نظریه تاریخ شفاهی (80)

نویسنده: لین آبرامز
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی

12 اسفند 1394


رویه عملی

مورخ چگونه می‌تواند این نظریه‌ها را در اجرای مصاحبه و تحلیل روایت‌های تاریخ شفاهی به کار ببندد؟ چند نکته را گوشزد می‌کنیم شاید برای پیاده‌سازی در انواع و اقسام هنرهای کلامی مفید واقع شوند. فینِگان فهرست زیر را ارائه داده است:

«سؤالاتی که برای تحقیق باید پرسید شامل مکان و نحوه وقوع اجراهای نمایش‌گونه و تحقق آنها به عنوان رویدادهای واقعی می‌باشد؛ همچنین نحوه سازماندهی و آماده‌سازی، شخصیت‌ها، نوع رفتار و انتظارات‌شان؛ چگونگی اجرای ژانر خاص توسط اجراکنندگان و واکنش مخاطبان به آن؛ نحوه عرضه آن در بستر جریان عادی زندگی یا شیوه‌ای متفاوت[1]

مکرراً به مورخان شفاهی توصیه می‌شود که نشانه‌ها و عناصر غیر کلامی مصاحبه‌ها را یادداشت نمایند و هنگام واج‌نگاری مراقب باشند تا تیک‌های کلامی و پاره‌گفتارهای[2]راوی را نیز بنویسند. هدف این است که وجه نمایشی روایت تا جایی که ممکن است منتقل شود زیرا فرض ما بر این است که معنا به همان اندازه که توسط کلمات منتقل می‌شود با اشارات و حالات بیانی غیر کلامی نیز انتقال‌پذیر است. البته هم فایل صوتی یا صوتی-تصویری و هم واج‌نگاشت، سند اجرای نمایش‌گونه محسوب می‌شوند، لذا همواره باید به خاطر بسپاریم که تحلیل ما از متن کلامی در بهترین حالتش یک گام با اصل عمل یا اجرا فاصله دارد. تا بدینجا فرض را بر این گذاشتیم که تحلیلگر مصاحبه همان مصاحبه‌گر است، بنا بر این می‌تواند مشاهدات دست اول خود از اجرای نمایش‌گونه روایت شخصی توسط راوی را تبیین و مکتوب نماید. افزایش استفاده از تجهیزات ضبط تصویری مصاحبه‌ها برای ثبت بازنمایی صوتی و تصویری در واقع فرصت مغتنمی برای پژوهشگر فراهم ساخته تا کل اجرای مصاحبه را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. به قول دان سایپ، قدرت تصاویر متحرک به ما یادآور می‌شود که «آفرینش شفاهی در ذات خود مفهومی نیست که به طور محض ریشه در صدا داشته باشد».[3]تصویر قادر به حفظ روح و جان پدیده‌‌ها، افت و خیز لحن صدا و اصل هر چیزی است که به اعتبار خود نه تنها عناصر «غیر کلامی» مصاحبه بلکه لحظه احضار خاطره یا خلق راویت را نیز ثبت می‌نماید.[4]   

