نظریه تاریخ شفاهی (66)

نویسنده: لین آبرامز
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی

22 آبان 1394


-:پدرتون عادت داشت به قهوه‌خونه یا تفریحگاه‌های شبونه بره؟

-:نه، اون اصلاً اهل مشروب نبود، سیگار هم نمی‌کشید.

-:مادرتون چطور؟

-:اون هم اهل مشروب نبود.

-:پدرتون قبل از مریضی‌اش، ورزش می‌کرد یا علاقه‌ای به تماشای مسابقه‌های ورزشی داشت؟

-:نه، نه، اهل ورزش هم نبود.

-:یعنی هیچوقت شب‌ها با هم برای تفریح بیرون نمی‌رفتن؟

-:نمی‌دونم، چون خیلی کوچیک بودم و این چیزا رو نمی‌فهمیدم.

-:وقتی بزرگ‌تر شدین چی؟

-:نه بابا، هیچ‌وقت با هم بیرون نمی‌ر‌فتن. هر کدوم مشغله‌های خودشون رو داشتن. زندگی و کار و تفریح‌شون همین‌جوری بود.

-:تو صندوق‌های پس‌انداز حساب نداشتن؟

-:خبر ندارم.

-:گفتین دوست و رفیق داشتن، مشتری‌هایی که به‌شون سر می‌زدن.

-:بله.

-:دوستایی هم داشتن که ربطی به شغل‌شون نداشته باشه؟

-:نه، همه‌شون مشتری بودن، چند تا شون هم همسایه‌ها.

-:مشتری‌‌هاشون که می‌اومدن، با چیزی مثلاً چایی ازشون پذیرایی می‌کردن؟

-:معلومه که پذیرایی می‌کردن.

-:یعنی می‌نشستن و با هم چایی می‌خوردن؟

-:همین‌طوره.

-:که اینطور. داشتم فکر می‌کردم معاشرت‌هاتون چجوری بود.

-:این جور کارها تو محیط کار و تجارت البته طبیعیه، می‌دونین که؟[1]

مصاحبة فوق به روایتی تبدیل شده که به دست پرسشگر یا طراح پرسشنامه شکل گرفته است و مشکل درست در همین جا خودنمایی می‌کند. این روزها مصاحبه‌گران ترجیح می‌دهند بیشترین فضای ممکن را برای مصاحبه‌شونده فراهم کنند تا روایت نهایی آنها محصول خودشان باشد نه مصاحبه‌گر. میل از تاریخ شفاهی پرسشنامه‌ای به تاریخ شفاهی روایی در واقع تحولی در رویة پژوهشی این رشته است که بازتابش را در گسترش کاربرد لفظ «راوی» به جای «مصاحبه‌شونده» یا «پاسخگو» می‌توان مشاهده کرد و نشان از علاقة پژوهشگر به دریافت پاسخ‌های روایی از مصاحبه‌شونده‌اش دارد زیرا تحلیل روایی فایل صوتی و تصویری یا متن پیاده‌شدة مصاحبه بدین شیوه امکان‌پذیر می‌شود. تحلیل‌های روایی در ماهیت خود نوعی تفسیر هستند که از پوسته کلام شفاهی به بطن آن راه می‌یابند یا دست کم تلاش می‌کنند که به چنین هدفی نائل شوند.

با این وجود، همان‌طور که پورتلی نیز خاطرنشان ساخته است:«روایت در اساس خود ژانر مشخصی مانند شعر یا سخنرانی که خاصِ انتقال اطلاعات تاریخی طراحی شده باشد، ندارد؛ البته این ابزار در هر فرم و قالبی که شکل بگیرد هدفش انتقال اطلاعات است، اما به طور محض برای چنین هدفی تعریف نشده‌اند.»[2]پس هیچ بعید نیست که راویان در مصاحبه‌های تاریخ شفاهی برای شکل دادن به داستان و فهماندن معنای مورد نظرشان به دیگران از گونه‌های روایی موجود در فرهنگ‌شان بهره بگیرند. حرکت مصاحبه‌شونده از ژانر داستان‌گویی به سمت حکایت و استفاده از نقل قول غیر مستقیم در مصاحبة تاریخ شفاهی امر رایجی است؛ بعضی از آنان حتی داستان‌شان را در ژانر حماسی یا تراژدی نقل می‌کنند و گاهی خود را قهرمان یا قربانی ماجرا به تصویر می‌کشند. مورخ شفاهی به هیچ وجه نباید از اهمیت چنین مواردی غافل باشد. زبان و صناعات زبان‌شناختیِ مورد استفاده در روایت پرده از رخ معانی منتسب به روایت توسط گویندة داستان (و شاید خانواده، دوستان و جامعه‌اش) می‌اندازد.

