نشست شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی در زمینه ادبیّات دفاع مقدّس(1)

تحلیل متن‌های خاطرات، تاکنون صورت نگرفته است


22 اسفند 1394


 

چهارصد و سی‌وهشتمین جلسه شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی، که در سوم آذرماه 1393 برگزار شد، با حضور سه تن از مسئولان و محقّقان مرکز مطالعات و تحقیقات فرهنگ و ادب پایداری در حوزه‌ هنری (مرتضی سرهنگی، مدیر مرکز؛ هدایت‌الله بهبودی، مدیر دفتر ادبیّات انقلاب اسلامی؛ علیرضا کمری، معاونت پژوهشی دفتر ادبیّات و هنر مقاومت) رنگ دفاع مقدّس گرفت و استادان حاضر در این نشست به طرح پرسش‌ها و دغدغه‌های خود در این عرصه پرداختند. گزارش کامل این نشست در ادامه خواهد آمد. این گزارش به تازگی توسط فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی و در قالب ضمیمه دومین شماره نشریه «ادبیات انقلاب اسلامی» این فرهنگستان منتشر شده است.

 

غلامعلی حدّاد عادل: از آقایان کمری، بهبودی و سرهنگی خواهش می‌کنم، بعد از مقدّمه‌ای که آقای دکتر ترکی در معرّفی بیان خواهند کرد، صحبت را شروع کنند.

محمدرضا ترکی: سلام و خیر مقدم عرض می‌کنم خدمت استادان محترم شورا و استادان گران‌قدری که از دفتر ادبیّات و هنر مقاومت (حوزه هنریِ سازمان تبلیغات اسلامی) تشریف آورده‌اند. سپاس ویژه از آقای سرهنگی که، به رغم گرفتاری و ضرورت رفتن به سفر، در اینجا حضور دارند. پیش از این، استادان فرهنگستان از من درباره آثار دفاع مقدّس سؤال می‌کردند و من همیشه، به علّت نداشتن اطّلاعات کافی و وافی، شرمنده می‌شدم. به نظر می‌رسد از جمله کارهای بسیار مهمّ این چند دهه اخیر خلق آثاری است در عرصه‌ دفاع مقدّس و جنگ. یکی از استادان مرتبط با دانشگاه‌های خارج از کشور، چند روز قبل، به من می‌فرمودند: از ما آثار دفاع

●‌ خاطره‌‌نگاشته‌های جنگ از دیدِ زبان و زبان‌شناسی و حتّی از نظر املا و غلط‌های نگارشیِ مشترک میان کسانی که خاطراتِ خود را نوشته‌اند، بررسی شوند

مقدّس را سراغ می‌گیرند و می‌گویند آنچه ادبیّات ایرانِ امروز را بیشتر می‌تواند معرّفی کند همین عرصه (ادبیّات جنگ و انقلاب) است. بزرگوارانی که ما امروز در خدمتشان هستیم، با سوابق فرهنگی و مطبوعاتی‌، بیش از سی سال است که وارد این عرصه شده‌ و افرادی‌‌اند شناخته‌شده‌؛ امّا از حدود سال 1367، یعنی از بعدِ جنگ به این طرف، در عرصه تحقیقات دفاع مقدّس ممحّض شده‌اند. اگر این بـزرگواران نبودند و خدمات و تلاش ارزنده‌شان نبـود، بخش قابل توجّه و تأمّلی از خاطرات و حوادث دوران انقلاب و جنگ از میان می‌رفت و ما به‌راستی در برابر نسل‌های آینده پاسخ‌گو نمی‌توانستیم بود. در این سال‌ها، تلاش جدّیِ جناب آقای سرهنگی در شناسایی و انتشار خاطرات جنگ، به‌ویژه از زبان دشمن، و نیز ثبت و ضبط خاطرات بسیاری از اسرا و فرماندهان و شخصیّت‌های مهمّ ارتش بعث کاملاً مشهود است. به نظر من، هر ایرانی، با خواندنِ این آثار و دریافتنِ اینکه چه‌کسانی در صف مقابل بودند و چه‌کسانی در این سوی خطّ و میدانْ مقاومت می‌کردند، بر خود می‌بالد. جناب آقای بهبودی بیشتر در عرصه خاطرات و اسناد انقلاب تلاش جدّی کرده‌ و بخش عظیمی از اسناد مربوط به پیش از انقلاب ـ‌ عمدتاً اسناد ساواک (سازمان اطّلاعات و امنیّت کشور)ـ را بازیابی و همراه با تحلیل‌های لازم، نشر کرده‌اند. جناب آقای کمری عمدتاً در عرصه خاطرات دفاع مقدّس (از موضع نگاه علمی و دانشگاهی) و تحلیل خاطرات و تحقیق خاطره و خاطره‌نویسی کار کرده‌اند. نوشته‌های ایشان جزء آثار کم‌شماری است که با نگاه علمی و قابل عرضه در محیط دانشگاهی فراهم آمده است. تلاش این عزیزان در این یک ربع قرن (حدود 25-26 سال) فارغ از هر جنجال و حاشیه‌ای انجام شده است؛ نه آبروی فقر و قناعت را بردند، نه وارد جریانات سیاسی شدند و نه قلم و قداست کارشان را ـ‌ که معتقدیم حاصل قداستِ خون شهداست ‌ـ به کسی فروختند. کسانی که از نزدیک یا حتّی دورْ آنان را می‌شناسند به پارسایی و کوشش خالصانه و مخلصانه این دوستان اعتراف دارند. آثاری که این عزیزان در طیّ این سال‌ها با اخلاصِ تمام آفریده‌اند گنجینه عظیمی است که نهایتاً، از دلِ آن، تحقیقات بسیار گسترده‌ و آثار بسیار جدّیِ ادبی و آثار هنریِ بسیار برجسته بیرون خواهد آمد.

