حرکت پیاده‌ها، شاه را مات کرد و امام آمد



پیکر سیمین دانشور، داستان نویس، (21 اسفند 90) در قطعه هنرمندان آرام گرفت. او 18 اسفند ماه در سن 90 سالگی از دنیا رفت. در میان آثارش داستان‌های «جزیره سرگردانی» و «ساربان سرگردان» با فضای سیاسی و مبارزاتی سال‌های پایانی حکومت پهلوی دوم و این برداشت که «حرکت پیاده‌ها، شاه را مات کرد و امام آمد» به یادگار مانده‌اند.

داستان «جزیره سرگردانی» شهریور ماه 1372 توسط انتشارات خوارزمی‌به چاپ نخست رسیده است. این داستان به تاریخ مبارزات سیاسی در ایران هم نظر دارد و در همان آغاز راه این را نشان می‌دهد، همچنان که برخاسته از تاثیر فضای مبارزات بر زندگی نویسنده و همسرش «جلال آل احمد» است.
«سلیم از مبارزات پدرش در دوران مصدق حرف زد. اشاره کرد که یک علت دیگر که در دانشگاه استخدامش نکرده‌اند این بوده که پدرش از هواداران مصدق بوده و او و شمشیری  تعداد زیادی از تاجرهای بازار را با خود همراه کرده بوده‌اند.


و حالا دور به دست توران خانم افتاد تا بگوید پسرش در راه پیرمرد شهید شد ـ دم مجلس تیر خورد ـ و عکس پدر هستی را که به دیوار تالار نصب بود به سلیم نشان بدهد.»(ص26)
در همین بریده با شخصیت‌های اصلی داستان (هستی و سلیم) رو به رو می‌شویم و البته رویارویی دیدگاه‌های آنان: «هستی گفت: نمی‌توان همه چیز غرب را به طور دربست نفی کرد. علم غربی، تکنولوژی، هنر، فلسفه و عقایدی نظیر سوسیالیزم را... می‌توان دست کم از آنها الهام گرفت.
سلیم گفت: ما خودمان منبع الهام داشته ایم و داریم.
مادربزرگ گفت: مقصودشان قرآن و اسلام و عرفان است.
و سلیم افزود: اسلام انقلابی، مهدویت انقلابی.»(ص31)
در حاشیه این دو (هستی و سلیم) زندگی وقت جریان دارد، در یک سو متاثر از سنت‌ها و در سوی دیگر متاثر از تجدد روز و دانشور تلاش می‌کند رویارویی معمول آنها را به تصویر بکشد تا هستی بتواند رازهای مگوی اطرافش را کشف کند. زمان شروع ماجراهای داستان (اسفند و فروردین) به تغییرات ناگزیر و طبیعی در پیش اشاره دارد و همچنین شخصیت‌های زن داستان که هر یک نماد گوشه ای از این جنسیت اند.
ادامه «جزیره سرگردانی»، «ساربان سرگردان» شد که شهریور ماه 1380 به چاپ اول رسید. هستی سر از بازجویی ساواک درآورده و سلیم برای فرار او نقشه کشیده است. اما ماجرا به گونه دیگری رقم می‌خورد و هستی سر از جزیره سرگردانی درمی‌آورد، جایی در دریاچه نمک معروف در استان قم و همان جا که دهان به دهان گفته می‌شد حکومت پهلوی دوم مبارزان را در آن رها می‌کند. به او و مراد (که پیش از سلیم به هستی علاقه داشته و بعد از این با او ازدواج می‌کند) می‌گویند: «اگر تصمیم گرفتید با ساواک بدون قید و شرط همکاری کنید، فردا به سراغتان می‌آییم.»(ص93)
با اخباری که از این وضعیت به اطرافیان با نفوذ آنها رسیده، نجات پیدا می‌کنند و همچنان که مبارزات مردم اوج می‌گیرد، هستی درگیر گره گشایی از راز و رمزهای فکری و روابطی اطراف خود است و داستان به اینجا می‌رسد که: «حرکت پیاده‌ها شاه را مات کرد و امام آمد.»(ص 253) فصل آخر «ساربان سرگردان» با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران گره می‌خورد.
«سیمین دانشور» برجسته ترین چهره داستان‌نویسان زن در ایران در آخرین آثار خود به مهمترین تحولات دهه‌های اخیر ایران ـ پیروزی انقلاب اسلامی‌و جنگ تحمیلی عراق علیه ایران ـ توجه کرد و نقشی از خود در این راه به یادگار گذاشت.
کیفیت ادبی و محتوایی داستان‌های «جزیره سرگردانی» و «ساربان سرگردان» همچنان که تاکنون بارها مورد توجه قرار گرفته بعد از این هم مورد توجه مخاطبان جدید و نقدهای جدی قرار خواهد گرفت، بخصوص اگر ادامه این دو داستان که گفته می‌شود نوشته شده، منتشر شود.

احد گودرزیانی
به نقل از پایگاه اطلاع رسانی انقلاب اسلامی



 
تعداد بازدید: 3930


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 95

توپخانه ما پشتیبان دو گردان تانک البعث و خضیران بود. ما در منطقه دزفول مستقر بودیم. روز عملیات فتح‌المبین شاهد بودم چگونه سازمان ارتش عراق مانند خشتی که در آب انداخته باشند از هم گسیخت و رفته‎‌رفته از هر سو فرو ریخت. ساعتی بعد از حمله نیروهای شما بود که تازه ما پی بردیم چه حمله وسیعی آغاز شده است. ساعت 12 شب دستور رسید به طرف نیروهای شما گلوله پرتاب کنیم. هر چه گلوله می‌انداختیم می‌گفتند «کم است، بیشتر.»