در آثار دانشوران رشته‌های قوم‌شناسی، زبان‌شناسی اجتماعی و مطالعات حوزه اجرای نمایش‌گونه به توصیه‌ها و اندرزهای مفیدی درباره نحوه بازگرداندن بافت زیبایی‌شناختی به روایت شفاهی می‌توان دست یافت. نارضایتی آن دانشوران از عدم ثبت عنصر نمایشیِ هنر کلامی موجب شد تا به همتراز کردن عناصر سبکی و زیبایی‌شناختی با عناصر ارتباطی روی بیاورند. دیل هایمز برای توصیف ارکان مهم رویداد گفتاری، از تکنیک یادیار[5]استفاده نموده و الگوی جالبی به نام «مُشاسِکاهِژ»[6]را طراحی می‌کند که هر یک از حروف آن به ترتیب به معنای موقعیت، شرکت‌کنندگان، اهداف، سکانس‌های نمایش، کلیدها، ابزارها، ‌هنجارها، و ژانرها می‌باشد.[7]تک‌تک عنوان‌های مذکور می‌توانند سرفصل یا موضوعی برای تجزیه و تحلیل مصاحبه تاریخ شفاهی قرار گیرند. شاید این کلمات، الگویی نسبتاً کلیشه‌ای به نظر آیند، اما بیشتر مورخان شفاهی به چنین موضوعاتی توجه می‌کنند؛ فن یادیار همان‌طور که از اسمش پیداست، صرفاً برای کمک به یادآوری است. اما شخصی مثل الیزابت فاین[8]حتی این تدبیر را هم کافی نمی‌داند. به اعتقاد او  فرم‌ها یا صورت‌های پیچیده بدنی و کلامی ارتباط که دست به دست هم داده و یک قطعه هنری کلامی را می‌سازند باید در متن مشروح و مفصلی که او نام «گزارش اجراء»[9] را بر آن می‌گذارد، بازنمایی شوند، لذا برای تهیه چنین گزارشی الگو ارائه می‌دهد. این «متن اجراءمحور»[10]حاوی نشانه‌ها و نمادهای مختلفی برای نمایش ویژگی‌های فرازبانی است؛ یعنی آن دسته از عناصر ارتباط که منتقل‌کننده معنا هستند مانند لحن کلام و زیر و بمی صدا،[11]تأکید، حرکات و اشارات بدنی و مواردی از این دست. شاید مورخ شفاهی تهیه چنین گزارشی را بسیار وقت‌گیر و اساساً زائد تلقی کند. تا حدودی هم درست است زیرا در حین تهیه این گزارش، توجه مصاحبه‌شونده به اجراء معطوف می‌شود و از توجه به گفته‌ها بازمی‌مانَد.[12]

دنیس تِدلاک، قوم‌شناس معروف، پس از آنکه دید مجموعه‌های چاپیِ موجود درباره روایت‌های سرخپوستان آمریکا شسته و رفته، و اطوکشیده پیاده شده‌اند و روح اجرای نمایش‌گونه آنها مرده است خودش برای تبدیل اجرای نمایش‌گونه به متن مکتوب، رویکرد قوم‌نگارانه مخصوصی را در پیش گرفت. وی با توسل به فنون تایپوگرافی[13]مانند اندازه قلم حروف[14]و حروف بزرگ[15] (مخصوص زبان لاتین)، علامت‌گذاری[16]برای مکث‌های مختلف، خط جداکننده[17]و حروف مورب[18]سرانجام موفق به بازنمایی مشخصه‌های شاعرانه اجرای نمایش‌گونه-مانند لحن کلام، بلندی صدا و مکث-شد.[19]در اینجا مثالی از علاقه تِدلاک به بازنمایی کلمات نام‌آوا[20]که از ویژگی‌های سبک زبانی روایت‌های قبایل زونی[21]بودند، ارائه می‌دهیم. دو قطعه زیر مربوط به متن پیاده‌شده زبان بومی روایت و ترجمه آن توسط تِدلاک است:

 
an suwe kululunan pololo                                          His younger brother rolled the thunder
(صدای بم، دورگه) tuu – n it began                                   (صدای بم، دورگه) tuu – n teyatip
an papa wilo’ ’anan pololo, wilo’ ’ati lightning struck      His elder brother rolled the lightning
(صدای بم، دورگه) too – w teyatikya                               صدای بم، دورگه,too – w it began.
Sekwat lo’lii pottikya.                                                      Now the clouds filled up.
Laky’antolh lhiton ‘iya.                                                   Here comes the rain.
Lhiton ‘ikya, ikyas                                                          The rain came, it came
‘isshawakwa hish ky’apton ‘el’ikya.                               ‘isshakwakwa the water really did come down

 

خانم سوئینی مدیسون با تکیه بر شناخت این مطلب که «کلمات به برکت وجود صداها زنده هستند و اصوات در تغییر معانی مؤثرند» و به تبعیت از علاقه تدلاک به آشکار کردن صداها در کنار کلام شفاهی، برای انتقال صدا و ضرباهنگ «زبان سیاهان»[23]رویکردی را در پیش می‌گیرد که تعبیر «قالب شعری واج‌نگاری»[24]را برای آن به کار می‌برد.[25]برای تفهیم روش خانم مدیسون به توصیفی که او از پیرزن سیاه‌پوستی به نام خانم آلما کاپر، راوی، می‌دهد توجه کنید. او رفتار «موقر و مقتدرانه» خانم کاپر را وقتی که داستانی از دوران کودکی‌اش را اجرا می‌کرد، این چنین به خواننده منتقل می‌سازد؛ کاپر می‌گفت:

تنای تنا تووی ایوون بودم

همینجوری تووی ایوون نِسَسته بودم

ماما خواب بود

تووی مزرعه کار می‌کردیم

از ماما مراقبت می‌کردم و یه کارایی مثه اینا

و بقیه بچاها

رفته بودن روز سَنبه برای تفریح

خب می‌گم من که نمی‌تونیم برم/نمی‌تونیم!!!»

