نظریه تاریخ شفاهی (45)

نویسنده: لین آبرامز
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی


نظریه تاریخ شفاهی-۴۵
نویسنده: لین آبرامز
Lynn Abrams
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی


فراهم‌سازی محیط مصاحبه‌ای مطلوبی که زنان بتوانند در آن از جانب خود و برای خود حرف بزنند و امکان شنواندن «صدای صادقانه‌شان» را داشته باشند هدف فمینیست‌ها از تاریخ شفاهی بود. کاهش عدم تعادل قدرت بین مصاحبه‌گر و مصاحبه‌شونده نیز به عنوان راه حل این کار پیشنهاد شده بود که به آنها امکان می‌داد تا به جای تکیه بر «خود» اجتماعی‌شان، بر «خود» درونی‌شان تکیه و داستان زندگی‌شان را روایت کنند، باطن وجودشان را از تنگنا درمی‌آورد و رویکردی زن‌محور بود که فضای حرف زدن برای‌شان فراهم می‌ساخت و نه بر حرف‌هایی که با تبعیت از الگوهای اجتماعی بر زبان‌شان جاری می‌شد بلکه بر درددل‌هایی که با ادبیات زنانه می‌گفتند، مهر تأئید می‌زد.(1) از این رو، تحقیقات جودی یونگ(2) در میان زنان چینی‌تبار آمریکا بدین منظور صورت گرفت تا زنان مذکور امکان نقل داستان‌های‌شان را فارغ از الگوهای الزام‌آور سنتی و فرهنگی جامعه‌شان داشته باشند؛ الگویی مانند «عروسک فرنگی دلربا»(3) یا «آتیش‌پارة هوس‌انگیز».(4) یونگ خودش نیز یک چینی‌تبار آمریکایی بود و لذا در میان زنان خودی به حساب می‌آمد که همین امتیاز به او کمک کرد تا با مصاحبه‌شوندگانش صمیمیت ایجاد کند و در نقش یک «شنوندة دلسوز»(5) ظاهر شود. وی با اتخاذ رویکرد دورة زندگی موفق شد داستان زندگی آنان را ثبت و ضبط نماید.(6)
می‌بینیم که این آرزوها با هدف فمینیست‌ها از نوشتن تاریخ متفاوتی که وزن برابری به تجربیات زنان و تفسیر آنها از تجربیات‌شان بدهد، کاملاً سازگار است. راه‌کارهای پیشنهادی برای تحقق چنین تاریخی عبارت بودند از: تلقی مکالمه یا یک تجربة مشترک از مصاحبه؛ انطباق الگوهای زبانی با کنش راوی؛ تفاوت در لباس؛ فراهم کردن زمینة استنطاق راوی از مصاحبه‌گر و تأثیر دادن نوع نگاه آنان در پرسش‌های تحقیق و نهایتاً گذاشتن بخشی از بار مسئولیت کار بر دوش آنها. کریستینا مینیستر معتقد است که برای باز کردن قفل ذهنیت زنان، آنچه که می‌بایست تغییر کند «چارچوب ارتباط» است نه رفتار و کردار زنان که در صورت عمل به چنین نسخه‌ای، «تاریخ شفاهی فمینیستی به یک تاریخ بیناذهنی تبدیل می‌شود».(7) خلاصة رویکرد فمینیستی را از زبان گایگر بخوانید:
«هر گاه بین مورخ شفاهی و پژوهشگر یک رابطة فمینیستی شکل بگیرد، درک درستی از تفاوت‌های موجود به وجود می‌آید و طرفین بر احترام متقابل تأکید خواهند کرد. همان‌طور که ماهیت ارتباط کاری و محصول نهایی آن به بحث گذاشته خواهد شد، شیوة تقسیم «مرجعیت» نیز که در واج‌نگاشت روایت شفاهی بیان شده است به صراحت در بحث گنجانده می‌شود. رابطة پژوهشی فمینیستی در مورد محدودیت‌های خود نیز نگرش صادقانه‌ای را اتخاذ خواهد نمود.»(8)
مشکلات چنین پیشنهاداتی به طور مبسوط مرور شده است.(9) به هر حال «خود» ذهنی مورخ دانشگاهی بر مصاحبه سایه می‌اندازد و به نابرابری دامن می‌زند. اصل اعتراض هم متوجه همین موضوع است که اساساً برای چنین مورخی امکان جلوگیری از بروز وضعیت مذکور وجود ندارد. طبیعت جایگاه مسلط مصاحبه‌گر در پروژه‌های تاریخ شفاهی، خواه از نوع دانشگاهی باشند یا اجتماعی، به او مرجعیت و اقتدار می‌بخشد. به قول سامرفیلد:«نقش تفسیری راوی را پژوهشگر شکوفا می‌کند، اعتبار می‌بخشد و به مدد او اجرا می‌شود، اما فرایند تفسیر و تحلیل، زمانِ صرف‌شده و مهارت‌های لازم برای این کار نهایتاً متعلق به پژوهشگر است».(10) کریستین بورلند(11) می‌پرسد:«چگونه می‌توان محصول مصاحبة تاریخ شفاهی را به نحوی عرضه کرد که در آن ضمن احترام به تفسیر راوی زن، مسئولیت مورخ در ارائه تفسیر خودش از تجربة آن زن نیز لوث نشود؟»(12) واضح است که برای این پرسش باید راه حل متوازنی پیدا کرد. آرمیتاژ و گلاک پس از تأمل دقیق در عقاید گذشته‌شان دربارة تاریخ شفاهی فمینیستی بدین نظر رسیدند که در گام بعدی برای جلوگیری از تصادم برداشت‌ها و پیشگیری از سوءتفسیر که ممکن است به خاطر مواضع ذهنی مطلق مصاحبه‌گر و راوی بروز کند، باید فکری به حال مسئلة «معناسازی مشارکتی»(3) کرد.(14) به عبارت دیگر، آنان به دنبال تدبیری برای تسهیل تعامل ذهنیت‌ها هستند. در اینجا اندیشة مایکل فریش تبیین می‌شود. هر چند وی بیش از هر چیز بر توانمندسازی پاسخگو تأکید می‌کرد اما به مورخان شفاهی توصیه کرده بود که فرایند تاریخ شفاهی را یک فرایند مشترک ببینند، در حالی که پژوهشگران فمینیست صرفنظر از اینکه مصاحبه‌گر از دانشگاه باشد یا از حوزة اجتماع، شدیداً روی بازاندیشی مصاحبه‌گر دست می‌گذارند.(15)