هدایت‌الله بهبودی: سلام عرض می‌کنم خدمت بزرگان حاضر که بنده شاگرد کلاسیِ برخی از آن‌ها و شاگرد معنویِ برخی دیگر هستم؛ افتخار می‌کنم امروز خدمتتان رسیده‌ام. امیدوارم توضیحات بنده و دوستانْ ما را نزد شما فرزندانی خلف به تصویر کشد. از بابِ مدخل، چند جمله‌ای عرض می‌کنم و رشته سخن را به دیگر دوستان می‌سپارم. امروز صبح، به‌ قصد ارائه ‌دادن آمار خدمت عزیزان، از تعداد عناوین کتاب‌های تاکنون منتشرشده درباره جنگ هشت‌ساله ایران پرسیدم. گفتند چنانچه آن دسته از کتاب‌هایی را که بخشی از آن‌ها مرتبط با جنگ است نادیده بگیریم و صرفاً آن کتاب‌هایی را که از ابتدا تا انتها درباره جنگ است در شمار آوریم، حدود دوازده هزار جلد کتاب فقط در موضوع جنگ منتشر شده است. به این رقم باید افزود کتاب‌هایی را نیز که در موضوع انقلاب منتشر شده است. البتّه، کتاب‌های مرتبط با انقلاب به این تعداد نیست. چه‌بسا، در مجموع، با یک رقم بیست‌هزار جلدی از این دو موضوع مواجه باشیم. من، چندبار، در مقالاتِ خود، از این آثار با عنوانِ «نهضت خاطره‌نویسی» یاد کرده‌ام؛ که در تاریخ ‌ادبیّات کشور امری است بی‌سابقه. ممکن است این موضوع را تلاشی برای حفظ مقوله‌ای ارزشمند به نامِ «استقلال» و ارزشی به نام «خود بودن» و ارزشی به نام «حفاظت از دارایی‌های خودی» دانست که در قرن چهاردهم در این مردم زنده شد و آنان را به گفتن و نوشتن واداشت. از این ظرفیّت بزرگ می‌توان نه با عنوانِ «جریان» بلکه، با به‌خرج‌دادنِ وسواسی دوچندان، یک «رگه ادبیِ دیدنی» یاد کرد که خوشبختانه این رگه را فرهنگستان هم دید و گروه ادبیّات انقلاب اسلامی را بنیاد نهاد؛ ‌و امیدواریم با کشفِ این رگه ادبی در عرصه‌های گوناگون بتواند به شکلی دانشگاهی آن را به جامعه ایران معرّفی کند. بازهم خرسندیِ خود را از حضور در خدمتِ شما اظهار می‌کنم و سپاسگزارم.

●‌ درباره جنگ عراق با ایران، خاطرات و گزارش‌ها و دردِ دل‌های بسیاری داشتیم که در روزنامه‌ها و جراید مستقل، جداگانه چاپ می‌شدند

 

مرتضی سرهنگی: خوشحالم که خدمتِ شما هستم. از سال 1359 که جنگ شروع شد، به‌واسطه شغل خبرنگاری، در بطن جنگ بودم. بعد از پایان جنگ هم به اتّفاق آقای هدایت‌الله بهبودی، با هدف گردآوریِ آثار ادبیِ جنگ، دفتری در حوزه هنری به راه انداختیم به نام «دفتر ادبیّات هنر و مقاومت». معمولاً جنگ‌ها خیلی چیزها را از میان می‌برند و خیلی چیزها را هم به وجود می‌آورند و روی برخی مقولات هم اثر می‌گذارند؛ ادبیّات و هنر یکی از این‌هاست. جنگْ ادبیّات ما را متحوّل کرد، چنان‌که ادبیّات آلمان‌ها را متحوّل کرد. در واقع، جنگ، مانند خطّی پهن، میان ادبیّات قبل از جنگ و بعد از جنگ افتاد. آلمان‌ها خودشان به این ادبیّات می‌گویند «ادبیّات ویرانه‌ها» که تلخ است و ضدّ جنگ. امّا با تمام تلخی‌ای که ادبیّات آلمان‌ها به مثابه ادبیّات ضدّ جنگ دارد، در پایانِ هر نوشته‌ای، نوری کوچک از امید مشهود است؛ اصلاً ادبیّات جنگ در دنیا ادبیّات امید است.

●‌ اینکه پشت جبهه چه کارهایی شده، چه فداکاری‌هایی شده، چه سازمان‌هایی تشکیل یافته، هیچ‌یک به‌شایستگی منعکس نشده است؛ چنان‌که ما بتوانیم خود را در فضای جنگی حس کنیم

یکی از فعّالیّت‌های دفتر ادبیّات هنر و مقاومتْ گردآوریِ خاطرات نظامیان عراقی بود، به‌ویژه افسران ارشد عراقی. مطابق آمار، عراقی‌ها در ایران حدود 65 عنوان کتاب نوشتند و رفتند. در دنیا سابقه ندارد یک اسیر جنگیِ دشمن، که افسر ارشد هم باشد، خاطراتِ خود را بنویسد و تحویل کشور نگه‌دارنده بدهد و به قول آقای بهبودی، یک‌جور عذرخواهیِ ملّی بکند که مرا ببخشید آمدم کشور شما را ویران کردم و دارم می‌روم! این ارتباط هنوز قطع نشده (و افسران عراقی که در ایران اسیر بودند و به کشورشان بازگشتند الان یا بازنشسته‌اند یا شاغل)، امّا هنوز ارتباط دفترِ ما با آن‌ها برقرار است و آن‌ها خاطراتِ خود را از جنگِ با ایران می‌نویسند. از قول افسران عراقی خدمت شما نقلِ به مضمون می‌کنم؛ آن‌ها گاهی می‌گفتند: چرا این‌قدر می‌گویید ما‌ این قلّه را گرفتیم، این درّه را گرفتیم، این تپّه را گرفتیم؟ کمی هم بگویید چه‌جوری قلب‌های ما را گرفتید؛ چرا این را نمی‌گویید که چقدر مهربانید و چقدر با ما سازگار؟ بدین‌قرار، اگر روزی شیوه نگهداریِ اسیران جنگیِ عراق در ایران تدوین شود و آن قوانینی که ارتشِ ما برای نگهداری از آنان وضع کرد، معلوم خواهد شد این قوانین از کنوانسیون 1949 ژنو انسانی‌تر و پیشرفته‌تر است. ارتش ایران برای اسیران عراقی قانون ملاقات با خانواده‌هاشان را وضع کرد. خانوده‌ها از عراق می‌آمدند و فرزندانِ خود را در اردوگاه‌های ما ملاقات می‌کردند. من، خود، چند فقره از این ملاقات‌ها را دیده بودم. در کنار این، مادّه دیگری نیز تصویب شد: در نظر گرفتن اتاقی مستقل و جدا برای زنان عراقی‌ای که به دیدار همسرانشان می‌آمدند.

