نظریه تاریخ شفاهی (85)

نویسنده: لین‌آبرامز
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی

27 فروردین 1395


در این اثناء، تحولاتی به موازات سایر تحولات سیاسی در جنبش زنان و سیاست‌های فمینیستی به وقوع پیوست. مورخان و فعالان حوزه‌های سیاسی و اجتماعی که نسبت به غیبت زنان از عرصه تاریخ دغدغه داشتند، بر آن شدند تا پای زنان را به اسناد تاریخی باز کنند، به صدای آنان گوش دهند و تاریخ شفاهی را همچون ابزاری در پژوهش‌های فمینیستی به خدمت بگیرند. گلاک و پاتایی در کتاب «کلمات زنان»[1] که تأثیرگذارترین کتاب حوزه تاریخ شفاهی فمینیستی قلمداد شده است، گفته‌اند که اجرای تاریخ شفاهی توسط زنان و در میان زنان منطبق است با یکی از اصول اساسی پژوهش‌های فمینیستی یعنی انجام پژوهش «توسط زنان، درباره زنان و برای زنان».[2]در ظاهر دیده می‌شد که تاریخ شفاهی با اهداف فمینیست‌ها به خوبی چفت و بست می‌شود. آنان اجرای «فرایندهای پژوهشی مساوات‌طلبانه‌ای که از سه خصوصیت اصالت، تعامل، و بیناذهنیت» برخوردار باشد را به عنوان اهداف خود تعریف کرده بودند.[3]با وجودی که پدیدآوران این نوع تاریخ، بعضی از تضادهایِ نهفته در شیوه فمینیستی را تشخیص می‌دادند، اما رویکرد فوق در تمام سلول‌های جنبش زنان و رویه‌های پژوهشی فمینیستی رسوخ کرده بود. کتاب «کار ما، زندگی ما، کلام ما» مجموعه‌ای برآمده از مطالعه در مورد کار زنان انگلیس است که با تکیه بر رویه‌ها و رویکردهای تاریخ شفاهی عینیت یافته است. در این مجموعه نه تنها زنان در اسناد تاریخی بر جایگاه خود تکیه می‌زنند و وقایع زندگی آنان ارزش تاریخی می‌یابد بلکه زندگی گذشته و حال آنان نیز به هم پیوند می‌خورَد به طوری که شاهد ظهور یکی از گفتمان‌های آزادی‌بخش تاریخ شفاهی فمینیستی هستیم.[4]زنان را با چنین شیوه‌ای تشویق می‌کردند تا تجربیات گذشته خود را با موقعیت و جایگاه کنونی‌شان مرتبط ببینند. کتاب دیگری به نام «دختران وظیفه‌شناس» نیز در همین قالب مشتمل بر مجموعه‌ای از روایت‌های خودزیست‌نامه‌ای درباره زندگی خصوصی زنان است که خیلی‌ها آن را پروژه‌ای فمینیستی می‌دیدند زیرا تجربه زنان از ظلم و زورگویی در زندگی خصوصی‌شان را علنی می‌کند و تفسیر مردانه از تجربیات آنان را به چالش می‌کشد.[5]

در بحبوحه ظهور این منطق جدید برای اینکه فهم زندگی زنان در زمان حاضر ممکن شود لازم بود تا زنان (و دیگر گروه‌های ستمدیده یا فرودست) نسبت به مظالم رخ‌داده یا جاری در گذشته مطلع شوند. شرنا گلاک در سال 1977 گفته است:

«تاریخ شفاهی زنان به هر تقدیر مواجهه‌ای فمینیستی است، حتی اگر مصاحبه‌شونده‌اش به فمینیسم اعتقادی نداشته باشد. مصالحی با جنس جدید درباره زنان می‌آفریند؛ به تجربه‌های آنان اعتبار می‌بخشد؛ ارتباط نسل‌های مختلف زنان را با هم برقرار می‌کند؛ ریشه‌های‌شان را نمایان می‌سازد و پیوندی را به وجود می‌آورد که در گزارش‌های تاریخی سنتی از آنان دریغ شده بود[6]  