تحلیل روایت از قدیم‌الایام جزء زرادخانة مورخ شفاهی نبوده است زیرا آنان روایت را گره‌گشایی توالی رویدادهای گذشته بر اساس ترتیب زمانی وقوع آنها تعریف می‌کردند. اما سرایت مطالعات روایی به سایر رشته‌ها و مهر تأئید بخش اعظم مورخان بر این حقیقت که گذشته اصولاً در رقابت روایت‌ها-از جمله روایت‌های مکتوب‌شده به دست خود مورخان-ساخته می‌شود، رویکرد متدولوژیکی یادشده را از حاشیه به متن آورده است به طوری که اکنون روایت را ابزاری برای معرفی نمادین گذشته قلمداد می‌کنند.[3]در دوران پسانوگرایی می‌گویند که بازنمایی‌های گذشته به انواع و انحاء گوناگون، با ماهیتی رقابتی و البته غیر قطعی تحقق می‌یابد. از این سخن می‌توان فهمید که اکنون به گزارش‌های فردی بیش از گذشته توجه می‌شود. رد فراروایت‌ها[4] (یعنی چارچوب‌های توضیحی فراگیر یا تمامیت‌بخش[5]) که به جوامع و گروه‌ها ابزار شناخت خودشان را می‌داد و مورخان نیز با توسل به آنها جوامع گذشته را تفسیر می‌کردند، مؤید چنین جریانی است. بدین ترتیب بود که فراروایتِ برتری جنس مذکر در اروپا از قدیم به مثابة چارچوب تعمیم‌دهنده‌ای برای توجیه غلبة جنس مذکر بر مؤنث و تابعیت جنس مؤنث به خدمت گرفته می‌شد، و در آن سو نیز در تاریخ امپراتوری‌های اروپا فراروایت‌هایی ناظر بر برتری مذهبی و نژادی بر اقوام غیر سفیدپوست و غیر مسیحی آفریده می‌شد. همزمان با افول فراروایت‌های برتری‌طلبانه از اواسط قرن بیستم، شاهد ظهور و گسترش روایت‌هایی مانند روایت‌های فمینیستی، جنسیت‌محور، چندفرهنگی و چنددینی بوده‌ایم که علل پیچیدة توجیه‌کنندة تقسیم کار تاریخی جنسی، بردگی و امپراتوری، و تبلیغ مسیحیت را در بازنمایی‌هایی گذشته متحول ساخته‌اند. از آنجایی که با یک روایت واحد نمی‌توان فرایندهای تاریخی را توضیح داد، لذا مورخ شفاهی از پاسخگویانش انتظار روایت‌های گوناگونی را دارد. مصاحبه‌شونده همان راوی در دوران امروز ماست. از نتایج این رویکرد جدید به روایت می‌توان به تمرکز همزمان بر داستان‌های نقل‌شده، اطلاعات انتقال‌یافته و سبک و سیاق نقل آنها اشاره کرد. علت این امر را باید در بینش و دریافت‌های فرهنگی عمیقی که از روایت‌های مختلف حاصل می‌شود، جستجو کرد: روایت در کلام رایسمان به «ساختارهای اساسی معناسازی» تعریف شده است.[6]روایت عملاً شیوة فعال و خلاقانه‌ای است که به ما کمک می‌کند دانسته‌های خود را به نحوی که انتظار ما از جلب توجه شنونده را برآورده سازد، بفهمیم و به او عرضه کنیم.

مورخ شفاهی باید مراتب چندگانه‌ای را در فایل صوتی و تصویری یا واج‌نگاشت تاریخ شفاهی شناسایی کند: نخست، روایت پدیدآمده توسط پاسخگو را؛ سپس مدل‌هایی که پاسخگو روایتش را به تأسی از آنها شکل می‌دهد؛ و سرانجام، روایتی که مورخ با تجمیع تاریخ‌های شفاهی ساخته است. ما در این فصل فعلاً با مراتب اول و دوم کار داریم. چند رویکرد به تحلیل روایت را معرفی می‌کنیم و بعضی از ساختارهای روایی موجود را که در شکل‌گیری تاریخ‌های شفاهی مردم دخالت دارند، مشخص می‌نماییم. سپس با تمرکز بر کاربردهای استراتژی‌های روایی در گزارش‌های شفاهی مردم، چند نمونه از سودمندی تحلیل‌های روایت را به بحث خواهیم گذاشت.

 


[1]-Interview 2000int007: Mrs Clara Wilson, ESDS Qualidata, available online at www.esds.ac.uk/qualidata/online/explore/interview.asp?id=2000int7 (accessed 10 February 2010).

[2]-A. Portelli, ‘What Makes Oral History Different?’ in A. Portelli, The Death of Luigi Trastulli and Other Stories: Form and Meaning in Oral History (New York, 1991), pp. 45-58: p. 35.

[3]-See M. Chamberlain, ‘Narrative Theory’, in T.L. Charlton, L.E. Myers and R. Sharpless (eds), Handbook of Oral History (Altamira, Calif., 2006), pp. 384-410.

[4]-meta-narratives

[5]-totalizing

[6]-C.K. Reissman, Narrative Analysis (London, 1993), p. 4.



 
تعداد بازدید: 3839


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»