خاطراتی درباره شهید سعید سیاح‌ طاهری

قلب او برای شادی بچه‌های مناطق محروم و آسیب‌دیده می‌تپید

تنظیم: فاطمه مرادی

13 اردیبهشت 1395


نخستین شب خاطره دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری در سال جاری و دویست‌و‌شصت‌و‌هفتمین برنامه شب خاطره، دوم اردیبهشت 1395 برگزار شد. موضوع این برنامه تجلیل از سردار شهید فرهنگی، سعید سیّاح‌ طاهری در قالب بیان خاطرات بود؛ بخشی از این خاطرات را در ادامه می‌خوانید.

 

نخستین شهید مدافع حرم از آبادان

علی‌اکبر پورجمشیدی[1]: زمانی که زلزله در آذربایجان شرقی، اتفاق افتاد، مساحتی حدود 6 هزار کیلومتر از خاک استان درگیر این زلزله شد. در اثر وقوع زلزله شهرهای هرسین، اهر و ورزقان و صدها روستا، آسیب دیدند. من در آن زمان، فرمانده سپاه آذربایجان شرقی، بودم. در اوج خدمت‌رسانی به مردم آسیب‌دیده مانند اسکان مردم روستایی، بودیم؛ زیرا بر اثر زلزله بسیاری از منازل، مساجد و مدارس، تخریب شده بودند.

●‌ گفتم: چقدر شما باصفا هستید؟ گفت:  اگر صفایی دارم برای حضورم در جبهه است...

شهید سعید سیاح طاهری[2] با من تماس گرفت و برای تجدید روحیه کودکان و نوجوانان مناطق زلزله‌‌زده آذربایجان شرقی، پیشنهاد برگزاری جشنواره دانش‌آموزی فیلم دفاع مقدس را که خود دبیری این جشنواره را بر عهده داشت، داد. برای من هماهنگی این کار در هوای سرد و زمستانی آذربایجان شرقی بسیار مشکل بود. چون حتی آموزش و پرورش هم مسئولیت دانش‌آموزان را قبول نکرده بود و تعدادی از همین دانش‌آموزان خانواده‌های خود را از دست داده بودند.

با کمک شهید طاهری، حدود 45 هزار دانش‌آموز در مناطق زلزله‌زده آذربایجان شرقی را شناسایی کردیم، شهید طاهری به من گفت: «تو کارهای ساخت‌وساز و هماهنگی استانی را انجام بده و من مسئولیت دانش‌آموزان را قبول می‌کنم.»

جشنواره دانش‌آموزی فیلم دفاع مقدس، در آذربایجان شرقی، 15 تا 16 روز و با حضور حبیب احمدزاده و هنرمندانی مانند: پرویز پرستویی، مالک سراج و... برگزار شد. در زمان برگزاری جشنواره، شهید سیاح طاهری به کمک هنرمندان وسایل نقلیه را به صعب‌العبورترین روستاها، اهر و ارسباران می‌فرستادند تا دانش‌آموزان را داخل سالن بیاورند. شهید طاهری معتقد بود با شادی هم می‌شود ارزش‌های انقلابی را برای نسل جوان ایجاد کنیم.

 آرامشی که امروز داریم مدیون شهدای حرم و امثال شهید سعید سیاح ‌طاهری است. بعد از وقوع حادثه سینما رکس ‌آبادان در سال1357[3] فعالیت‌های سیاسی انجام داد. بعد از وقوع انقلاب اسلامی، از سربازان امام خمینی(ره) در دوران دفاع مقدس بود. حتی قبل از شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران در 31 شهریور 1359، درگیر جنگ با نیروهای بعثی بود. از معدود مردانی در آبادان و خرمشهر بود که در مقابل دشمن بعثی ایستاد. در زمان اجرای عملیات‌ها نقش کلیدی داشت. در عملیات کربلای 5، مجروح و یک چشمش را از دست داد.

بعد از جنگ تحمیلی، در عرصه‌های مختلف حضور داشت. وی ذره‌ای و چیزی برای خودش نمی‌خواست و خودش را بدهکار انقلاب اسلامی می‌دانست. با اینکه جانباز70 درصد، بود و می‌توانست در خانه بنشیند، ولی این کار را نکرد. من نزدیک  25 یا 30 سال شهید سیاح طاهری را می‌شناختم و با ایشان در نیروی زمینی سپاه در قسمت بازرسی همکار بودم. یک فرمانده، رزمنده و متخصص در سلاح‌های ضد زره و موشکی بود. در جبهه مقاومت لبنان، در آموزش نظامی، کمک به جوانان و مردم این منطقه علیه صهیونیست‌ها نقش چشمگیری داشت. ثمره خدمات شهید سیاح طاهری را در لبنان، در جنگ 33 روزه، مشاهده کردیم که چگونه جلوی پیشروی صهیونیست‌ها به لبنان گرفته شد. با وجود سن بالا به کمک مردم سوریه در جبهه مقاومت اسلامی رفت. وجود وی در جبهه‌های عراق و سوریه باعث دلگرمی و روحیه مردم این مناطق می‌شد.