اکنون، سه ضلع یک مثلّث برای دانستن اینکه در جنگ چه گذشته پیش روی ماست: خاطرات رزمنده‌های خودمان، خاطرات اسیران جنگیِ خودمان (که حدود چهل هزار نفرند) و خاطرات اسیران عراقی. با مطالعه این سه، می‌توان دانست در جنگ هشت‌ساله عراق با ایران چه گذشته. می‌دانیم جغرافیای ایران 7/3 برابرِ عراق است؛ جمعیّت ایران نیز سه برابرِ عراق است. در مجموع، ایران، به نسبتِ عراق، هفت برابر برتریِ طبیعی دارد؛ رقمی که دنیا در برابرِ آن هیچ کاری نمی‌توانست بکند، یعنی صدّام با کشوری جنگید که هفت برابر از کشور خودش بزرگ‌تر بود! البتّه، حدود 34 کشور سعی کردند با حمایت‌هایشان از صدّام این برتری را پُر و جبران کنند؛ ما از 19 کشور از این 34 کشور اینجا اسیرداری کردیم. برخی معتقدند این جنگِ جهانیِ سوم بود در یک جغرافیای محدود! من این اسیرها را دیده و با آن‌ها صحبت کرده‌ام؛ اسیرهایی از مصر، سودان، اردن، یمن، تونس، مراکش و... (تقریباً از همه کشورهای عربی). ادبیّات اسیران جنگیِ دنیا، که معروف است به «ادبیّات بازداشتگاهی»، یکی از گونه‌های ادبی است که امروز نوشته و خوانده و ترجمه می‌شود. بسیاری از جنگ‌ها به‌ علّت وجود مرزها اتّفاق می‌افتد امّا ادبیّات و هنرِ آن، چون انسانی است، بی‌مرز است.

 

●‌ غالباً آنچه در خاطرات جنگ می‌خوانیم خاطرات اهل جبهه است تا خودِ جنگ

ما، در جنگ، صاحب ادبیّاتی شده‌ایم که به قیمتی گران آن را به دست آورده‌ایم. در سفری که به اتّفاقِ آقای بهبودی به روسیّه رفته بودیم، در ملاقات با اتّحادیّه نویسندگان جنگ روسیّه، وقتی گفتیم: «شما هنوز دارید خاطرات جنگ جهانیِ دوم را جمع‌آوری می‌کنید؟»، گفتند: «بله»! و ادامه دادند که روسیّه، بدون ادبیّات جنگِ خود، فقط خاکی است پهناور؛ بی هیچ ارزش دیگری. این درسی است برای ما که محکم‌تر از گذشته و با تلاشی دوچندان به این نوع از ادبیّاتِ خود اهتمام ورزیم. اگر از من سؤال شود در این سی‌و‌چند سالی که تلاشِ خود را وقف پرداختن به ادبیّات جنگ کرده‌ایم به چه نتیجه‌ای دست یافته‌ایم، در یک جمله عرض می‌کنم: صدّام از مادران ایرانی شکست خورد نه از تجهیزاتِ ما؛ والسّلام.

علیرضا کمری: سعی می‌کنم بسیار مختصر آنچه را گفتنی است خدمت استادان گرامی عرضه بدارم. برشمردن مسئله‌ها و موضوعات مربوط به ادبیّات انقلاب اسلامی و ادبیّات جنگ و دفاع مقدّس، هرچند فهرست‌وار، فرصتی طولانی و مفصّل را نیازمند است. آقای بهبودی اشاره کردند تقریباً حدود دوازده هزار عنوان کتاب درباره ادبیّات جنگ داریم بلکه، اگر بخواهیم فراگیرتر شمارش کنیم، حدود سیزده تا چهارده هزار کتاب در حوزه جنگ یا مربوط به جنگ داریم که تمام یا بخشی از مطالب آن‌ها به این رویداد می‌پردازد. من، به‌اجمال، نکاتی خدمتِ شما عرض می‌کنم. نکته اوّل اینکه ادبیّات جنگ و دفاع مقدّس را ـ‌ به مفهوم آثار ادبی‌ ـ می‌توان مفهوماً و مصداقاً به دو دسته تقسیم کرد: 1) ادبیّات یا آثاری که با مفهوم عامّ انقلاب (بدون تعیّن و قید خاصّ انقلاب اسلامی) خلق شده‌اند؛ 2) ادبیّات یا آثار ادبی‌ای که مختصّ انقلاب اسلامی و رویدادهای جنگ و دفاع مقدّس‌اند. این قِسم دوم را نیز می‌توان در دو پاره یا دو بخش زمانی تقسیم‌بندی کرد: 1) پیشینه‌ها و پیش‌بوده‌های ادبیّات انقلاب اسلامی که تقریباً از سال 1342 اندک‌اندک پیدا و پنهان می‌شود؛ 2) بدنه اصلیِ ادبیّات انقلاب اسلامی که اندک‌اندک با بروز عامّ سیاسی و اجتماعی و پیروزیِ انقلاب آغاز می‌شود و إلی یَوْمنِا هذا ادامه دارد. تقریباً این نیم‌قرن را، به لحاظ زمانی، به این دو پاره می‌شود تقسیم‌بندی کرد و البتّه این نیمه دوم، که پس از پیروزیِ انقلاب و وقوع جنگ شکل می‌گیرد، به دوره‌های جزئی‌تر و دقیق‌تری نیز تفکیک‌پذیر است.

●‌ در ایران، خاطره‌نویسی و خاطره‌نگاری سه منشأ دارد: سنّت شفاهی و گرایش غالب به نقل، سنّت سیره‌نویسی و روایت‌نگاری و نقل حدیث، خاطره‌گرایی و خاطره‌نگری

