بررسی وضعیت نشر در دوران پهلوی از زبان زندانیان سیاسی و نشست دین‌‌زدایی



موزه عبرت در چهارمین روز از هفته کتاب، برگزار می‌کند

به گزارش سایت تاریخ شفاهی ایران؛ نشست علمی و فرهنگی با زندانیان سیاسی قبل از انقلاب با موضوع «بررسی وضعیت نشر در  دوران رژیم پهلوی» در چهارمین روز از نوزدهمین دوره هفته کتاب جمهوری اسلامی ایران، در محل موزه عبرت برگزار می‌شود.

با توجه به سانسورهایی که قبل از انقلاب اسلامی در حوزه نشر کشور وجود داشت و مسایل و مشکلاتی که نویسندگان و ناشران با آن‌ها درگیر بودند٬ موزه عبرت ایران در نظر دارد این نشست را برگزار کند. به همین منظور وضعیت نشر آن زمان از زبان افرادی نقل می‌شود که آن دوران را درک کرده‌اند و رژیم پهلوی هم آن‌ها را به جرم نوشتن دستگیر و کار‌هایشان را با محدودیت مواجه می‌کردند.

نشست «بررسی وضعیت نشر در دوران رژیم پهلوی» با همکاری و مشارکت معاونت فرهنگی وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی، به بررسی مشکلات و محدودیت‌های نشر در دوران پهلوی٬ چگونگی ارایه مجوزهای کتاب در آن دوران و دیگر مواردی که نویسندگان و اهالی قلم با آنها در زمان پهلوی درگیر بودند، چهارشنبه، (25 آبان ماه جاری) از ساعت 14 تا 16 برگزار می‌شود.

لازم به ذکر است، نشست «دین‌‌زدایی در حوزه کتاب توسط رژیم پهلوی» نیز با سخنرانی «قاسم تبریزی» و «ابراهیم ذوالفقاری» مورخان و پژوهشگران تاریخ معاصر و با حضور نویسندگان و محققان حوزه تاریخ، ساعت 14 یکشنبه 22 آبان ‌ماه، در موزه عبرت ایران برپا خواهد شد. دلایل، ریشه‌ها و علت‌ تلاش رژیم پهلوی برای دین‌زدایی از کتاب‌ها در این نشست تخصصی بررسی خواهد شد.

موزه عبرت در میدان امام خمینی (ره)، ابتدای خیابان فردوسی، خیابان کوشک مصری، خیابان شهید یارجانی، پلاک 11 واقع است.

خبرنگار: فاطمه نوروند



 
تعداد بازدید: 5438


نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
 

اسرار جنگ تحمیلی به روایت اسرای عراقی- 91

شما نمی‌دانید آن پسرک چه کرد و در مقابل آن ده نفر کماندوی ما چه حرکتی کرد ـ با اینکه تنها و غریب بود. برایتان گفتم که آن سرباز بیچاره به طرف پسرک نشانه رفت. پسرک دیگر گریه نمی‌کرد. او مردانه ایستاده بود و با چشمان باز به لوله تفنگی که به طرفش نشانه رفته بود نگاه می‌کرد. پس از لحظه‌ای سکوت صدای رگبار در بیابان طنین انداخت و گرد و خاک زیادی در اطراف پسرک به هوا برخاست. من به دقت ناظر این صحنه بودم. وقتی گرد و غبار فرو نشست پسرک هنوز سرپا ایستاده، خیره نگاه می‌کرد. از تعجب و حیرت کم مانده بود قلبم از کار بایستد. چطور چنین چیزی ممکن بود. پسرک ایستاده بود و با چشمان روشن و درشتش نگاه می‌کرد.