نظریه تاریخ شفاهی (6)

نویسنده: لین آبرامز | مترجم: علی فتحعلی آشتیانی


نظریه تاریخ شفاهی-۶
نویسنده: لین آبرامز
Lynn Abrams
مترجم: علی فتحعلی آشتیانی

اگر بخواهیم نقطه مشخصی را نشان دهیم که مورخان شفاهی از آن مقطع به بعد موفق شدند از لاک دفاعی بیرون آمده و عَلَم تاریخ شفاهی را به عنوان یک رویة تحلیلی بالا بگیرند آن مقطع سال 1979 است که مقالة انتقادی خانم لوئیزا پاسِرینی (1) به نام «کار، ایدئولوژی و اجماع در دوران حاکمیت فاشیسم ایتالیا»(2) منتشر شد.(3) پاسِرینی در این دستاورد وزین، موفقیت تاریخ شفاهی را از دو جنبه تأئید می‌نماید: از جنبة مقابله با اتهامات منتقدانی که در صحت و اعتبار منابع شفاهی تشکیک می‌کنند، و دیگری از منظر ورود به عرصه‌های نادیده‌انگاشتة تجربیات تاریخی که موجب گسترش حدود و ثغور پژوهش‌های تاریخی شده است. اما وی به ما هشدار می‌دهد که مراقب افتادن در دام پدیده‌ای به نام «دمکراتیک شدن سطحی»(4) باشیم یعنی تصور کنیم که تاریخ شفاهی صرفاً فراهم ساختن زمینة سخن گفتن ستمدیدگان است. در جای دیگری به ما خاطرنشان می‌سازد که جای «وسعت دید را با عوام‌فریبی» عوض نکنیم.(5) به گفته او چنین تحولاتی ممکن است تاریخ شفاهی را به یک «قرنطینة دیگرalternative ghetto» تبدیل نماید.(6) پاسِرینی به جماعت تاریخ شفاهی توصیه می‌کند که تلاش خود را صرفاً به زیر و رو کردن منابع شفاهی برای استخراج اطلاعات واقعیت‌بنیاد منحصر نکنند هر چند که بازسازی تاریخی بهرة بسیاری از این مقوله برده است. در اینجا فهم معنای واقعی روایت‌های شفاهی اهمیت داشت. وی در ادامه می‌افزاید:«از همه مهم‌تر اینکه بدانیم مواد اولیة تاریخ شفاهی نه تنها از گزاره‌های واقعیت‌بنیاد تشکیل شده بلکه عمدتاً تبلور و بازنمایی فرهنگ هستند و از این رو علاوه بر گفتارهای حقیقی شامل ابعاد خاطره، ایدئولوژی و آروزهای ناخودآگاه نیز می‌شوند.(7)
بر این پایه بود که حرکت تاریخ شفاهی از علوم اجتماعی به سوی تاریخ فرهنگی آغاز شد. پاِسرینی مصاحبه‌های متعددی با دو نسل از کارگران ایتالیایی انجام داده بود که عده‌ای از آنان قبل از سال 1910 و عده دیگری نیز بین سال 1910 تا 1925 به دنیا آمده بودند. لذا می‌توان دریافت که دعوت او برای ابداع نوع جدیدی از تاریخ شفاهی نیز از همین تجربیات نشأت گرفته باشد. بحثی که در متن این تاریخ‌نگاری جریان داشت حولِ محور موضع کارگران ایتالیایی در قبال فاشیسم می‌چرخید. او با مصاحبه‌هایش به نکات حیرت‌انگیزی دست یافت از جمله اینکه مصاحبه‌شوندگانش در پاسخ به سؤالات مربوط به دوران فاشیسم عموماً یا پاسخ‌‌های «بی‌ربط» می‌دادند یا «متناقض». مشخصة پاسخ‌های بی‌ربط این بود که به سکوت ختم می‌شد، به ویژه وقتی که از دوران آرام حکومت فاشیستی سخن به میان می‌آمد. پاسخ‌های متناقض در واقع گریزی بود به روایت زندگی‌هایی که هیچ نسبت و شباهتی با رویدادهای آشنای تاریخی نداشتند؛ داستان‌هایی از زندگی روزمره روایت می‌شد که با ساختارهای حکومت فاشیستی نمی‌خواندند. پاسِرینی در توضیح این اتفاق و نتایجِ حاصل از آن می‌گوید که منابع شفاهی با ذهنیت انسان‌ها گره خورده‌اند یعنی نه صرفاً یادآمده‌های(9) خشک و خالی گذشته بلکه خاطراتی هستند که پاسخگو در متن تجربیات و باورهای سیاسی خود صورت جدیدی به آنها می‌دهد. مورخ شفاهی در صورت پذیرش این فرض باید دربارة چگونگی و چرایی تولید این نوع خاطرات یعنی دربارة محیط فرهنگی خاطره (زمان وقوع رویدادها) و محیط فرهنگی یادآوری (زمان به یاد آوردن و بیان آنها) به طور جدی بیندیشد.(10)
طولی نکشید که این اقبال تازه به سوی تعمق در باب نحوة شکل‌گیری و ساخت داستان‌های خاطره‌آمیز(11) به سرعت فضای مباحثه و اجرای تحقیقات دانشگاهی را به دست خود گرفت. مورخانِ پیش‌قراول این موجِ نو از آن پس تعریف جدید را ملاک کار خود گرفتند. شِراگر(12) می‌گوید:«آنچه که از سخن گفتن دربارة رویدادها حاصل می‌شود بسیار بیشتر و فراتر از صِرفِ استخراج تاریخ است، زیرا از سویی یک محصول فرهنگی تولید می‌شود و از سوی دیگر ما یک شیوة برقراری ارتباط را می‌بینیم و شاهدیم که گذشته و حال به شکلی هدفمند و مفید به هم پیوند می‌خورند.»(13) به عبارت دیگر، هر چند مصالح و مواد محکمه‌پسند سودمندی در قالب توصیف و اطلاعاتِ واقعیت‌بنیاد از دل تاریخ شفاهی بیرون می‌آید، اما روایت تاریخ شفاهی نیز فی‌نفسه از اهمیت قابل توجهی برخوردار است زیرا مردم بدین وسیله تجربیات ذهنی خود از گذشته را با عبور از منشور «اکنون» بیان می‌کنند. رونالد گریل در این باره می‌گوید:«مصاحبه صرفاً از وقایع مستحدثه خبر نمی‌دهد، بلکه تلقی و تصور مصاحبه‌شونده از رویداد، چگونگی ورود رویداد به اعماق ذهن و دل او و تفسیر او از آن را نیز بر ما روشن می‌سازد.»(14) اقاریر شخصیِ زاییده از مصاحبه طبیعتاً بین خاطرات شخصی و دنیای بیرون پل می‌زند یا میانجی این دو قرار می‌گیرد. مورخان در این مقطع از دهه 1980 دریافتند که برای فهم رویدادهای تاریخ شفاهی باید از چارچوب‌های تفسیری سایر رشته‌ها نیز بهره بگیرند. رشتة تاریخ به چشم خود پژوهشگرانی را می‌دید که پا به میدان می‌گذارند تا از طریق گفتگو با یک سوژة زنده بتوانند منبع مختص خود را بیافرینند، اما نظریه‌ای نداشت تا حوزة جدید مصاحبه‌گری تاریخ شفاهی را پشتیبانی کند. مورخان شفاهی برای تسلط بر همه عناصر مختلف تاریخ شفاهی به ناچار به نظریه‌های دیگران روی آوردند که شامل موضوعاتی نظیر ذهنیت، خاطره، کاربرد زبان، ساختارهای روایی، شیوه‌های برقراری ارتباط، اختیار و اخلاقیات می‌شد. ما در فصول بعدی به این موضوعات خواهیم پرداخت.
تاریخ شفاهی از دهه 1960 به این سو از یک رویة عملی محض، که عموماً به عنوان ابزاری برای گردآوری اطلاعات دربارة گذشته استفاده می‌شد، به یک رشتة نظریِ پیشرفته با خصوصیات منحصر به فرد تبدیل شده است. نمونه‌های فراوانی که در هر دو سوی این طیف وجود دارد بر راه پیموده‌شدة روشنی دلالت می‌کنند. کتاب «جایگاه یک زن: تاریخ شفاهی زنان کارگر از 1890 تا 1940»(15) به قلم خانم الیزابت رابرتز(16) از مورخان انگلیسی، که در سال 1984 منتشر شده است نمونة بارزی از «تاریخ بازیابانه» به شمار می‌آید. اثر مذکور بر پایة مصاحبه با بیش از 100 پاسخگو وضعیت و شرایط زندگی زنان شمال انگلستان را مورد بررسی قرار داده و برای تشریح و تفسیر زندگی زنان معمولی بریتانیا و اثبات این نظریه که علت فقر و بیچارگی زنان در نگاه خودِ آنان به هیچ وجه با تبعیض جنسیتی ارتباط نداشت، از مواد و مصالح کیفی به عنوان شواهد و مدارک اصلی استفاده می‌کند.(17) رابرترز مورخ زبردست و سنت‌شکنی بود که از این شیوه برای تحقیق و تفحص از زندگی زنان کارگر بهره برد. اینان زنانی بودندکه به ندرت در گزارش‌های رسمی و رایج آن زمان ذکری از آنان می‌رفت و اثر چندانی از زندگی روزمرة آنان نیز در مکتوبات مستند دیده نمی‌شد. زنان مذکور برای ساخت یا سر و ریخت دادن به روایت‌های‌شان از ترفندهای مختلفی استفاده می‌کردند اما خانم رابرتز از این قضیه غفلت نموده و در کتاب بعدی‌اش به نام «زنان و خانواده» که دنبالة کتاب قبلی او بود، فقط به رسوخ رگه‌های پیش‌داورانه در همه منابع اشاره می‌نماید.(18) کتاب خانم رابرتز نمونة بی‌نظیری از کاربرد تاریخ شفاهی بازبایانه در بهترین وجه خود به شمار می‌آید.