نکته در خور اعتنای دیگر چگونگیِ ربط و نسبت میان ادبیّات انقلاب اسلامی و ادبیّات جنگ است؛ مسئله‌ای که گهگاه درباره‌اش اظهار نظرهای متفاوتی شده است. به‌گمانم، گستره ادبیّات انقلاب اسلامی اعمّ از اخصّ ادبیّات جنگ و دفاع مقدّس است ـ ‌اگرچه این اخص، کمّاً و کیفاً، معرّف اعم شده است. آثار ادبیِ انقلاب، جنگ و دفاع مقدّس را در سه نوع یا گستره اصلی می‌توان تفکیک و شناسایی کرد: 1) منظومه‌ها و شعر جنگ؛ 2) خاطره؛ داستان و نمایش‌نوشت یا ادبیّات نمایشی. البتّه، من درباره پیداییِ ادبیّات جنگ نیز همین ترتیب را قائلم: نخست شعر، سپس خاطره، آنگاه داستان. چراییِ این ترتیب نیازمند بحثی مستوفاست و مجالی فراخ‌تر می‌طلبد. خاطره الزاماً یک نوع ادبیِ تامّ و تمام همچون شعر و داستان نیست، گونه‌ای است بینابین؛ می‌شود گفت گونه‌ا‌ی است تقریباً ادبی و نیمه‌ادبی و بعضاً ادبی. شعرِ جنگ، به اتّکای سنّت قدیم و قویمی که ما در شعر داریم و شما استادان بر آن وقوف دارید، اوّلین واکنش ادبیِ اهل ادب بوده است در برابر این واقعه. می‌شود گفت، از آغازین ساعات و آغازین روزهای وقوع جنگ، زبان شاعران به گفتن آنچه اتّفاق افتاده است گشوده شده و درباره آن اظهار نظر کرده‌اند. البتّه، تاکنون، کتاب‌ها و پایان‌نامه‌ها و بعضاً رساله‌های درخورِ اعتنایی در حوزه شعرشناسیِ جنگ نوشته و شماری از آن‌ها در کتابچه‌ای با عنوان حماسه کلمات معرّفی شده است. تهیّه یک فهرست‌واره مأخذ‌شناسانه جامع، اعمّ از کتاب‌ها و پایان‌نامه‌ها و مقاله‌ها در حوزه شعر جنگ، ضرورت و گام نخست برای تحقیقات جدّی در این موضوع است. به نظر من، مسئله‌ها و موضوعاتِ ندیده و نکاویده در حوزه شعر جنگ بسیار است. شاید بتوان گفت، به لحاظ سنّی، پنج یا شش نسل درباره «جنگ» شعر گفته‌اند و این نوع از شعر همچنان ادامه دارد. برای خلق آثاری جامع و مرجع و علمی در این زمینه، لازم است در حوزه شناختِ منابع و اطّلاعاتْ فعّالیّت‌هایی جدّی و علمی و روش‌مند انجام گیرد. ما هنوز مجموعه‌ای مدوّن از تمامیِ سروده‌ها و شعر جنگ در دست نداریم. البتّه، به عنوان نکته‌ای حاشیه‌ای، باید گفت اساساً حوزه مطالعات فرهنگیِ جنگ نیازمند یک قرارگاه، یک مرکزیّت فرهنگیِ قوی و غنی و جایگاهی علمی همچون فرهنگستان است. درباره این ضرورت، در گفت‌وگوها و مقاله‌ها، تاکنون مطالبی مطرح کرده‌ و اهمّیّت ورود دانشگاه را به شناساییِ ادبیّات جنگ و دفاع مقدّس یادآور شده‌ایم. همین بحث‌ها و طرح مسئله‌ها در حسّاسیّت‌آفرینی به منظور تأسیس رشته ادبیّات پایداری مؤثّر بوده است. از جمله این گفت‌وگوها مصاحبه‌ای است که در ماهنامه کیهان فرهنگی، ویژه هنر و ادبیّات انقلاب اسلامی، به سال 1371 برگزار شد.

●‌ خاطره الزاماً یک نوع ادبیِ تامّ و تمام همچون شعر و داستان نیست، گونه‌ای است بینابین؛ می‌شود گفت گونه‌ا‌ی است تقریباً ادبی و نیمه‌ادبی و بعضاً ادبی

امّا بپردازیم به نوع و گستره دوم ادبیِ جنگ و دفاع مقدّس، یعنی خاطره‌نگاری و خاطره‌نویسی، که گسترده‌ترین و متنوّع‌ترین و مردمی‌ترین عرصه یا قلمرو ادبیِ جنگ به شمار می‌رود. به نظر من، در ایران، خاطره‌نویسی و خاطره‌نگاری سه منشأ دارد: 1) سنّت شفاهی و گرایش غالب به نقل و قصّه و افواهیّات که بعدها در ادبیّات مکتوب (حکایت و مقامه و امثالِ آن) انعکاس می‌یابد (خاطره‌گویی و خاطره‌شنوی‌های رایج ریشه در فرهنگ گفتاری و شفاهی دارد)؛ 2) سنّت سیره‌نویسی و روایت‌نگاری و نقل حدیث که بعدها در تاریخ‌نگاریِ نقلیِ ما بروز تامّ و تمام می‌یابد (کما اینکه بسیاری از بخش‌های تاریخ بیهقی، چنان‌که صاحب‌نظران گفته‌اند و به‌ویژه جناب آقای دکتر یاحقّی در این باب اشاراتی دارند، در واقع، بازتاب خاطرات خودنوشتِ بیهقی از مشاهدات و شنیده‌های اوست)؛ 3) خاطره‌گرایی و خاطره‌نگری و خاطره‌نگاری که برمی‌گردد به سنّت خاطره‌نویسی‌ای که تقریباً از اواسط دوره قاجار با آن مواجهیم (همه می‌دانیم ناصرالدّین‌شاهْ عکّاس، شکارچی و در عین حال، سفرنامه‌نویس و حسب‌الحال‌نویس هم بوده است). من در بابِ خاطرات جنگ اجمالاً به چند مشخّصه اشاره می‌کنم: سیر و تطوّر خاطره‌نویسیِ جنگ، از ابتدا تا به حال، معنادار و تفسیرپذیر است. مثلاً، ما در این نوع خاطرات اندک‌اندک از جنبه‌های آرمانی و ماورایی و وصفی، که در آغاز جنگ در خاطره‌گفته‌ها و خاطره‌نوشته‌ها با آن مواجهیم، به توصیف مشاهدات عینی نزدیک می‌شویم. بدین‌معنا، آن فضای آرمان‌گرایانه مدینه‌فاضله‌گونه به سمت‌و‌سوی مشهودات عینی و زمینی تمایل یافته و از اشاره‌گویی و ایجاز به شرح و تفصیل رسیده است. به همین دلیل، کتاب‌های کم‌حجم دهه نخست ادبیّات جنگ دارند تبدیل می‌شوند به کتاب‌های پُر و پیمان، با قطع وزیری و جلد گالینگور ـ نمونه‌اش را در کتاب دا(نوشته سیّده اعظم حسینی، 1387) می‌بینیم که یک اتّفاق است در حوزه خاطره‌نویسی. خاطرات جنگ، در شگردها و شیوه‌های متعدّد، تا به حال گفته شده یا به قلم آمده است. این کتاب‌ها گاه از گفت به نوشت

