نظریه تاریخ شفاهی (63)

نویسنده: لین آبرامز
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی

02 آبان 1394


قدرت تعیین‌کنندة خاطره رسمی را به عریان‌ترین وجه در رژیم‌های توتالیتر می‌تواند دید که نه تنها مانع بیان و انتشار خاطرات متضاد با روایت رسمی وقایع گذشته می‌شوند بلکه حتی توان یادآوری را نیز از مردم می‌گیرند. به قول پاسِرینی:«وقتی کسی آن سوی خط برای دریافت پیام شما ننشسته دیگر چه چیزی را می‌خواهید منتقل کنید؟»[1]تحقیقات و مشاهدات اورلاندو فیگس[2] از زندگی خصوصی مردم شوروی تصویر روشنی از شرایط تضاد خاطرات شخصی و خانوادگی مردم با ارزش‌های حاکم به نمایش می‌گذارد. وی می‌نویسد:«تاریخ خانوادگی از حوزه‌های ممنوعه‌ای بود که درباره‌اش نه حرف می‌زدند و نه می‌نوشتند».[3]تا پیش از اجرای سیاست درهای باز در شوروی در سال 1986، خاطره از عناصر خطرناک محسوب می‌شد؛ در دورانی که تاریخ را از نو می‌نوشتند مردم و حتی اعضای نزدیک خانواده‌ها نیز از یادآوری وحشت داشتند.[4]

با این وجود، رابطه‌ای که در نظام‌های سیاسی لیبرال بین خاطرة سیاسی و خاطرة جمعی وجود دارد سیال‌تر و منعطف‌تر است. سربازان آلمانی در سال 1944، 355 مرد ایتالیایی را در غار آردیاتین[5] در رم قتل عام کردند. این اقدام به تلافی کشتار 33 پلیس آلمانی به دست پارتیزان‌های ایتالیایی صورت گرفت. پورتلی در بررسی و تفسیر واقعة مذکور برای ما روشن می‌سازد که مکان‌‌های خاطره مانند همین غار که اکنون آرامگاه مردان کشته‌شده به دست سربازان آلمانی است، بیش از آنکه خاطرات مردم را ثبات بخشیده یا سرکوب کند احساسات و خاطرات ضد و نقیضی را در آنان برمی‌انگیزد. هر گروه و فرقه‌ای یادبود آردیاتین را مصادرة به مطلوب کرده است مانند کمونیست‌ها، مذهبیون، سیاستمداران، نظامیان، نهادهای آموزشی و تربیتی و خانواده‌های مقتولان. در تحلیل‌های پورتلی از این ماجرا می‌خوانیم که هر سال در حین برگزاری مراسم بزرگداشت قتل عام فوق، تنش‌هایی به وجود می‌آید زیرا خانواده‌های قربانیان رویداد از مصادرة خاطرات‌شان در آئین‌های رسمی دولتی به شدت خشمگین می‌شوند.[6]ضمن آنکه به مرور زمان و بعد از جنگ سرد، کارکرد نمادین یادبود آردیاتین، که مقاومت در برابر فاشیسم را فریاد می‌کشید، دچار استحاله شده و با یادبود ماجرای هولوکاست (که اکثر قربانیانش یهودی بودند) درآمیخته است. نسل جوان ایتالیایی‌ها در دهه 1990 «خاطرة» کشتار غار آردیاتین را در طول روایت هولوکاست تصور می‌کنند. یکی از این جوانان می‌گفت:«راستش چیزی از غار آردیاتین یادم نمی‌یاد. مدرسه که می‌رفتیم یه چیزایی راجع به اخراج و اردوگاه‌های اسرا و کوره و فهرست شیندلر خونده بودیم...»[7]از کلام او پیداست که کشتار غار آردیاتین در ذیل روایتی از جنگ جهانی دوم که افسانة هولوکاست بر آن سایه افکنده، گم شده است.

