نظریه تاریخ شفاهی (61)

نویسنده: لین آبرامز
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی

21 مهر 1394


کاربرد

مورخان شفاهی چگونه نظریه خاطره را در فعالیت‌های خود به خدمت گرفته‌اند؟ روشن است که خاطرات در تلقی آنان دیگر به عنوان انباری آکنده از واقعیات و اطلاعات نیست که برای بازسازی گذشته به سراغ آن بروند و موجودی‌اش را تخلیه کنند. امروزه علاقة مورخان بیش از هر چیز به «نحوة» یادآوری گذشته معطوف شده است. این اتفاق باعث شده تا گام بزرگی که آنان در پژوهش‌های تاریخی خود به طرف «رجوع به خاطره» برمی‌داشتند تحت‌الشعاع علاقه جدید‌شان قرار گیرد. در این اتفاق چند عامل دست به دست هم داده‌اند که عبارتند از علاقه به بزرگداشت، بازنمایی،‌ یادبود و «ارائه شهادت».[1]پدیده مذکور در واقع از امتزاج و در هم تنیده شدن خاطره شخصی با خاطرة تاریخی به وجود آمده و امروزه به «تاریخ فرهنگی یادآوری» شهرت یافته است. مورخان شفاهی با آفرینش و نوشتن تاریخ فرهنگی به قسمی که یاد شد روی لبة تیغ راه می‌روند زیرا آفرینش داستان‌های خاطره‌ای و تبدیل آنها به خاطرات عمومی وجهه همت آنها قرار گرفته است؛ لیندا همیلتون[2] اصطلاح «اجتماعی کردن خاطرات»[3] را برای توصیف چنین اتفاقی برگزیده است.[4]بنیاد همه مصاحبه‌های تاریخ شفاهی بر کشف و نمایش تأثیر و تأثر خاطرة فردی با خاطرة جمعی یا خاطرة اجتماعی استوار است.

 

رابطة خاطرة فردی با خاطرة جمعی

مورخان می‌خواهند بدانند انسان‌ها چگونه گذشته‌شان را تحلیل و تفسیر می‌کنند. آنان در این مسیر از نظریه‌های خاطرة جمعی و خاطرة مردم‌پسند به غایت سود برده‌اند زیرا هر چند به گردآوری خاطرات شخصی مردم علاقمندند اما در نهایت می‌کوشند تا از این نوع خاطرات برای خلق تصویر جامع‌تر و زیباتری روی تابلوی تاریخ شفاهی کمک بگیرند. ما همیشه نگران بوده‌ایم که مبادا فرد در این میانه گم شود یا از قلم بیفتد. پیشتر توضیح دادیم که خاطرة مردم‌پسند برای حل و فصل این مشکل فقط یک راه پیشنهاد می‌کرد. مفهوم خاطرة اجتماعی که ویکهام و فِنترس مطرح کردند نیز چیزی در حد یک پیشنهاد است. تبدیل خاطرة فردی به خاطرة اجتماعی از نظر آنها با عبور از یک فرایند اتفاق می‌افتد که عبارت است از «عمل سخن گفتن از خاطرات یا نوشتن دربارة آنها».[5]یادآوری خاطرات چه با خواندن یک بیت شعر صورت گیرد یا نقل داستانی عامیانه و یا مرور تجربه‌های مشترک به هر حال فرایندی جدی و فعال است. جولیا کروک‌شَنک نیز پس از مطالعاتی که روی داستان‌های منقول از قبیلة یوکان[6] کانادا انجام داد دقیقاً بر همین نکته انگشت گذاشته است. روایت‌های مردم این قبیله در حکم منظومه‌های دانش هستند که در دل خاطرات اجتماعی سکنی گزیده‌اند و حیات آنان را تداوم می‌بخشند.[7]این اتفاق در هر سحطی قابل تصور است چه در یک منطقة روستایی یا در سراسر یک کشور. سر و کله زدن با سالخوردگان برای استخراج خاطرات آنها، گردآوری تاریخ شفاهی مهاجران و پروژه‌های گسترده ملی مانند وب‌سایتی که شبکة بی‌بی‌سی برای انتشار خاطرات جنگ جهانی دوم ساخته است همگی قابلیت خدمت به تحقق چنین هدفی را دارند و فرایند یادآوری را که سوخت گفتگوهای جامع‌تر دربارة گذشته را تأمین می‌کند، آسان‌تر می‌سازد.