●‌ سه ضلع یک مثلّث پیش روی ماست: خاطرات رزمنده‌های خودمان، خاطرات اسیران جنگیِ خودمان و خاطرات اسیران عراقی

می‌آید و گاه به قلمِ صاحب‌خاطره نوشته می‌شود. این خاطرات به لحاظِ موضوع متن و موضع نویسندگان نیز تقسیم‌پذیرند. باید اشاره کنم غالباً آنچه در خاطرات جنگ می‌خوانیم خاطرات اهل جبهه است تا خودِ جنگ، یعنی بیشتر واگویه حسب‌ حال و حدیث نفس و دنیایی است که تلقّیِ خاصّی از جنگ و جبهه به ذهن آورده و در خاطرها جای داده و بر زبان جاری کرده است. اصلاً نگرشِ ما ـ این «ما»یی که عرض می‌کنم تلقّیِ بچه‌های جنگ است‌ـ به کلّیّتِ جنگْ تلقّی‌ای خاطره‌گرایانه است. بُن‌لاد یا ژرفاساختِ ادبیّات جنگْ خاطره است. این خاطره‌مندی در بناها، یادگاه‌ها و یادبودگاه‌ها (جاهایی مثل مزار شهدا) توسّع می‌یابد. از این‌ رو، خاطره به شکلی گسترده در همه گزاره‌های برآمده از جنگ جریان دارد، کما اینکه این یادبودها و یادمان‌ها خاطره‌انگیز و جای‌های یاد و خاطره‌اند که صورت مجسّم و مجسّد یافته‌اند. دیگر موضوع درخور بحث در حوزه خاطره‌شناسیْ ادبیّت یا وجوه ادبیِ خاطره‌نگاشته‌هاست و بیش از آنکه متوجّه نثر و زبان یا ساختار هنریِ کلام آن‌ها باشد، متوجّه محتوا و مضمونِ آن‌هاست. این نوع متون با در بر داشتن مجموعه‌ای از محرّکات عاطفی و احساسی، از جمله خنده و گریه و غم و شادی، اندیشه مخاطب را تحت تأثیر قرار می‌دهند. دیگر نکته درخور اعتنا در حوزه خاطره‌شناسی این است که ادبیّات خاطره‌نگاری و خاطره‌نویسی در دنباله ادبیّات حِکمی‌ـ‌تعلیمی و اخلاقیِ ما قرار می‌گیرد، زیرا خاطره‌نگاشته‌ها حاویِ آموزه‌هایی‌اند که از تجربه زیسته گویندگان و گزارندگانِ آن‌ها حکایت می‌کند. اگر به ادبیّاتِ زاویّه یا ادبیّات صوفیّانه تعرّض نباشد، خاطراتْ ادبیّاتِ در میدان‌اند؛ یعنی حاصل مشاهدات و مکاشفات عینی‌اند. وجوه تعلیمی، اخلاقی و عرفانی با آموزه‌های شیعی و ادبِ آیینی‌ـ‌عاشورایی پیوند دارند. در این آثار، آنچه از عرفان یا ره‌یافت‌های معنوی می‌توان یافت بر ادب رسمیِ برآمده و آموخته از امثال رساله قشیریّه و شرح تعرّف و عوارف‌المعارف

●‌ افسران عراقی که در ایران اسیر بودند، الان یا بازنشسته‌اند یا شاغل، امّا هنوز خاطراتِ خود را از جنگِ با ایران می‌نویسند

متّکی نیست، بلکه یا حاصل ادعیّه و اورادی است که دم دست رزمندگانِ ما بوده است (از جمله زیارت عاشورا، دعای کمیل و دعای توسّل) یا سخنانی که آن‌ها از امام(ره) می‌شنیدند. این خاطرات می‌توانند وجوه هویّت‌بخش فردی و جمعیِ ما را در ادامه اندیشه و ادب ایرانی‌ـ ‌اسلامی نشان دهند. این آثار را می‌شود در دنباله خاطرات قومی، که حکیم فردوسی در شاهنامه آورده، جای داد و تفسیر کرد. امّا کاری که تاکنون صورت نگرفته تحلیل این متن‌هاست. البتّه، شاید این سخن قدری غریب و شگفت به نظر آید که ما می‌توانیم با تحلیل خاطره‌نگاشت‌ها، در آن‌ها، ردّ و نشان فرهنگ ایرانی‌ـ ‌اسلامی را، ‌که در مثنویِ مولانا و سروده‌های سعدی و حافظ و آثار شیخ اشراق بازتاب تام یافته، بیابیم. هرچند بیشتر بچّه‌های جنگْ این آثار را ندیده و نخوانده بودند، در این فضا زیسته‌اند و به ‌هر حال، این عرصه جدیدی است برای تحقیقات و مطالعات. شاید به همین ملاحظه است که اهل درنگ‌ به این موضوع اشاره کرده‌اند. نمونه‌وار، به سخنی از رهبری، که در سفر به کرمانشاه (در دیدار با مردم گیلانغرب) در بابِ خاطرات پایداری فرموده‌اند، اشاره می‌کنم و، به سبب اهمّیّت موضوع، سخن ایشان را عیناً می‌خوانم: «حفظ خاطرات پایداریِ مردم گیلانغرب، قصرشیرین و اسلام‌آباد، سرپل‌ذهاب و دیگر مناطق کشور در حفظ هویّت ملّی دارای چنان اهمّیّتی است که شخصیّت‌های برجسته، دانشمندان و عناصر فعّال و متفکّر باید در این زمینه احساس مسئولیّت کنند». شاید ایشان به چنین جمعی (مجموعه شما استادان و پیش‌کسوتان زبان و ادب) نظر داشته‌اند.

●‌ «نهضت خاطره‌نویسی» در تاریخ ‌ادبیّات کشور امری است بی‌سابقه. از این ظرفیّت بزرگ می‌توان با عنوانِ یک «رگه ادبیِ دیدنی» یاد کرد

امّا در بابِ ادبیّات داستانیِ جنگ، که تقریباً همپای با جنگ و پس از آن به ظهور می‌رسد، می‌توان از سه منشأ یاد کرد: 1) جریان داستان‌نویسیِ صدساله اخیر؛ 2) خاطرات جنگ (برخی قائل‌اند داستان‌نویسیِ جنگ آمیزه‌ای است از خاطره و داستان، یعنی خاطره‌نویسی را پایه داستان‌نویسیِ جنگ می‌دانند)؛ 3) ادبیّات داستانیِ ترجمه‌شده‌، به‌ویژه در سی سال اخیر.