رابطة خاطره جمعی و فردی در یک جادة یک‌طرفه جریان ندارد. همیشه نمی‌توان خاطرات شخصی را در ذیل روایت‌های جمعی تعریف نمود. گراهام اسمیت از تجزیه و تحلیل خاطرات فردی به عنوان محصول دخالت فعال در فرایندهای اجتماعی به خصوص فرایند حرف زدن، تجربه‌های مشترک بازسازی و زبان مشترک برای یادآوری تجربه‌های گذشته دفاع می‌کند. او با استمداد از مفهوم «خاطرة داد و ستدی»[8] اقدام به تجزیه و تحلیل یک سلسله مصاحبه و بحث‌های گروهی که چنین فرایندی در آنها قابل مشاهده بود، نمود. خاطرة داد و ستدی «از ترکیب افکار فردی و ارتباط میان آنها ساخته می‌شود».[9]وی در انتها نتیجه می‌گیرد که فرایند به اشتراک گذاشتن خاطره هر چند در پاره‌ای موارد قدرت گفتمان‌های فرهنگیِ مورد استفادة مردم برای نقل داستان‌های‌شان را به نمایش می‌گذارد، اما یادآوری خاطرات مردم تنها و منحصراً به همین شیوه ختم نمی‌شود. چه بسا مردم گزارش‌های متفاوت و حتی متضادی ارائه دهند. مثلاً روبی کسی است که تجربه‌های خدمتش در یگان کمکی مرزی در جنگ جهانی دوم به خوبی در کنار روایت‌های عمومی از همبستگی و رفاقت‌های زمان جنگ می‌نشیند، اما روایتش از زندگی زناشویی تلخ و پرتلاطم اصلاً در قاب نوشته‌های فرهنگی جای نمی‌گرفت. این دو روایت دوشادوش هم در متن یک «مکالمة داد و ستدی» رخ می‌دادند و روبی در حالی که به تفسیر گروهی از جنگ به عنوان دوران آزادی و استقلال زنان تن می‌دهد اما همزمان روایت شخصی خود از ازدواجی را می‌گوید که در هیچ‌یک از گفتمان‌های موجود نمی‌گنجید.[10]

 


[1]-L. Passerini, ‘Introduction’, in L. Passerini (ed.), Memory and Totalitarianism (Oxford, 1992), pp. 1-20; p. 30.

[2]-Orlando Figes

[3]-O. Figes, ‘Private Life in Stalin’s Russia: Family Narratives, Memory and Oral History’, History Workshop Journal, 65 (2008): 117-37; and O. Figes, The Whisperers: Private Life in Stalin’s, Russia (London, 2007).

[4]-See D. Khubova, A. Ivankiev and T. Sharova, ‘After Glasnost: Oral History in the Soviet Union’, in Passerini, Memory and Totalitarianism, pp. 89-102; and I. Sherbakova, ‘The Gulag in Memory’, in Passerini, Memory and Totalitarianism, pp. 103-24.

[5]-Fosse Ardeatine (Ardeatine Caves)

[6]-A. Portelli, The Order Has Been Carried Out: History, Memory and Meaning of a Nazi Massacre in Rome (Basingstoke, 2003), especially pp. 232-76; and A. Portelli, ‘The Massacre at the Fosse Ardeatine: History, Myth, Ritual and Symbol’, in K. Hodgkin and S Radstone (eds), Memory, History, Nation (London, 2006), pp. 29-41.

[7]-Rebecca Clifford, ‘The Limits of National Memory: Anti-Fascism, the Holocaust and the Fosse Ardeatine Memorial in 1990s Italy’, Forum for Modern Language Studies, 44 (2) (2008): 1-12; here p. 10.

[8]-transactive memory

[9]-G. Smith, ‘Beyond Individual Collective Memory: Women’s Transactive Memories of Food, Family and Conflict’, Oral History, 35 (2) (2007): 77-90.

[10]-Smith, ‘Beyond Individual/Collective Memory’, p. 79.



 
تعداد بازدید: 4308


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»