با نویسنده کتاب «مقاومت خندقیان»

تاریخ شفاهی و صفر تا صد یک واقعه

سارا رشادی‌زاده

16 شهریور 1394


نویسنده کتاب «مقاومت خندقیان» گفت: ناظر یک ماجرا می‌تواند به خاطره‌نویسی از آن بپردازد، اما در تاریخ شفاهی، شخص راوی با ماجرا در ارتباط است و می‌تواند درباره صفر تا صد واقعه مورد نظر، شرح و نظر دهد.

 

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، استان کهگیلویه و بویراحمد با 2 اثر در حوزه تاریخ شفاهی و با موضوع دفاع مقدس، به پیشواز آیین اختتامیه چهارمین جشنواره آثار و تولیدات مراکز استانی حوزه هنری در هفتم تا نهم مهر ماه سال جاری می‌رود.

 

حوزه هنری این استان به تازگی دو اثر با عنوان‌های «‌مقاومت خندقیان» با تدوین فتحعلی بزرگمهرنژاد و «فتاح» شامل خاطرات فتاح محمدی از دوران اسارت  با تدوین میترا رفیعی را راهی بازار نشر حوزه دفاع مقدس کرده است.

 

فتحعلی بزرگمهرنژاد، مولف کتاب «مقاومت خندقیان» گفت: این اثر به شرح خاطرات آزادگانی از استان کهگیلویه و بویراحمد می‌پردازد.

 

وی ادامه داد: در این اثر که به سبک تاریخ شفاهی تدوین شده، ثبت و بازنویسی خاطرات را از طریق مصاحبه‌ها ترتیب دادم.

 

بزرگمهرنژاد در ادامه با ذکر یک مثال به تفاوت میان تاریخ شفاهی و خاطره‌ نویسی اشاره و عنوان کرد: فرض کنید یک نفر در رودخانه می‌افتد و فرد دیگری برای نجات وی، خود را در رودخانه می‌اندازد و شما به عنوان فرد سوم، ناظر این ماجرا هستید. در این بخش تنها می‌توان به شرح خاطره پرداخت؛ اما در تاریخ شفاهی، شخص راوی با ماجرا در ارتباط است و می‌تواند درباره صفر تا صد واقعه مورد نظر، شرح و نظر دهد.

 

این مولف که تاکنون بیش از 72 اثر را منتشر کرده، خاطرنشان کرد: بیشتر کتاب‌هایم در حوزه‌های تاریخ شفاهی و خاطره نویسی قرار دارد و با توجه به اینکه حدود 62 ماه و  در بیش از 13 عملیات بزرگ دوران جنگ حضور داشتم، تصمیم گرفتم تا به سراغ حوزه‌ای که در آن تبحر دارم، بروم.

 

وی افزود: تاکنون خاطرات خودم را نیز در 340 صفحه و تحت عنوان «کوله پشتی» تالیف کرده‌ام که به زودی تکمیل و چاپ می‌شود. همچنین در کتاب دیگری به خاطرات نخستین آزاده استان کهگیلویه و بویراحمد پرداخته‌ام که تا مهرماه امسال منتشر خواهد شد.

 



 
تعداد بازدید: 3177


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 96

آفتاب داشت غروب می‌کرد که پیرمرد و پسربچه در مقابل چشمان حیرت‌زده ما اسلحه‌ها را زمین گذاشتند، تیمم کردند و رو به قبله ایستاده نماز خواندند، انگار که در خانه‌اند. با طمأنینه و به آرامی نماز خواندند، در مقابل 550 نفر از نظامیان دشمن. نمی‌دانم خداوند چه قدرتی به نیروهای شما داده است که ذره‌ای ترس در دلشان نیست. بعد از تمام شدن نماز، پیرمرد سفارشات دیگری به ما کرد و گفت:‌ «به هیچ عنوان به کسی ساعت، پول، یا انگشتر ندهید. هر کس از شما خواست، بدانید که از رزمندگان اسلام نیست و بگویید که آن پیرمرد بسیجی به ما سفارش کرده است که به هیچ کس چیزی ندهیم. زیرا اینها لوازم شخصی است.»