بیش از این، برای طرح مسائل مربوط به ادبیّات داستانیِ جنگ مجالی نیست. بنده به همین مقدار بسنده می‌کنم. اگر استادان سؤالی داشته باشند، در خدمت هستم.

حدّاد عادل: جنگ پدیده شومِ سهمگین گسترده‌ای است که حتّی نامش دل‌ها را می‌لرزاند. با مطالعه تاریخ کشورمان دانسته می‌شود در این سرزمین چه‌بسیار جنگ‌ها که رخ داده است، هم پیش از اسلام و هم پس از آن. هر تاریخی که خوانده‌ایم تاریخ جنگ بوده است، بی‌آنکه آن جنگ را دیده باشیم. امّا ما از نسلی هستیم که، در جریان جنگ هشت‌ساله عراق با ایران، آنچه در تاریخ خواندیم به چشم نیز دیدیم. همه ما، وقتی به استمرار ایران در تاریخ چندهزارساله‌اش اندیشیده‌ایم، بارها از خود پرسیده‌ایم رمز بقای این کشور در این تاریخ طولانی چه بوده و چگونه توفانِ جنگ‌ها درخت این سرزمین را ریشه‌کن نکرده است. این رمز، هرچه بوده باشد، در دورانِ ما نیز خود را نشان داد. کشوری که هیچ نوع آمادگی برای جنگی تمام‌عیار نداشت، از پی پیروزیِ انقلاب اسلامی، با جنگی سهمگین روبه‌رو شد. دشمن، ظرف مدّت دو سه هفته، بیست‌هزار کیلومتر مربّع از خاکِ ما را اشغال کرد و در آغاز، چنین پنداشت ظرف مدّت یک هفته همه ایران را می‌تواند تصرّف کند. امّا این یک هفته هشت سال شد و یک وجب از خاک ایران هم از دست نرفت! در این سال‌ها و در مواجهه با جنگ دریافتیم رمز پایداری و بقای ایران در تاریخ چندهزارساله خود چه بوده است.

جنگ در هر کشوری سرمایه عظیمی از آثار ادبی و هنری می‌آفریند. چه‌بسیار رمان و داستان و نمایشنامه و فیلم ـ حتّی از آثار نویسندگان اروپایی‌ـ خوانده‌ و شنیده و دیده‌ایم. دفاع مقدّسِ ما نیز، به‌کمال، چنین ظرفیّتی دارد. در کشورِ ما، در یکی از بخش‌های نیروهای مسلّح (بایگانیِ گزارش‌های روزانه)،‌ اسناد به‌جای‌مانده از جنگ نگهداری می‌شود. این مجموعه به چند میلیون سند بالغ می‌شود؛ دربردارنده گزارش سربازها و افسرها از جنگ و حتّی ضبط گفت‌وگوهای بی‌سیم میان آن‌ها. بررسی و استخراج محتوای این اسنادْ نقطه عطفی در تاریخ‌نگاریِ جنگ است و موادّ مهمّ و منابع عظیمی در اختیار پژوهشگران و هنرمندان برای تحقیق در آن دوره یا خلق آثاری درباره آن دوره قرار می‌دهد. ضرورت این مهم از آنجاست که غیرت و همّت و جوانمردی‌های تحقّق‌یافته و چگونگیِ دفاع سربازان از استقلال کشور به نسل آینده منتقل می‌شود و جنگ، دیگر، فقط نقل خاطره‌ای در کتاب‌های تاریخ نخواهد بود، بلکه به یک فرهنگ تبدیل خواهد شد. در واقع، آن‌ها که رفتند رفتند که ما بمانیم؛ که ایران بماند. ما نیز باید بکوشیم یادِ آن‌ها جاودانه بماند و این کاری است که در ادبیّات مقاومت و ادبیّات دفاع مقدّس انجام شده است. من از استاد سمیعی و استاد نجفی، که با ادبیّات فرانسه آشنایی دارند، خواهش می‌کنم از دیدگاه ادبیّات تطبیقی به ادبیّات جنگ بپردازند؛ همچنین از دکتر دبیرمقدّم و دیگر دوستان نیز.

 

