راه اندازی انجمن منطقه ای آمریکای لاتین



شبکه تاریخ شفاهی آمریکای لاتین (RELAHO: Red Latinoamericana de Historia Oral) در دسامبر 2010 راه اندازی شد. این انجمن یک سازمان علمی فرهنگی برای برقراری ارتباط بین پژوهشهایی است که با استفاده از تاریخ شفاهی در سراسر آمریکای لاتین انجام می شود. هدف شبکهٔ مزبور علاوه بر حمایت از اشخاص درگیر، پشتیبانی از به کارگیری منابع شفاهی در مطالعه تاریخ معاصر نیز می باشد.

روبن کُتلر  (Rubén Kotler)، مدیر این انجمن می گوید:
«در سال 1992 گروهی از مورخین شفاهی از مکزیک، آرژانتین و برزیل  در سائوپائولوی برزیل دور هم گرد آمدند تا در مورد ضرورت و امکان برگزاری جلسات دوره ای بحث و تبادل نظر کنند.  از آن زمان تعداد اعضای این گروه افزایش یافته و مورخانی از کشورهای دیگر را شامل می شود به طوری که  از سال 2005،  سه کنفرانس دربارهٔ تاریخ شفاهی آمریکای لاتین برگزار گردیده است. در تازه ترین این کنفرانس‌ها در رسیف برزیل در آوریل 2010، این شبکهٔ منطقه ای با ایجاد وب سایت شکل عینی یافت.
وب سایت شبکهٔ تاریخ شفاهی آمریکای لاتین  (www.relaho.org) به عنوان یک فضای مجازی، پژوهشگران  استفاده کننده از تاریخ شفاهی و یا علاقه مند به آن را در سراسر منطقه دور هم گرد می‌آورد. همچنین آن را می‌توان به عنوان دریچه ای تلقی کرد که  از طریق آن می توانیم روابطمان را تقویت کنیم و  هر زمان که نیاز باشد با یکدیگر دیدار نماییم.
در حال حاضر، این شبکه از انجمن های مختلف منطقه ای و ملی، کارگروه ها، محققان و تمام افراد علاقه‌مند به این موضوع تشکیل شده است. هدف آن به اشتراک گذاشتن اطلاعات در بایگانی های محلی، منطقه ای و ملی در خصوص صیانت از اظهارات شفاهی، تشویق به ایجاد و حفظ بایگانی‏های شفاهی، و دادن گزارش به نشریات مرتبط در خصوص موضوع تاریخ شفاهی می باشد. همچنین این وب سایت تازه تأسیس راهی برای به اشتراک گذاری اطلاعات دربارهٔ  همایش ها، سمپوزیم ها، کنفرانس ها و هر گونه سایت های مجازی در این خصوص است.»
برای اطلاعات بیشتر لطفا به وب سایت www.relaho.org یا پست الکترونیک relaho@relaho.org مراجعه نمایید.

به نقل از: بخش اخبار بین المللی مجله تاریخ شفاهی انگلستان شماره بهار 2011، صص 25-24
ترجمه: مرتضی یاوری نیا



 
تعداد بازدید: 5100


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 94

حادثه دیگر که باعث شد تصمیم آخرم را برای پیوستن به نیروهای شما بگیرم حماسه‌ای بود که آن سرباز گم شده آفرید. روزی یکی از گروههای گشتی ما یک سرباز شما را که گم شده بود اسیر کرد به موضع آورد سرباز جوانی بود در حدود بیست تا بیست و دو ساله. محاسن زیبایی داشت، وقتی سرباز را به موضع آوردند چند نفر جمع شدند. سرباز آرام بود و حرف نمی‌زد اما نارضایتی از اسارت کاملاً از چهره‌اش پیدا بود. سعی می‌کرد خونسردی خود را از دست ندهد. در همان ساعت یک کامیون ایفا آماده بود که چهل پنجاه تن از پرسنل را به مرخصی ببرد. مقصدش بصره بود.