تا خمینی‌شهر، شایسته تقدیر بخش مستندنگاری



(روایت زندگی مجاهدانه حاج عبدالله والی) به اهتمام مؤسسه جهادی / انتشارات مؤسسه ایمان جهادی

تا خمینی‌شهر کتاب شایسته تقدیر بخش مستندنگاری، حاصل دو سال‌ونیم کار گروهی اعضای مؤسسه جهادی، سی سفر به بشاگرد و سایر نقاط کشور، قریب به دویست ساعت مصاحبه با بیش از صد نفر، جمع‌آوری و بررسی حدود هزار برگ سند، صدوپنجاه ساعت صوت و فیلم و بیش از هفت هزار عکس است که در هشت فصل به روایت زندگی حاج عبدالله والی، بزرگ‌مرد جهاد و زندگی جهادی، تا اردیبهشت ماه سال 1366 می‌پردازد.
این اثر در عین جذابیت متن، کاملاً مستند و عمده آن به نقل از نزدیکان حاج عبدالله یا اسناد به‌جا مانده از آن زمان، روایت شده و در انتهای کتاب سی سند و دویست‌ویک عکس مربوط به بازه زمانی کتاب آورده شده است. این تصاویر با کمک متن، چهره واضحی از دوران مجاهدت حاج عبدالله را که اوج غربت و کمبودهای گوناگون بشاگرد بوده است ترسیم می‌کند.
حاج عبدالله والی اسفند ماه 1327 در تهران زاده شد. کارمند بانک صادرات و مأمور کمیته امداد امام خمینی (ره) بود. از سال 1360 به فرمان امام خمینی (ره) وارد بشاگرد شد و 23 سال به خدمت در آن دیار همت گمارد. وی سرانجام هشتم اردیبهشت ماه 1384 در اثر عارضه قلبی درگذشت.
نخستین مجلد تا خمینی‌شهر با سفرنامه ناتمام نوشته شده توسط خود حاج عبدالله شروع می‌شود. رزمندگان دور هم جمع شده‌اند و دمغ؛ درباره لغو عملیات صحبت می‌کنند. در این میان فردی وارد جمع می‌شود و حرف‌های عجیبی می‌زند. درباره منطقه‌ای به نام بشاگرد. از همه کمتر حاج عبدالله والی این حرف‌ها را باور می‌کند. مگر ممکن است منطقه‌ای به این وسعت، با این شدت فقر در ایران وجود داشته باشد؟! اما خداوند خود او را مأمور نجات این بندگان مظلومش کرده است. حدود سی نفر به رهبری حاج عبدالله به میناب می‌روند تا به سمت بشاگرد حرکت کنند. همراهان هنوز امتحان شروع نشده و رنجی ندیده، از شنیده‌ها می‌ترسند و از میدان می‌گریزند. باکی نیست. حاج عبدالله با دو نفر باقیمانده به دل بشاگرد ناشناخته می‌زند که هیچ راهی در آن وجود ندارد...

حسن ادیب‌زاده، شایسته تقدیر بخش مستندنگاری:

تألیف کتاب تا خمینی شهر (روایت زندگی مجاهدانه حاج عبدالله والی) از سوی مؤسسه ایمان جهادی و با همکاری تیمی در حدود 40 نفر انجام شد. سرپرستی این تیم بر عهده من بود. این اثر در قالب یک مستند داستانی و از سوی انتشارات مؤسسه ایمان جهادی به چاپ رسید. کار اصلی در تدوین این اثر جمع‌آوری اطلاعات و گرفتن مصاحبه‌ها بود. جلد نخست این مجموعه زندگی والی را تا سال 1366 شامل می‌شود. به طور کلی هدف ما در مؤسسه جهادی، ترویج روحیه و فرهنگ جهادی است. این شخصیت به عنوان یک اسوه در حوزه فعالیت‌های جهادی شناخته می‌شود. والی به دستور امام خمینی (ره) در سال 1361 جبهه جنگ را رها می‌کند و به منطقه بشاگرد در استان هرمزگان می‌رود و 23 سال در آن منطقه که 900 روستای محروم داشته است، می‌ماند. برای تألیف این اثر با صد نفر مصاحبه شد. حجم این مصاحبه‌ها بیش از 250 ساعت است. این مصاحبه‌ها یا محمود والی و امیر والی، برادران عبدالله والی و دیگر همکاران، آشنایان و دوستان او صورت گرفته است. همچنین بیش از هزار صفحه سند و عکس‌های بسیاری نیز در تدوین آن استفاده شده است. جلد دوم این اثر هم زندگی والی از سال 1366 تا زمان فوتش در سال 1384 را شامل می‌شود. این مجلد اکنون در دست تدوین و نگارش است. مصاحبه‌های مورد نیاز برای تدوین جلد دوم کتاب انجام و فیش‌برداری‌های آن آماده شده است. همچنین این روزها در مؤسسه پژوهشی درباره تدوین یک اثر مستند در زمینه دفاع مقدس را آغاز کرده‌ایم.
با جایزه جلال آل احمد آشنایی چندانی نداشتم، اما برگزیده شدن کتاب در هر جایزه و جشنواره‌ای، در تشویق مؤلف یا مؤلفان آن مؤثر است. به ویژه آن که برگزیده شدن این کتاب نشانه توجه به آثاری از این دست و اهمیت مستندنگاری و پژوهش است.


کتاب هفته شماره 310، شنبه 5 آذر 1390


 
تعداد بازدید: 4159


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.