احمد سمیعی (گیلانی): ما حقّ دفاع مقدّس را به‌هیچ‌وجه ادا نکردیم و متأسّفانه، گمان می‌کنم نخواهیم توانست ادا کنیم. من مقاله‌ای به نام «آزمایش بزرگ»، در پیِ سفر به منطقه جنگیِ خرّمشهر، نوشته بودم؛ اوّل می‌خواستم آن را در نشر دانش چاپ کنم امّا نشد و در سروش چاپ شد. خواهم گفت تحت تأثیر چه وقایعی آن مقاله را نوشتم. اینکه می‌گویم ما حقّ دفاع مقدّس را ادا نکردیم و شاید نتوانیم ادا کنیم ـ ‌و به احتمال قوی نمی‌توانیم ادا کنیم‌ـ از این ‌روست که این جنگ، از نظر زمانی، بیش از جنگ جهانیِ اوّل و دوم طول کشید. در مقیاس، تلفات این جنگ، که جنگ میان دو کشور بود و نه جنگ جهانی، به‌مراتب بیش از جنگ بین‌المللی و جنگ جهانی بود. در این جنگ، یک بسیج عمومی داشتیم؛ تنها جبهه نبود، پشت جبهه هم بود. شاید پشت جبهه خیلی چیزها دارد که جالب‌تر از خودِ جبهه باشد. یک بسیج عمومی بود که حتّی تا نسل نوجوان را هم فرا گرفت. این جنگ هشت‌ساله جنگ کوچکی نبود؛ دفاع کوچکی نبود ـ با این بُرد، با این عرصه‌ای که از نظر زمانی و مکانی و خان‌های متعدّد داشت. من یکی از این خان‌ها را، نه که دیده باشم، وصفش را از نزدیک شنیدم ـ مثلاً جنگی که در هور اتّفاق افتاد. من آنجا دیدم چگونه می‌شود، در همین هور، در جاهایی مخفی شد و کمین کرد و دشمن را فریب داد. وضعیّت لُجستیکِ این منطقه، خود، فصلی است مفصّل؛ چه کردند تا نیروهای عراقی گول خوردند و نتوانستند بفهمند از کدام سو به آن‌ها حمله می‌شود! وقتی ادبیّات جنگِ کشورمان را با ادبیّات دیگر کشورها مقایسه می‌کنم، به این فکر می‌کنم که حقّ دفاع مقدّس را ادا نکرده‌ایم. در روسیّه، الکسی تولستوی جنگ و صلح را نوشت. تولستوی، خود، در جنگ‌های ناپلئونی شرکت نکرده بود امّا در جنگ سواستوپول از نزدیک حضور داشت؛ جنگ را دیده و با اسناد و مدارک ستاد ارتش روسیّه آشنایی پیدا کرده بود. امّا جنگ و صلح با گزارش‌هایی که درباره جنگ داده می‌شد و حتّی ادبیّاتی که ما تولید کرده‌ایم فرق می‌کند. جنگ و صلحِ تولستوی ما را در بطن جنگ حضور می‌دهد، یعنی او تجربه حضوریِ خود را به ما منتقل می‌کند. این مسئله در فرهنگ جبهه هست امّا کافی نیست، زیرا در آنجا آکسیونی وجود ندارد امّا در جنگ و صلح وجود دارد. معلوم است که تولستوی درباره جنگ میهنی صحبت می‌کند نه درباره یک گوشه‌اش. یا مثلاً در جنگ اتّحاد شوروی، یعنی جنگ جهانیِ دوم، الکساندر فادایف[1] گارد جوان را نوشته است؛ ایلیا ارنبورگ[2] توفان را؛ و الکسی تولستوی گذر از رنج‌ها را درباره جنگ‌های داخلی پس از انقلاب اکتبر. این نویسندگانِ بسیار زبردست، با خلق این آثار، ما را در آن جنگ حضور می‌دهند. از این گذشته، در سطح پایین‌تر، هزاران‌هزار گزارشگر و خبرنگار جنگی گزارش روز‌به‌روز تهیّه می‌کردند؛ گزارش‌هایی زنده، نه گزارش‌های معمولیِ خبری. این‌ها نویسندگانی کاملاً متخصّص در کار ِخود بودند. نمی‌دانم ما چقدر از این تولیدات داشتیم و داریم و می‌توانیم داشته باشیم. یا مثلاً، در ادبیّات فرانسه، خلبان جنگ(نوشته آنتوان دوسنت اگزوپری[3]) یا خانواده تیبو(نوشته روژه مارتین دوگار[4])، که آقای نجفی ترجمه کرد‌ه‌اند، ما را در تجارب جنگ شرکت می‌دهد، نه اینکه صرفاً خبرهای خشک و بی‌روح تولید کرده باشند. هنوز هم، علاوه بر فیلم‌های جنگ، مثلاً در فرانسه، کتابی به نام سوئیت فرانسوی(به قلم ایرن نمیروفسکی[5]) نوشته شده که خانم مهستی بحرینی آن را بسیار خوب ترجمه کرده است. این نویسنده با نگاه دیگری به جنگ جهانی نگریسته؛ نگاهی انسانی و تازه، نه میهنی. به‌هیچ‌وجه، در ادبیّات فرانسه چنین نگاهی وجود نداشته است. به مقتضای شرایط کنونی، که فرانسه با آلمان جنگ ندارد، همچنان‌که ما الان با عراق جنگ نداریم، نوشته شده است. ما هم اگر بخواهیم در این روزها درباره جنگ هشت‌ساله کشورمان بنویسیم، با همین دید هم می‌توانیم بنویسیم؛ یعنی با دیدِ انسانی. ما و مردم عراق با همدیگر اصلاً جنگی نداشتیم؛ دولت عراق بود که ارتش عراق را به جنگِ با ما واداشت. آن جوان فرماندهی که من در هور دیدم نمی‌دانم چند سال داشت؛ جوان بود و سرتیپ، امّا معلوماتش از منطقه زیر نظرِ خود از معلومات بزرگ‌ترین تیمسارهای زمان شاه عمیق‌تر و وسیع‌تر بود. هور را قدم‌به‌قدم می‌شناخت، حتّی عمقش را. اصلاً من تعجّب کردم چطور این فرمانده جوان سرتیپ است و همچنین از وسعت اطّلاعاتِ او درباره منطقه عملیّاتیِ هور. وقتی او ما را برد هور و نشان داد آنجا چه کارها و چه فداکاری‌هایی شده و حتّی تا چند قدمیِ دشمن جلو رفته و نفوذ کرده‌اند و چطور مخفیانه تا عمق جبهه دشمن و داخل عراق رفته‌اند، تعجّبِ ما بیشتر می‌شد. واقعاً این جنگ این‌قدر رویدادهای مهم برای نوشتن رمان، داستان و نیز سرودن شعر به دست می‌دهد؛ امّا ما چه کار کردیم، هیچ کاری نکردیم. در واقع، می‌توان گفت فقط فرهنگ جبهه است که موادّی به دست می‌دهد و تا حدّ زیادی زنده است. امّا مثلاً اینکه پشت جبهه چه کارهایی شده، چه فداکاری‌هایی شده، چه سازمان‌هایی تشکیل یافته هیچ‌یک به‌شایستگی منعکس نشده است ـ چنان‌که ما بتوانیم خود را در فضای جنگی حس کنیم و با فداکاری‌ها هم‌حسّی پیدا کنیم. به همین دلیل، من می‌گویم امیدوار نیستم بتوانیم حقّ دفاع مقدّس را ادا کنیم.

 

ابوالحسن نجفی: آقای سمیعی آنچه گفتنی بود به نحو اکمل و گویایی بیان کردند. من چه دارم بیفزایم، به‌خصوص‌که سینه‌ام هم گرفته و درست نمی‌توانم صحبت کنم. درباره جنگ عراق با ایران، ما خاطرات و گزارش‌ها و دردِ دل‌های بسیاری داشتیم که، در روزنامه‌ها و جراید مستقل، جداگانه چاپ می‌شدند و ـ چنان‌که گفته شدـ اغلبِ آن‌ها را ما خوانده‌ایم. حتّی داستان هم در آن زمان نوشته شده، امّا آثار ادبی (آنچه به اسم رمان معروف است) هنوز درباره این جنگ نوشته نشده است. آقای سمیعی به شرکت ‌کردن تولستوی، بزرگ‌ترین رمان‌نویس جهان، در جنگ‌های سواستوپول اشاره کردند. آثار تولستوی درباره این جنگ‌ها آن‌قدر اهمّیّت و ارزش نیافت که رمان بزرگ جنگ و صلح. این اثر بزرگ‌ترین رمانی است که در تاریخ ادبیِ جهان نوشته شده، در‌ حالی ‌که نویسنده خود مستقیماً در آن جنگ شرکت نداشت و سال‌ها هم از آن جنگ گذشته بود. اکنون که سال‌ها از جنگِ هشت‌ساله عراق با ایران گذشته، ما منتظریم آنان که در جنگ شرکت داشته‌ یا حتّی آنان که شرکت نداشته‌اند، با استفاده از نیروی تخیّل و گزارش‌ها و خاطرات و امکاناتی که اکنون هست و میلیون‌ها سند و صدایی که از آن دوره ضبط شده، درباره این رویداد تاریخی، به نوشتن آنچه به مفهومِ رمان بزرگ نزدیک باشد همّت بگمارند. ما منتظریم و امیدواریم، با امکاناتی که هست، کتابی مثل جنگ و صلح برای زبان و ادبیّات فارسی نوشته شود.