IIهمین‌جوری با خودیم حرف می‌زدیمII

و

(روی صندلی کاملاً صاف و استوار می‌نشیند)

یه «کلمه» با من حرف می‌زد

«کلمه» می‌گفت

«هر وَگتی می‌تونی بروو  و  وَگتی نمی‌تونی خودیت رو خوشحال کن!!»

این همون روحی بود که با/ من حرف می‌زدیش

(او با اعتماد به نفس شگفت‌انگیزی حرف می‌زد)

«خودیت رو خوشحال کن!!»[26]

مدیسون برای کمک به درک بهتر ما از معنای روایت خانم کاپر می‌نویسد وقتی که او جمله «یه کلمه با من حرف می‌زد» را به زبان آورد:

«در حالات بدن و شادی و هیجانی که از خود نشان می‌داد اوج اعتماد به نفسش پیدا بود. حرفش که به «خدا» رسید لبخندی زیبا تا بناگوش بر چهره‌اش نقش بست و به سمت من دولا شد. انگشتش را بالا می‌برد و دستانش را تکان می‌داد، سرش با اوج و فرود صدایش عقب و جلو می‌رفت. از لحظاتش خیلی لذت می‌برد و فضای اتاق را با حضور خودش آکنده از سرور کرده بود[27]

 

[1]-Finnegan, Oral Traditions, p. 92.

[2]-utterance

[3]-Dan Sipe, ‘The Future of Oral History and Moving Images’, The Oral History Review, 19 (1/2) (1991): 75-87.

[4]-The Oral History Review has regularly reviewed oral history and film productions. For a wide-ranging discussion of one such see ‘One Village in China: A Review Symposium’, The Oral History Review, 15 (2) (1988): 115-35.

[5]--mnemonics

این کلمه به معنای تقویت هوش و حافظه از راه قیاس منطقی می‌باشد. این رشته شامل تکنیک‌هایی برای به خاطر سپردن اطلاعاتی است که یادآوری آنها بسیار دشوار می‌باشد. این تکنیک در واقع با رمزی کردن اطلاعاتی که به خاطر سپردن آنها دشوار است، یادآوری آنها را بسیار ساده می‌کند.

[6]-SPEAKING= Setting, Participants, Ends, Act-sequences, Keys, Instrumentalities, Norms, Genres

[7]-Dell Hymes, ‘Models of the Interaction of Language and Social Life’, in J.J Gumperz and D. Hymes (eds), Directions in Sociolinguistics: The Ethnography of Communication (Oxford, 1986), pp. 35-71.

[8]-Elizabeth Fine

[9]-performance report

[10]-performance-centered text

[11]-pitch

[12]-E.C. Fine, The Folklore Text: From Performance to Print (Bloomington, Ind., 1984), pp. 166-203.

[13]-typography

[14]-font size

[15]-capitals

[16]-notation

[17]-split line

[18]-italics

[19]-D. Tedlock, ‘On the Translation of Style in Oral Narrative’, Journal of American Folklore, 84 (1) (1971): 114-33.

[20]-onomatopoeic

[21]-Zuni

[22]-برادر کوچکش رعد را به غرش درآورد- برادر بزرگ‌ترش آذرخش را به خروش آورد، آذرخش درخشید- و آغاز شد-اکنون ابرها لبریز شدند-باران می‌بارد-باران آمد و آمد-به راستی از آسمان آب نازل می‌شد-

Tedlock, ‘On the translation of Style’, p. 124.                                                                                                               

[23]-black language

[24]-poetic form of transcription

[25]-D. Soyini Madison, ‘That Was My Occupation: Oral Narrative, Performance and Black Feminist Thought’, in D. Pollock (ed.), Exceptional Spaces: Essays in Performance and History (Chapel Hill, NC, 1998), pp. 319-42; here p. 322.

[26]-Madison, ‘That Was My Occupation’, p. 324.

[27]-Madison, ‘That Was My Occupation’, p. 325.



 
تعداد بازدید: 3803


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.