فقط آموزش موشکی و ضد زره نمی‌داد، بلکه در جبهه‌ها و درگیری‌ها، به سمت تکفیری‌ها، موشک شلیک می‌کرد. با این که می‌توانست پست فرماندهی داشته باشد، ولی بی‌ادعا، زیر نظر جوانان 25 ساله، در سوریه کار می‌کرد.

●‌ با اینکه خودش دبیر برگزاری جشنواره و جانباز بود، به دلیل فروتنی، راننده شخصی ما می‌شد...

در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، اگر مهمات به اتمام می‌رسید به رزمندگان روحیه و انگیزه می‌داد. آرزوی شهادت در راه خدا داشت و در دیدار با مقام معظم رهبری خواسته بود دعا کنند به آرزویش که همان شهادت در را خدا بود برسد. او نخستین شهید مدافع حرم شهر آبادان بود. ما اگر بدانیم شهید طاهری، اگر امروز زنده بود در جهت انقلاب چه‌کار می‌کرد و برای مردم چه نقشی ایفا می‌کرد و ما آن نقش را پیدا کرده و حرکت کنیم، یقیناً عاقبت به خیر شده و در مقابل امام و شهدا سرافکنده نیستیم.

 

در گلزار شهدای آبادان آرام گرفت

هدیه قبیشی[4]: در آخرین سفرمان، در مسیر آبادان به اهواز، شهید سعید سیاح طاهری به من گفت: «اگر در سوریه کشته شوم، من را کجا دفن می‌کنید؟» گفتم: «بهشت زهرا، گلزار شهدا.» گفت: «بهشت زهرا جای خوبی است.» گفتم: «شما برای ایجاد گلزار شهدای آبادان زحمت زیادی کشیدید.» گفت: «نمی‌خواهم فرزندانم به زحمت بیفتند.» گفتم: «اگر بچه‌ها دوست داشته باشند، به گلزار شهدای آبادان می‌آیند.»

روزی که خبر شهادت حاج سعید را آوردند، در شیراز، منزل پدرم بودم، استخاره کردم که شهیدم را در کجا دفن کنم، تا آرام بگیرد. استخاره اول برای بهشت زهرا بود، خوب آمد. دفعه دوم برای گلزار شهدای آبادان این آیه آمد: «مِنَ المُؤمِنینَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ فَمِنهُم مَن قَضى نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظِرُ وَما بَدَّلوا تَبدیلًا»[5] (در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند) و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند.)

 برای خاکسپاری حاج سعید هشت جلسه وداع و تشییع در تهران و آبادان برگزار شد. سرانجام پیکر حاج سعید در گلزار شهدای آبادان آرام گرفت.

 

همیشه آخرین نفری بود‌ که غذا می‌خورد!

سیده زهرا حسینی[6]: شهید سعید سیاح طاهری، مبتکر برگزاری جشنواره دانش‌آموزی فیلم دفاع مقدس بود. جشنواره امسال در بوشهر، بدون حضور او برگزار شد. زمانی که وارد سالن نمایش‌ فیلم شدم، منتظر ورود شهید سیاح طاهری بودم!

 اولین جشنواره در سال 1388 در استان خوزستان برگزار شد. مدیریت این جشنواره بر عهده آقای حبیب احمدزاده و دبیری آن با سعید سیاح طاهری بود. نسبت به همه چیز و همه کس متعهد بود. در زمان برگزاری جشنواره، همیشه در سالن فرودگاه منتظر ورود ما بود. بعد از اتمام برگزاری جشنواه هم ما را به سمت ماشین راهنمایی می‌کرد و با اینکه خودش دبیر برگزاری جشنواره و جانباز بود، به دلیل فروتنی، راننده شخصی ما می‌شد. همیشه متین بود. جزء اولین کسانی بود که هر جا ظلمی بود، حضور داشت!

●‌ به کمک هنرمندان وسایل نقلیه را به صعب‌العبورترین روستاها می‌فرستاد تا دانش‌آموزان به جشنواره فیلم دفاع مقدس بیایند

در شهر «دره‌شهر» در استان ایلام، که یکی از شهرهای باستانی ایران و شهر خودم هم هست، به علت بیکاری و... ، ناامیدی، بخصوص بین دختران و زنان دیده می‌شد. شهید سیاح طاهری تا این خبر را شنید آرام و قرار نداشت. پیشنهاد برگزاری یکی از جشنواره‌های فیلم دفاع مقدس را در این شهر داد. زمانی که جشنواره در دره‌شهر برگزار شد، تأثیر خوبی در بین مردم شهرم دیدم و اینکه چگونه مردم این منطقه روحیه گرفتند.

