک نفر به او می‌گوید که حتما باید به مدرسه برود. نام این مدرسه، ششم بهمن بود: «اولین جلسه کلاس من بود و نمی‌دانستم معلم قبلا چه درسی داده و در کلاس چه گذشته است، ولی باید پای تخته می‌رفتم. معلم روی تخته‌سیاه نوشت: بابا اسب دارد. بعد مرا صدا زد و گفت کلمات را به‌صورت نقطه‌چین گذاشته‌ام و تو باید این نقطه‌چین‌ها را به هم وصل کنی. من هم نقطه‌چین‌ها را به هم وصل کردم. از این کار خیلی خوشم آمد. نوشتم بابا اسب دارد، در حالی که پدر من اسبی نداشت!»

علاقه‌مندی محسن رضایی در دوران نوجوانی به مطالعه یکی از مباحثی است که در بخش اول کتاب به آن پرداخته می‌شود: «در بازار اصلی مسجد سلیمان، دو سه کتاب‌فروشی وجود داشت که خیلی معروف و باسابقه نبودند. بعضی وقت‌ها می‌رفتم و به آنها اسم کتابی را می‌دادم و می‌گفتم این کتاب را برای من بیاورید. سفارش خرید آن را به کتاب‌فروش می‌دادم، ولی معمولا یک ماه طول می‌کشید تا این کتاب را تهیه کند.»

واحد اطلاعات سپاه

ضرورت تشکیل واحد اطلاعات سپاه، یکی از موضوعاتی است که راوی «راه» درباره آن سخن می‌گوید: «به عقیده من، اگر سازمان اطلاعاتی سپاه به وجود نمی‌آمد، مردم دو خسارت می‌دیدند: یکی اینکه، به‌دلیل نداشتن انسجام و سازماندهی، کم‌کم اختلاف به وجود می‌آمد و زحمات اطلاعاتی خالصانه و خودجوش از بین می‌رفت که این موضوع به ضرر انقلاب تمام می‌شد؛ زیان دوم، مخالفین به این بهانه اجازه نمی‌دادند یک نهاد انقلابی اطلاعاتی یا حتی نهاد اطلاعاتی سازمان‌یافته در کشور به وجود بیاید.»

رضایی، ضمن اشاره به این موضوع که در ابتدای انقلاب تلاش می‌کردند تا تجربه نیروهای ساواک که در بخش آموزشی سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی بودند را هم بررسی کنند، از بالا نبودن سطح علمی این افراد، استعداد اندک آنها، کم بودن معلوماتشان در زمینه اطلاعاتی و فرار مربی‌های آموزشی ساواک در زمینه اطلاعاتی از ایران، سخن به میان می‌آورد. منبع دیگری که برای آموزش نیروهای اطلاعاتی از آن استفاده می‌شد، کتاب‌های آموزشی بود: «کتاب‌های آموزشی منبع دیگری بودند که ما برای آموزش نیروهای اطلاعاتی از آنها استفاده کردیم. یک سری کتاب‌های صورتی‌رنگ به دست ما افتاد که از آنها بهره بردیم و [تا حدی] مفید بودند. مثلا چند کتاب با عناوین اصول تعقیب، اصول عملیات پنهان یا تحلیل و بررسی در اختیار ما قرار گرفت که ارزشمند بودند. با این حال، بعضی از این کتاب‌ها و جزوات فوق‌العاده ضعیف بودند.»

مجاهدین خلق در کنار صدام

تسخیر سفارت آمریکا، اوضاع سیستان و بلوچستان در آستانه شروع جنگ تحمیلی، دلیل آمدن امام خمینی(ره) از قم به تهران، سازمان مجاهدین خلق و انحلال ارتش، حادثه هفتم تیر و انفجار در حزب جمهوری اسلامی و حمله به شبکه اجتماعی سازمان مجاهدین خلق در کرج، برخی از موضوعاتی هستند که محسن رضایی در کتاب «راه» درباره آنها اطلاعاتی را ارائه می‌کند و درباره حضور مجاهدین خلق در کنار صدام نیز چنین می‌گوید: «آن موقع آماده‌ترین اقدام بین‌المللی علیه ایران جنگ صدام حسین بود. بر همین مبنا، مسعود رجوی به بغداد رفت و با صدام گفت‌و‌گو نمود و با دولت عراق توافقنامه همکاری امضا کردند. پس از آن، منافقین کسب اطلاعات و جاسوسی برای ارتش عراق را در ایران آغاز کردند. ما در عملیات والفجر مقدماتی و بعد از عملیات رمضان، با این مشکل مواجه شدیم که اکثر اطلاعات ما را از پشت جبهه برده و به ارتش عراق می‌دادند و امکان اطلاعاتی فوق‌العاده‌ای به نفع عراق به وجود آوردند.»

چند نکته درباره کتاب

کتاب «راه»، مقدمه‌ای از محسن رضایی را داراست که در آن به چرایی انتشار این کتاب و سخن گفتن پس از سی سال اشاره می‌کند.

فهرست اعلام، اشخاص، مکان‌ها و سایر اسامی و اصطلاحاتی را که در کتاب وجود دارد، شامل می‌شود. در این کتاب، بخش مجزایی برای عکس‌ها در نظر گرفته نشده، بلکه عکس‌ها به فراخور موضوع در صفحات داخلی مورد استفاده قرار گرفته‌اند. با توجه به استفاده از عکس‌هایی که دارای کیفیت لازم هستند، این موضوع یک ویژگی مثبت به شمار می‌رود.

نکته قابل توجه دیگر درباره این کتاب، پانوشت‌هایی است که در آن وجود دارد. در این پانوشت‌ها علاوه بر اینکه درباره آنچه در متن گفته شده، اطلاعات بیشتری ارائه می‌شود، می‌توان تاریخ انجام مصاحبه‌های مختلف با دکتر محسن رضایی را نیز مشاهده کرد.


*راه: تاریخ شفاهی دکتر محسن رضایی؛ جلد اول: دوران مبارزه؛ بحران گروه‌های سیاسی، دکتر حسین اردستانی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، 1394، 675 صفحه

 



 
تعداد بازدید: 4461


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.