1 -Luisa Passerini
2 -Work, Ideology and Consensus under Italian Fascism
3 -L. Passerini, ‘Work, Ideology and Consensus under Italian Fascism’, History Workshop Journal, 8 (1979): 82-108.
4-facile democratization
5 -Passerini, ‘Work, Ideology and Consensus’, p. 84.
6-Passerini, ‘Work, Ideology and Consensus’, p. 84.
7 -Passerini, ‘Work, Ideology and Consensus’, p. 84.
8 -Passerini, ‘Work, Ideology and Consensus’, p. 91
9 -recollections
10 -For an extended analysis, see L. Passerini, Fascism in Popular Memory: The Cultural Experience of the Turin Working Class (Cambridge, 1987).
11 -memory stories
12 -Schrager
13 -S. Schrager, ‘What is Social in Oral History?’, International Journal of Oral History, 4 (2) (1983): 76-98; here, p. 77.
14 -Grele, Envelopes of Sound, p. 245.
15-A Woman’s Place: An Oral History of Working-Class Women, 1890-1940
16 -Elizabeth Roberts
17-E. Roberts, A Woman’s Place: An Oral History of Working-Class Women, 1890-1940 (Oxford, 1984).
18-E. Roberts, Women and Families: An Oral History, 1940-1970 (Oxford, 1995), p. 3.



 
تعداد بازدید: 3401


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»