انتشار 3 کتاب گویا در حوزه‌های خاطرات و تاریخ شفاهی


08 شهریور 1394


انتشارات سوره مهر تاکنون 6 عنوان کتاب گویا را منتشر کرده که از این تعداد، 3 اثر با عنوان‌های «جای امن گلوله‌ها»، «دریا خانم» و «دختران اُ.پی .دی» از لیلا محمدی، در حوزه‌های خاطرات و تاریخ شفاهی قرار می‌گیرند.

 

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران، انتشارات سوره مهر تاکنون چندین کتاب از آثار منتشر شده خود را به کتاب صوتی تبدیل کرده است. این‌کتاب‌ها که نخست با هدف رفع نیاز نابینایان ارایه شد، با گذر زمان مورد استقبال بسیاری از مخاطبان قرار گرفت.

 

این انتشارات تاکنون 6 عنوان کتاب را تحت عنوان کتاب گویا به بازار نشر عرضه کرده که از این تعداد، 3 اثر با عنوان‌های «جای امن گلولهها» از جواد کامور بخشایش، «دریا خانم» از سیدقاسم‌ یاحسینی و «دختران اُ.پی.دی» از لیلا محمدی، به دلیل نوع اثر و روایت‌ها در حوزه‌های خاطرات و تاریخ شفاهی قرار می‌گیرند.

نخستین کتاب با عنوان «جای امن گلوله‌ها» در 161 صفحه، به خاطرات عبدالرضا آلبوغبیش درباره مقاومت 34 روزه در خرمشهر تا قبل از اشغال این شهر می‌پردازد که توسط جواد کامور بخشایش تدوین شده است.

 

عبدالرضا آلبوغبیش، راوی خاطرات کتاب «جای امن گلوله‌ها» ارتباطات گسترده‌ای با نیروی مقاومت مردمی در روزهای نخستین جنگ تحمیلی عراق علیه ایران داشت؛ همچنین وی در روز 24 مهر 1359 اسیر عراقی‌ها می‌شود و یکی از افسران عراقی 13 گلوله به سمت او شلیک می‌کند و به گمان این که وی کشته شده، رهایش می‌کنند.

کتاب دوم با عنوان «دریا خانم» که در سال 1388 و در 122 صفحه از سوی انتشارات سوره مهر منتشر شد، خاطرات زندگی آذر علامه‌زاده، همسر شهید رضا جلیلوند است. این کتاب در بردارنده هشت مقطع مختلف زندگی علامه‌زاده و حاصل بیش از 10 ساعت مصاحبه سید قاسم یاحسینی با اوست.

سومین کتاب به نام «دختران اُ.پی .دی» حاصلی از خاطرات مینا کمایی از سال‌های جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و دفاع مقدس است. این کتاب براساس مصاحبه لیلا محمدی با راوی خاطرات، از سوی انتشارات سوره مهر راهی بازار نشر شده است.

 

نسخه الکترونیک آثار انتشارات سوره مهر و این کتاب‌ها، به صورت متنی و گویا در سایت این انتشارات به نشانیhttp://ebook.sooremehr.ir   قابل دسترسی است.



 
تعداد بازدید: 3996


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»