چاپ کتابی ماندگار از خاطرات اربعین حسینی «هروله تا عرش» راهی بازار شد

«هروله تا عرش» راهی بازار شد


18 آذر 1394


کتاب خاطرات «هروله تا عرش» با محوریت پیاده‌روی زائران اربعین حسینی از مهران تا کربلا منتشر شد.
به گزارش خبرگزاری آریا،نویسنده کتاب بیان کرد : کتاب «هروله تا عرش» حاوی خاطرات، تجارب و مشاهداتم در آیین پیاده‌روی‌های اربعین حسینی سال‌های ٩٢ و ٩٣ است. در این پیاده‌روی‌ها صحنه‌های بدیع، زیبا، جالب توجه و شگفت‌انگیزی از زائران ایرانی، شیعیان عراق و زائران کشورهای حاشیه خلیج فارس مشاهده کردم که این صحنه‌ها را به وسیله دوربین عکاسی و یادداشت ثبت و ماندگار کردم.
او افزود: در این پیاده‌روی‌ها از روستاها، قصبات و شهرهای کوچک و بزرگ مسیر مهران تا کربلا عبور کردم و در طول مسیر با زائرانی از ملیت‌های مختلف هم‌صحبت شدم و گفت‌وگوهایی نیز با کسانی داشتم که با برپایی ایستگاه‌های صلواتی در طول مسیر منتهی به کربلا از زائران پذیرایی می‌کردند.
نویسنده کتاب‌های «در خلوت کوچه‌های ایلام» و «قصه‌های مردم ایلام» ادامه داد: در کتاب «هروله تا عرش» از چگونگی استقبال و پذیرایی مردم شیعه‌نشین استان‌های جنوب عراق هم‌مرز با جمهوری اسلامی ایران از زائران حضرت اباعبدالله (ع) مطالبی بیان شده است.
وی که نگارش کتاب‌های «عاطفه در غبار» و «دریچه‌ای به تاریخ مطبوعات ایلام» را نیز در کارنامه خود دارد، گفت در تازه‌ترین اثر خود از حضور قومیت‌های مختلف عراق و دیگر کشورها در شهر کربلا در ایام اربعین و اجرای ویژه‌برنامه‌های سوگواری و مدیحه‌سرایی از سوی آنها در رثای سالار شهیدان غافل نشده است.
کتاب «هروله تا عرش» در ٩٦ صفحه به صورت تمام رنگی در تیراژ 3000 نسخه در انتشارات زانا با ویراستاری ظاهر سارایی مدیر انتشارات و صفحه‌آرایی فعال مطبوعاتی استان محمدامین احمدبیگی در انتشارات پیام رسانه همدان به چاپ رسیده است.



 
تعداد بازدید: 3316


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 96

آفتاب داشت غروب می‌کرد که پیرمرد و پسربچه در مقابل چشمان حیرت‌زده ما اسلحه‌ها را زمین گذاشتند، تیمم کردند و رو به قبله ایستاده نماز خواندند، انگار که در خانه‌اند. با طمأنینه و به آرامی نماز خواندند، در مقابل 550 نفر از نظامیان دشمن. نمی‌دانم خداوند چه قدرتی به نیروهای شما داده است که ذره‌ای ترس در دلشان نیست. بعد از تمام شدن نماز، پیرمرد سفارشات دیگری به ما کرد و گفت:‌ «به هیچ عنوان به کسی ساعت، پول، یا انگشتر ندهید. هر کس از شما خواست، بدانید که از رزمندگان اسلام نیست و بگویید که آن پیرمرد بسیجی به ما سفارش کرده است که به هیچ کس چیزی ندهیم. زیرا اینها لوازم شخصی است.»