یکی از اصول اساسی و زیربنایی برنامه فوق توجه به تجربه مشترک زنانه زنان بود؛ تاریخ شفاهی از این جهت بر وجه مشترک زندگی زنان دست می‌گذاشت که آن را ابزار مؤثری بر رشد خودآگاهی مشترک زنانه/فمینیستی می‌دید که به نوبه خود می‌توانست زمینه‌ساز تغییراتی در نگارش تاریخ و محیط یا بستر سیاسی بزرگ‌تری بشود. به قول جوآن سَنگستر:«ما فمینیست‌ها امیدوار بودیم با تولید تاریخ بازنگری‌شده‌ای «برای زنان» یعنی تاریخی که از تجربه‌های زیسته واقعی آنان نشأت گرفته باشد، تاریخ شفاهی را برای توانمندسازی زنان مورد استفاده قرار دهیم.»[7]پیام کلام او این بود که تاریخ شفاهی قادر به توانمندسازی زنان است؛ سخن وی بر مبنای سنتِ وام‌گرفته از مورخان سیاه‌پوست در آمریکا بیان می‌شد که از اوایل دهه 1920 برای مصاحبه به سراغ بردگان سابق رفتند. اینان که نخستین گروه از مورخان شفاهی تاریخ و تجربیات زنان بودند رویه فوق را از یک سو علمی و از سوی دیگر پروژه‌ای فمینیستی/معترض قلمداد می‌نمودند که افرادی از جمله شِرنا گلاک با احساسی ناشی از تعهد درباره آن می‌گویند:«دانش ما به مدد این رویه و روش گسترش می‌یابد و انسان‌ها نیز به نحوی توانمند می‌شوند که دست به تغییر و تحولات اجتماعی می‌زنند».[8]از این مقطع به بعد تاریخ شفاهی به محور پژوهش‌های تاریخ زنان در قرن بیستم تبدیل شد و مورخان را برانگیخت تا گونه‌ها و قالب‌های قدیمی‌تر اقاریر شخصی (مانند یادداشت‌های روزانه، زندگی‌نامه‌های خودنوشت، اسناد و گزارش‌های دادگاه و ...) را بیابند.

دهه 1980 و اوایل دهه 1990 شاهد تحقق مرحله دیگری از سیاسی‌شدن آثار تاریخ شفاهی در انگلیس بود. اعضای گروه خاطرات مردم‌پسند در مرکز مطالعات فرهنگی معاصر بیرمنگام[9]طی دوران حاکمیت دولت محافظه‌کار راستگرای مارگارت تاچر، توانایی تحول‌آفرینی تاریخ شفاهی را اینگونه اثبات نمودند:

«تاریخ و به ویژه تاریخ مردم‌پسند سهم عمده‌ای در مبارزه دائمی برای کسب هژمونی بر عهده دارد... شم تاریخی ... تنها یکی از ابزارهای گروه‌های متشکل اجتماعی برای شناخت بستر و محیط بزرگ‌تر مبارزات جمعی خود و کسب توانایی برای ایفای نقش تحول‌آفرین فراگیر و گسترده در جامعه‌شان محسوب می‌شود. ابزاری است که به ما علل و اسباب و نحوه شکل‌گیری باورهای عرفی‌مان را، که از محیط اجتماعی و فرهنگی خود می‌گیریم، می‌فهمانَد. باورهای مذکور همگی برای خود تاریخ دارند و طی فرایندهای مشخصی پدید می‌آیند. فقط باید «سرچشمه» آنها از نو احیاء شود البته نه به شیوه متخصص ادبیات عامیانه که می‌خواهد راه و روش‌های عجیبی را برای مدرنیته حفظ کند، بلکه به منظور معلوم شدن خاستگاه و جهت‌گیری آنها تا دیگران «آگاهانه» از این سرچشمه بردارند، رد یا اصلاحش کنند. بنا بر این، تاریخ‌نگاری مردم‌پسند مخصوصاً تاریخی مشتمل بر شایع‌ترین صورت‌های خودآگاهی در این زمینه، یکی از ضروریات مبارزه برای بنای دنیایی بهتر است[10]

 

[1]-Women’s Words

[2]-‘Introduction’, in S. B. Gluck and D. Patai (eds), Women’s Words: The Feminist Practice of Oral History (London, 1991), pp. 1-5; p. 2.

[3]-J. Stacey, ‘Can There Be a Feminist Ethnography?’, in Gluck and Patai, Women’s Words, pp. 111-20; p. 112.

[4]-L. Davidoff and B. Westover (eds), Our Work, Our Lives, Our Words: Women’s History and Women’s Work (London, 1986).

[5]-J. McCrindle and S. Rowbotham (eds), Dutiful Daughters (Harmondsworth, 1979).

[6]-S. B. Gluck, ‘What’s So Special about Women?’, in S. Armitage (ed.), Women’s Oral History: The Frontiers Reader (London, 2002), pp. 3-26, originally published in Frontiers: A Journal of Women’s Studies, 2 (2) (1977): 3-17.

[7]-Joan Sangster, ‘Telling Our Stories: Feminist Debates and the Use of Oral History’, Women’s History Review, 3 (1) (1994): 5-28; here, p. 11.

[8]-S. Armitage and B. Gluck, ‘Reflections on Women’s Oral History: An Exchange’, in S. H. Armitage (ed.), Women’s Oral History (London, 2002), pp. 75-86; p. 77.

[9]-Birmingham’s Centre for Contemporary Cultural Studies

[10]-Popular Memory Group, ‘Popular Memory: Theory, Politics, Method’, in R. Perks and A. Thompson (eds), The Oral History Reader, 2nd edn (London, 2006), pp. 43-53; p. 47.



 
تعداد بازدید: 3935


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.