زمانی که هر جشنواره به اتمام می‌رسید، همه اعضای گروه مشغول استراحت بودند، ولی شهید سیاح طاهری، همراه گروه خدمات، سالن را نظافت و صندلی‌ها را مرتب می‌کرد![7] در یکی از جشنواره‌ها، بعد از اتمام مراسم همراه گروهی از دوستان و خبرنگاران مشغول صحبت و مصاحبه بودم، شاید دو یا سه ساعت طول کشید؛ بعد از اتمام مصاحبه متوجه شدم همه‌ اعضای گروه حتی همسرم، غذایشان را خورده و از سالن خارج شده‌اند؛ من مانده بودم چه‌کار کنم، شهید سیاح طاهری را دیدم که با ظرف غذا به طرفم می‌آید! بعداً متوجه شدم به خاطر مسئولیت‌پذیری تا من غذا نخوردم، خودش هم غذا نخورده بود. او همیشه آخرین نفری بود‌ که غذا می‌خورد!

خدای شهید نمی‌گذارد خانواده شهدا تنها بمانند. شهید سیاح طاهری، ماورایی، ولی رفتارش زمینی بود.

 

اوج پاداش

مهرداد صدیقیان: شهید سیاح طاهری، در شلوغی برگزاری جشنواره دانش‌آموزی فیلم دفاع مقدس، در بین کودکان و نوجوانان، تبسم آرامش‌بخش و در حین اجرای جشنواره مدیریت مدبرانه‌ای داشت و این باعث می‌شد که برگزاری جشنواره با نظم پیش برود. بدون هیچ چشم‌داشت دنیوی و با نیت شاد کردن بچه‌های مناطق محروم و آسیب‌دیده جشنواره فیلم دفاع مقدس را برگزار می‌کرد. آرامش امروز کشورمان را مدیون امثال او هستیم.

سید علی صالحی: روزی در آبادان به شهید سیاح طاهری گفتم که «چقدر شما باصفا هستید؟» در جواب گفت: «اگر صفایی دارم برای حضورم در جبهه است.» به من گفت: «سید دعا کن شهید بشوم.»

در زمان برگزاری جشنواره دانش‌آموزی فیلم دفاع مقدس در آذربایجان شرقی، همراه دیگر دوستان هنرمند‌م مشغول اجرای برنامه‌های شاد برای بچه‌های زلزله‌زده بودیم که شنیدم یک نفر گفت: «ما این همه شهید دادیم که اینها مطرب‌بازی در بیاورند؟» شهید در جواب به من گفت: «ما هدف و رسالت‌مان مشخص است!»

مالک سراج: از سال 1359 و دفاع مقدس تاکنون، یکی از نیروهای همراه شهید سیاح طاهری بودم. در سخت‌ترین شرایط آرامش خودش را حفظ می‌کرد. بدون هیچ چشم‌داشتی به ادای تکلیف حداکثری در قبال ملت و دین می‌پرداخت. شهادت، اوج پاداش شهید سیاح طاهری بود.

 

 

[1] سردار علی‌اکبر پورجمشیدی، فرمانده سابق لشکر عاشورای استان آذربایجان شرقی، مشاور فرمانده کل سپاه پاسداران در امور سپاه استانی، از هم‌رزمان شهید سعید سیاح طاهری

[2] شهید مدافع حرم، سردار سعید سیاح طاهری سال 1336 در آبادان به دنیا آمد. ماندن و دفاع از انقلاب اسلامی را به بورسیه آمریکا ترجیح داد. شهید سیاح طاهری پس از دوران دفاع مقدس در عرصه‌های مختلف فرهنگی کوشید و اقدامات مؤثری را در این راه، از جمله ایجاد موزه دفاع مقدس آبادان و برگزاری یادواره‌های شهدا و عملیات‌های دفاع مقدس انجام داد. اشتیاق به خدمت و شهادت در راه خدا سبب شد، با مورد تهدید قرار گرفتن حرم حضرت زینب(س) در سوریه، به صف جهاد علیه گروه‌های تکفیری در مسئولیت مستشاری بپیوندد. او چهار بار در این جبهه حضور یافت تا اینکه سرانجام در روز چهارشنبه 23 دی 1394 در سوریه شهید شد.

[3] سینما رکس آبادان، 28 مرداد 1357 در حین نمایش فیلم گوزن‌ها، دچار آتش‌سوزی شد و قریب به اتفاق حاضران در آتش سوختند.

[4] همسر شهید سعید سیاح طاهری

[5] سوره احزاب، آیه 23

[6] راوی کتاب «دا»



 
تعداد بازدید: 4861


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»