 

مورخان شفاهی اساساً متن و بستر فرهنگی را به یادآوری ترجیح می‌دهند و به خاطر همین اعتقاد نیز در معرض انتقاد قرار گرفته‌اند. بعضی از آنان در آثارشان از نوشته‌های فرهنگی یا الگوهایی سخن گفته‌اند که نقش مؤثری در شکل‌گیری خاطرات انسان‌ها ایفا می‌کنند اما منتقدان معتقدند که الگوها یا نوشته‌های مذکور به بروز اشکالات و نواقصی دامن می‌زند مثلاً فرصت «اندیشه آگاهانه را از فرد سلب می‌کند یا نمی‌گذارد تجربة انسان‌ها در تغییر جهان‌بینی آنها تأثیری بگذارد».[8]نوک پیکان انتقادات بیش از آنکه دریافت‌های نظری مورخان شفاهی را هدف گرفته باشد به سمت کاربرد جزمی یا جبرگرایانة آنها نشانه رفته است. مثلاً به اعتقاد آنا گرین: جبرگرایی فرهنگی باعث شده تا نظریه‌های فرهنگی، اجتماعی و روان‌درمانی بدون هیچ انعطافی مورد استفاده قرار گیرند و این تصور را تقویت کنند که «خاطرات انسان‌ها خواهی‌نخواهی با نوشته‌های فرهنگی یا الگوهای ناخودآگاه روانی انطباق دارد و در چارچوب قواعد «جمعیت‌های خاص به یاد می‌آیند».[9]وی در ادامه می‌افزاید:«بدین ترتیب، نظریه‌پردازان به راحتی یادآوری‌های فردی را کم‌اهمیت جلوه داده و آن را در ذیل مفهوم خاطرة جمعی تعریف می‌کنند».[10]مایکل روپر در پاسخی حساب‌شده به آنچه که به اعتقاد خودش غلبة نوعی برساخت‌گرایی فرهنگی است در قبال رابطة بین تجربة بیوگرافیک و نوشته‌های فرهنگی که مجال بروز حالات عاطفی و ذهنی در تجربه‌های انسانی را فراهم می‌سازد، رویکرد متوازن‌تری اتخاذ می‌کند.[11]شکی نیست که محیط اجتماعی و زبان در محدودة این محیط روی نحوة تجربة ذهنی انسان‌ها و چگونگی بیان آن ذهنیت‌ها تأثیر می‌گذارد.

 

[1]-Confino, ‘Collective Memory and Cultural History’, p. 1387.

[2]-Linda Hamilton

[3]-making memory social

[4]-P. Hamilton, ‘The Oral Historian as Memorist’, The Oral History Review, 32 (1) (2005): 11-18; here p. 17.

[5]-Fentress and Wickham, Social Memory, p. x.

[6]-Yukon

[7]-J. Cruikshank, The Social Life of Stories: Narrative and Knowledge in the Yukon Territory (Lincoln, Nabr., 2000).

[8]-Green, ‘Individual Remembering and Collective Memory’, p. 36.

[9]-Green, ‘Individual Remembering and Collective Memory’, p. 40.

[10]-Green, ‘Individual Remembering and Collective Memory’, p. 40.

[11]-M. Roper, ‘Re-remembering the Soldier Hero: The Psychic and Social Construction of Memory in the Personal Narratives of the Great War’, History Workshop Journal, 50 (2000): 181-204.



 
تعداد بازدید: 4432


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»