حدّادعادل: درباره کتاب خانواده تیبو هم توضیحی بدهید.

نجفی: نویسنده این کتاب در جنگ شرکت داشت، امّا آن را سال‌ها بعد نوشت. این رسم، که با فاصله از زمان جنگ و استفاده از تخیّل و صنایع ادبی رمان جنگ را می‌نویسند، در ادبیّات جهان سابقه دارد. واقعاً جای آن هست که رمان بزرگی درباره جنگ در ایران نیز نوشته شود.

محمد دبیرمقدّم: بنده از روی کنجکاوی می‌خواهم بپرسم و بدانم در آثاری که این دفتر ارزشمند (ادبیّات و هنر مقاومت) گردآوری کرده یا می‌کند این اهتمام هست که، اگر رزمنده‌ای با گویش‌ و زبان محلّیِ خود صحبت کرده یا دست‌نوشته‌ای یا مصاحبه‌ای یا خاطره‌ای شفاهی بیان کرده باشد، گفته‌های فرد به همان زبان محلّی ثبت و ضبط شود و بماند یا نه؟ گاه من از برخی دانشجویانم شنیده‌ام که می‌گویند، در دوره جنگ، بی‌سیمچی‌های منطقه ما، که اهل «وفس» بودند، پیام‌ها را به وفسی منتقل می‌کردند. در اهمّیّت این موضوع، می‌خواهم نمونه‌ای عرض کنم. ما نامه‌ای داریم از 255 سال پیش در زمان کریمخان زند که سربازی به خانواده‌اش به زبان لاری و خطّ فارسی نوشته است و این نامه 78 سطر دارد؛ سال 1334، یکی از استادان ـ‌آقای دکتر احمد اقتداری‌ـ این نامه را منتشر کردند. بنده، در پژوهشی که انجام می‌دادم، سطرسطر این نامه را بررسی و از منظر ویژگی‌های نحوی و ساختاری، تحلیل زبان‌شناختی کردم. این نامه آن‌قدر اطّلاعات گران‌سنگ به ما می‌دهد که ما در اثری دیگر از آن نشانی نمی‌بینیم؛ اطّلاعات از زبانی که 255 سال پیش صحبت می‌شده است. بسیاری از کلمات این نامه در زبان جوانان و گویشوران امروزِ لار نیست. من گمان می‌کنم این‌هم می‌تواند از سندهای گران‌بها باشد: گفتارها و نوشتارها به هریک از زبان‌های محلّیِ ایران، گونه‌های مختلف لهجه‌ها و زبان‌های محلّیِ ایران، حتّی زبان اقلّیّت‌های مذهبی. این‌ها می‌توانند گنجینه درخوری باشند که مطالعات زبان‌شناختی، حدّاقل در حدّ آوا‌نویسی، روزی بتواند گره‌گشای مسئله‌های زبانی نیز باشد. متشکّرم.

علی‌اشرف صادقی: در جنگ جهانیِ اوّل، یک افسر و زبان‌شناس فرانسوی‌زبان به نام هانری فَرِه (H.Frei) از طرف ستاد جنگ مأمور کنترل نامه‌های سربازان بوده است. وی، در عین حال، نامه‌های سربازان را از دیدِ زبان‌شناسی برای خود بررسی می‌کرده است. او اغلاط زبانیِ فرانسوی‌زبان‌ها را بیرون کشیده و در آن‌ها نظام‌هایی یافته و کتابی درباره آن‌ها نوشته و نام آن را گذاشته است «دستور اغلاط» (Grammaire des fautes). استادِ ما، آقای آندره مارتینه، می‌گفت: این کتاب در نشان دادن تحوّل و دینامیسمِ زبان بسیار مهم است. منتها می‌گفت: این کتاب از اسمی که برای آن انتخاب شده، به تعبیر امروز بعضی ایرانی‌ها، رنج می‌برد. و من مخصوصاً می‌گویم این کتاب فدای این اسم شده است؛ چون زبان‌شناس‌ها به دستور زبان، به معنیِ تجویزی و دستوریِ آن، توجّه چندانی ندارند و می‌خواهند زبان را توصیف و توجیه کنند. امّا چون اسم این کتاب «دستور اغلاط» یا دستور اشتباهات و غلط‌هاست، چندان مورد توجّه واقع نشده است؛ درحالی‌که این کتاب اصلاً تجویزی نیست. آقای مارتینه خودش ایده‌هایی داشت و خیلی تحت تأثیر این کتاب بود و مرتّب سر کلاس‌ها توصیه می‌کرد این کتاب را بخوانید (کتاب در سال 1928 چاپ شده است). گمان می‌کنم این‌گونه نوشته‌ها (خاطره‌‌نگاشته‌های جنگ)اهمّیّت دارند که، از دیدِ زبان و زبان‌شناسی و حتّی از نظر املا و غلط‌های نگارشیِ مشترک میان کسانی که خاطراتِ خود را نوشته‌اند، بررسی شوند. مثلاً، «را» را همه کجا آورده‌اند؛ آیا بعد از «فعل» آورده‌اند یا قبل از آن، یا دو بار. من پریروز جمله‌ای می‌خواندم که سه تا «را» داشت! آقای دکتر دبیرمقدّم همیشه جمله‌های دو «را»یی را مثال می‌زنند؛ پیامی روی تلفن من آمده بود که سه تا «را» داشت! به هر حال، خواستم بگویم این‌هم یک جنبه‌ای است که از نظر علمی می‌شود آن را بررسی کرد.

 

ادامه دارد...

 


[1]. Alexander Fadeyev

[2]. Ilya Grigoryevich Ehrenburg

[3]. Antoine de Saint-Exupery

[4]. Roger Martin du Gard

[5]. Irene Nemirovsky



 
تعداد بازدید: 4936


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.