1 -M. F. Chanfrault-Duchet, ‘Narrative Structures, Social Models and Symbolic Representation in the Life Story’, in Gluck and Patai, Women’s Words, pp. 77-92; p. 78; Summerfield, Reconstructing Women’s Wartime Lives, pp. 27-8.
2 -Judy Yung
3 -the exotic China Doll
4 -the erotic Suzie Wong
5 -attentive listener
6 -J. Yung, ‘Giving Voice to Chinese American Women’, in Armitage et al., Women’s Oral History, pp. 87-111; p. 87.
7 -Minister, ‘A Feminist Frame’, pp. 31, 35-6.
8 -Geiger, ‘What’s So Feminist?’ p. 174.
9 -See Finch. ‘It’s Great to Have Someone to Talk To’; Stacey, ‘Can There Be a Feminist Ethnography?’ in Gluck and Patai, Women’s Words, pp. 111-20.
10 -Summerfield, Reconstructing Women’s Wartime Lives, p. 25.
11 -Christine Borland
12 -C. Borland, ‘ “That’s Not What I Said”: Interpretive Conflict in Oral Narrative Research’, in Gluck and Patait, Women’s Words, pp. 63-76; p. 64.
13 -collaborative meaning-making
14 -S. H. Armitage and S. B. Gluck, ‘Reflections on Women’s Oral History: An Exchange’, in Armitage et al., Women’s Oral History, pp. 75-86; p. 82; and Borland, ‘That’s Not What I Said’.
15 -See Stuart, ‘And How It Was for You Mary?’ where the author discusses her own experiences of dealing with the issue of reflexivity.



 
تعداد بازدید: 3012


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 96

آفتاب داشت غروب می‌کرد که پیرمرد و پسربچه در مقابل چشمان حیرت‌زده ما اسلحه‌ها را زمین گذاشتند، تیمم کردند و رو به قبله ایستاده نماز خواندند، انگار که در خانه‌اند. با طمأنینه و به آرامی نماز خواندند، در مقابل 550 نفر از نظامیان دشمن. نمی‌دانم خداوند چه قدرتی به نیروهای شما داده است که ذره‌ای ترس در دلشان نیست. بعد از تمام شدن نماز، پیرمرد سفارشات دیگری به ما کرد و گفت:‌ «به هیچ عنوان به کسی ساعت، پول، یا انگشتر ندهید. هر کس از شما خواست، بدانید که از رزمندگان اسلام نیست و بگویید که آن پیرمرد بسیجی به ما سفارش کرده است که به هیچ کس چیزی ندهیم. زیرا اینها لوازم شخصی است.»